آن مادران این دختران

140,000 تومان

آن مادران، این دختران رمانی اجتماعی است. بلقیس سلیمانی در این داستان رابطه ی مادر و دختری را روایت می کند که خیلی با یکدیگر تفاوت دارند. در واقع او می خواهد به موضوع و مسئله ی شکاف نسل ها، تفاوت ارزش ها چگونه می تواند زندگی را دچار بحران کند.

شخصیت این داستان زن هستند، زنانی با دغدغه های متفاوت. آن طور که خود سلیمانی اظهار می دارد این رمان شبیه هیچ کدام از کارهای قبلی اش نیست.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

این روز روز پاره شدن بند ناف بین خودش و آنا هم بود، از آن سالی که اولین بار آنا چند قدمی تا مهدکودک راه رفته بود و او احساس خوب فارغ البالی را تجربه کرده بود سال ها می گذشت، حالا دخترک آماده بود پر بگیرد. آیا او هم آماده بود آنا را پر بدهد؟

چهل سالش بود، نصف موهایش سفید شده بود و چند خواستگار درب و داغان را رد کرده بود. آپارتمانی داشت و حقوق، آیا برای شروعی دوباره این ها کافی بودند؟ اگر آنا مستقل می شد شاید می توانست از نو شروع کند،‌ مگر نه اینکه خیلی از دختر های هم نسلش هنوز ازدواج نکرده بودند، مگر نه اینکه چهل سالگی سن پختگی است و شکفتن.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آن مادران این دختران

نویسنده
بلقیس سلیمانی
مترجم
——-
نوبت چاپ ٥
تعداد صفحات ٢٣٢
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٩٧
موضوع
داستان‌های فارسی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٢٦ گرم
شابک
9786002783844
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.226 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آن مادران این دختران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دارند در می‌زنند

8,000 تومان
داستان‌های این مجموعه بیش‌تر حول و حوش مسئله ازلی ابدی خیر و شر و تصمیم نهایی میان این دو خط است. جدا از فضای داستان‌ها که بعضی بومی هستند و بعضی شهری و آشنا، هسته اصلی داستان‌ها همین تصمیم است و البته جدال درونی برای شکستن مرزهایی که به درست یا غلط بر ما و رفتار ما حاکم‌اند. می‌توان گفت به نوعی شخصیت‌ها در کشاکش تصمیم و انتخاب به سر می‌برند و آنها که تصمیم می‌گیرند به هیچ وجه فارغ از دغدغه نمیشوند و این کشمکش روحی همچنان همراهشان هست. سعی نویسنده بر این بوده که این اصل بدیهی را رعایت کند که تناسب با فضا و جوهره داستان، زبان در خوری نیز بیافریند. "دارند در می‌زنند" مجموعه‌ای است از تلاش‌ها و دغدغه‌های انسان‌هایی درگیر انتخاب، چه کرده و چه ناکرده! منیرالدین بیروتی متولد ١٣٤٩ با مجموعه داستان "تک خشت" جایزه بهترین مجموعه داستان اول سال ٨٣ بنیاد گلشیری را از آن خود کرد. او سال‌ها پیش داستان‌هایش را در مطبوعات منتشر می‌کرد. رمان "چهار درد" او برنده بهترین رمان سال ٨٥ بنیاد گلشیری شد.‏

روایت ذلت درآمدی به اندیشه و آثار ساموئل بکت

5,800 تومان
با وجود گذشت یک نسل از مرگ ساموئل بکت ، او هنوز یکی از بزرگان ادبیات و نمایشنامه‌نویسی قرن بیستم به شمار می‌رود . آنچه کار را برای منتقدان بکت دشوار می‌کند این است که او همچنین یکی از نیرومندترین اسطوره‌های ادبی قرن پیشین است . بکت ، همانند دیگر « مدرنیست‌ها » ، در ابهام و دشواری پرآوازه است ؛ با وجود این ، هنر او به شیوه‌هایی بی‌نظیر فرهنگ‌ها را درنوردیده است . واژه « بکتی » حتی میان آنان که چندان چیزی از بکت نمی‌دانند طنین‌انداز است و چشم‌اندازی تیره و دلگیر توأم با طنزی گزنده را در ذهن می‌کند : ولگردانی آس و پاس که بر صحنه عریان نمایش در انتظارِ هیچ جانشان به لب رسیده است . واژه بکتی همچنین یادآور بی‌برگ و باری و کمینه‌گرایی ادبی ، به همراه کشش بی‌رحم و کالبدشکافانه به عریان‌ کردن ، برملا نمودن و جستجوی مغزها و جوهرهاست. بخشی از دلیل رخنه کردن بکت به فرهنگ عامه به نفوذ بی‌همتای او در عرصه نمایش بعد از جنگ جهانی دوم مربوط است . تصاویر نمایشی او از چنان جنبه دیداری و ملموسی برخوردارند که به تحقیق نمونه آن را نزد هیچ یک از شاعران و نمایشنامه‌نویسان نوپرداز نمی‌توان یافت . کتاب « روایت ذلت » در ٢٣١ صفحه راهی بازر نشر شده است .

