

آوازهای زنی که از گرامافون میآمد (کپی)
3,400 تومان
مجموعهای از سرودههای شاعر معاصر، سید مرتضی نجاتی، در کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد گرد آمدهاند تا آینهای تمامنما از آخرین دستاوردهای ارزشمند شعر معاصر فارسی باشند. این شعرهای نو و سپید دربردارندهی مضامین بکر شاعرند و با هنرمندی وی در کاربرد زبان و ابزار شعر همراه شدهاند. مطالعهی این مجلد از مجموعه کتابهای جهان تازهی شعر را به تمامی مخاطبان و مشتاقان شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
دربارهی کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد
آنچه بیش از هر چیزی در کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد به چشم میخورد، آمیزهی عشق با تمامی اتفاقات و لحظات زندگی است؛ از سفرهی هفتسینی که چیده نشده تا میلهای بافتنی مادر! البته عشقی که در لابهلای سرودههای این مجموعهی شعر میبینیم، از نوع عاشقانههایی نیست که معمولاً در اشعار کهن یا نو دیدهایم.
عشقی که سید مرتضی نجاتی در شعرهای خود به مخاطب نشان میدهد، بیشتر با نوعی عصیان، اعتراض و یا حتی کنایههای تلخ همراه است که به جای خالی عشقی ازدسترفته اشاره دارند.
از همین ابتدا به شما اطمینان میدهیم، مطالعهی این مجموعهی شعر تجربهای کاملاً متفاوت را در دنیای ادب و هنر برایتان رقم خواهد زد.
اشعاری که در کتاب حاضر گرد آمدهاند نه از محور ثابت زمانی و نه از نقطهای پایدار بهعنوان مکان برخوردارند. اصولاً شعر برای زیبا بودن به زمان و مکان نیازی ندارد اما به نظر میرسد بخش گستردهای از سرودههای کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد حاصل گشتوگذار خیالی شاعر در زمانها و مکانهای گوناگوناند.
شاعر از اشاره به وقایع اجتماعی و تاریخی غافل نبوده و گریزی نیز به جنگ هشتساله و مصائب آن زده است. البته این کار را هم به روش ویژهی خود انجام داده، به طوری که مخاطبان ادبیات دفاع مقدس، بهخوبی متوجه نگاه متمایز و تصویرسازیهای متفاوت نویسنده نسبت به شاعران دیگر خواهند شد.
به لحاظ قالب اشعار نیز باید یادآور شویم، سرودههای این دفتر به روش شعر نو و سپید پدید آمدهاند. البته انتخاب چنین قالبی با مضامین بدیع و هنجارشکنی سید مرتضی نجاتی در تصویرآفرینیهایش، در تناسب کامل قرار میگیرد و گزینش هوشمندانهای به نظر میرسد.
اشعار این مجموعه هر کدام به سفری در عمق احساس شاعر میمانند که دغدغهها، واگویههای درونی و باورهای او را به مخاطبان نشان میدهند. این اشعار هم به لحاظ لفظ و هم از جهت معنا، سرودههایی چندلایه هستند که به خواننده اجازه میدهند در هر بار خوانش خود، برداشت و تفسیر متفاوتی از این اشعار داشته باشند.
به عبارت دیگر، اشعار کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد هرگز کهنه نمیشوند و در هر مرتبهای که آنها را مطالعه میکنید، چهرهی جدیدی از خود را به نمایش میگذارند. به این ترتیب، زمان به هیچ روی نمیتواند گَردی از کهنگی بر چهرهشان بنشاند.
اگر به دنبال اشعاری هستید که حکایت از دغدغهمند بودن شاعر خود داشته باشند، مشخصههای ادبی را در زیباترین حالت خود نشان بدهند، عشق را بهعنوان جوهرهی اصلی خودشان به نمایش بگذارند و نمایندهی چهرهی حقیقی شعر معاصر باشند، پیشنهاد ما به شما مطالعهی اثر حاضر خواهد بود.
پدید آمدن چنین مجموعهی شعری در سالهای اخیر نشان میدهد، برخلاف باور بسیاری از صاحبنظران، شعر و ادب معاصر فارسی دوران افول و زوال خود را طی نمیکند، بلکه اوج گرفته و با تغییراتی در زبان و مضمون، دوران تازهای از حیات خود را آغاز کرده است؛ دورانی که خبر از آیندهای روشن و پربار میتواند به جامعهی ادبی بدهد.
نشر چشمه چاپ و انتشار کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد را به عهده داشته و آن را بهعنوان مجلد بیستوچهارم مجموعهی جهان تازهی شعر به ادبدوستان و مخاطبان شعر معاصر عرضه کرده است.