خواب‌هایت را در این خانه تعریف نکن محمود

9,000 تومان
محمود مردی میانسال و استاد دانشگاه است. در احوالات عرفانی و دنیای دلخواه خود، یعنی قرن چهارم و پنجم سیر می‌کند. اتفاقی باعث می‌شود که محمود خود را در همان قرن‌ها و در پیشگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر ببیند و عاشق یکی از مریدان او شود. درهم آمیختگیر کلاسیک ومدرن ونیز چاشنی طنز و فانتزی در بستری تاریخی منجر به خلق داستانی جذاب و خواندنی با ویژگی‌های خاص نویسندگی عباس سلیمی شده است. در قمستی از این کتاب می‌خوانیم:   از خرانق گذشته‌ایم و بر کویر می‌رانیم. داریم از کنار آن تابلوهای سبز فلکی می‌گذریم و هر تابلو آسمانی است که وقتی محوش می‌شوم، قلپ‌قلپ آب وارد شش‌هایم می‌شود و دست و پا می‌زنم، نفسم می‌گیرد  و حتی با بودنِ حسن، که می‌خواهد آن‌قدر بزی‌ام تا خودش رگ بِسملم را بزند، غرق می‌شوم. رنگ سبز فلکی همیشه همین بلا را سرم می‌آورد؛ وقتی بر آن تمرکز می‌کنم خیزاب‌های سهمگین به سویم می‌تازند. گاهی هم کف می‌کند و در برم می‌گیرد و دست و پا می‌زنم، آن‌گاه حسن به سخن می‌آید و می‌گوید: «فلسفی نشو فقیر! اصلاً رنگی نیست و آنچه هست تابلو است و تابلو هم نیست، آن تویی و تو هم نیستی و آنچه هست اوست.»

چهره برافروخته

18,000 تومان
کتاب برافروخته جلد اول از رمان ٣جلدی «چهره» است که بر اساس و با نگاهی به رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی» نوشته جیمز جویس نویسنده ایرلندی نوشته شده است: «پرده‌ها را آخرین روز امتحانات خرداد از روی چوب پرده‌ها پیاده می‌کردند. یک طرف چوب پرده را آزاد می‌گذاشتند و از کمر پرده می‌گرفتند و به همان طرف ‌می‌تکاندند تا قلتک‌هاش توی شیار بلغزند و رها شوند بیفتند پائین.»

فصل مهاجرت مرده‌ها

170,000 تومان
اتاق سرایداری دیوار به دیوار موتورخانه بود. زمستان­ها خوب بود، اما تابستان­ها می­شد کوره­ی آدم­پزی. یک ساعت هم نمی­شد توش تاب آورد. سرجمع بیست و شش متر مساحت داشت و حمام و توالتش فقط با یک پرده از هال و آشپرخانه سوا می­شد. دیوارها کاغذدیواری بود؛ اما از بس نم موتورخانه را کشیده بود کاغذهاش جابه­جا لک افتاده و ورآمده بود. یک گوشه لحاف و تشک گذاشته بودند و همانجا یک اجاق گاز دو شعله با یک کپسول گاز و این­ورتر یک سینک ظرفشویی زنگارگرفته که نصفش رفته بود توی توالت، طوری که وقت قضای حاجت باید مراقب می­بودی نخورد پس کلّه­ات. پنجره نداشت و تنها راه ورودی هوا تهویه­ی سقفی کوچکی بود که موقع کار کردن صدای ارّه­برقی می­داد و خاموش که بود راه عبور و مرور مورچه و سوسک­ و مارمولک بود.

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.