در انبار موجود نمی باشد
آوازهای زنی که از گرامافون میآمد
نویسنده |
مرتضی نجاتی
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 118 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 150 گرم |
شابک |
9786002290670
|
وزن | 0.150 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مثل خون در رگهای من: نامههای احمد شاملو به آیدا
احمد شاملو
در بخشی از کتاب مثل خون در رگهای من میخوانیم: نمیدانم. نمیدانم این «بدترین شبها» را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت، میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را میداد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیدهی من بتابد. میدانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. میدانستم که آیدای من با چشمهایی که پر محبتترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. میدانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیدهام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. میدانستم که آیدای مهربان من از من گله میکند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمیزنم و چرا او را نمیخندانم؛ و این، انگیزهیی بود که شاد و سرمست باشم، همهی غمها و ناراحتیهایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کردهام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک میکنم. آخرین باری که دیدمت، سهشنبهی هفتهی پیش بود. چند دقیقهیی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکیهای نیمهشب، تنها و بدبخت، در کوچهها و پسکوچهها پرسه زدم.سفر شگفت انگيز آليسا
معرفی کتاب سفر شگفت انگیز آلیسا
تصور کنید در حال سفر به یکی از سیارات کهشکان راه شیری هستید و قرار است دهها اتفاق هیجانانگیز و تکرارنشدنی را تجربه کنید! کتاب سفر شگفت انگیز آلیسا به قلم ک. بولیچف شما را در یک سفر ماجراجویانه با آلیسا و پدرش همراه میکند. سفری که نه روی زمین، بلکه در میان سیارات دیگر صورت میگیرد و اتفاقات غیرمنتظرهی زیادی در آن رخ خواهد داد.دربارهی کتاب سفر شگفت انگیز آلیسا
آلیسا دختر کوچولویی است که همراه با پدرش به سفرهای زیادی رفته و ماجراهای عجیبی را پشتِسر گذاشته است. حالا که قرن بیستویک به انتهای خودش رسیده و سایر سیارههای کهکشان راه شیری برای آدمها قابل سکونت شدهاند، آلیسا قرار است با پدرش و یک گروه تحقیقاتی به فضا بروند. آنها قصد دارند مطالعه و تحقیق جدیدی را انجام دهند و هدفشان از این سفر علمی و جذاب، پیدا کردن حیوانات فضایی برای انتقال آنها به باغِوحش مسکو است. اما این سفر آنطور که آلیسا و بقیهی مسافران فکر میکنند، ساده نیست. آنها در مسیر خود با اتفاقات فراوان و عجیبوغریبی روبهرو میشوند که هرگز فکرش را هم نمیکردند! البته باید بدانید آلیسا بسیار باهوش است و میداند باید چه کاری انجام دهد تا از پس موانع بربیاید. کیریل بولیچف (Kirill bulychev) در کتاب سفر شگفتانگیز آلیسا (Alisa's Voyage) خالق داستانی هیجانانگیز، ماجراجویانه و گاهی دلهرهآور است و آن را با تخیل پیوند داده. همهی کودکان و نوجوانان علاقهمند به کتاب، با خواندن این داستان خیالانگیز میتوانند افسار تخیلشان را به دست بگیرند و به سرزمینهای دیگر سفر کنند. چراکه در کتاب سفر شگفتانگیز آلیسا هیجان، موقعیتهای خطرناک و جدید و جذابیت و ماجراجویی به یکدیگر پیوند خوردهاند. کتاب سفر شگفتانگیز آلیسا به همت نشر چشمه و ترجمهی روان الهام کامرانی روانهی بازار کتاب شده است.دربارهی مجموعهکتابهای آلیسا سلزنیوا؛ دختری از آینده
مجموعه داستان سلزنیوا؛ دختری از آینده اثر کیریل بولیچف از جمله مجموعههای داستانی محبوب در دنیاست که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. در این مجموعه بیش از پنجاه رمان و داستان کوتاه به رشتهی تحریر درآمده و با تصویرسازیهای جذاب و تماشایی، موردِتوجه کودکان و نوجوانان سراسر دنیا قرار گرفته است.در بخشی از کتاب سفر شگفت انگیز آلیسا میخوانیم
کاوشگرانِ ستارهی ژوبیندار کوچک، با شکوه تمام به استقبال سفینهی پگاس آمدند. همین که روی سطح فلزی محوطه فرود آمدیم، آنها بهسرعت با خودروِ صحرایی به سمت ما آمدند. سطح فلزیْ زیرِ سنگینیِ سفینه تکانتکان میخورد و آبیِ نارنجیرنگ، مثل رنگ آهنِ زنگزده، شلپشلپ از میان راهباریکههای سطوح فلزی بیرون میریخت. سه جوانِ بامحبت، با لباس رسمیِ جنگیِ قرمزرنگ، که روی آن لباس فضایی پوشیده بودند، از خودرو بیرون آمدند. پشتسرشان سه فضانورد با سارافونهای مجلل که روی آن لباس فضایی پوشیده بودند همراهیشان میکردند. زنان و مردان جوانی که با نانونمکِ توی سینی از ما استقبال کردند. وقتی از روی راهباریکههای فلزی خیسِ پایگاهِ فضایی عبور کردیم، روی کلاهخودهای فضاییمان تاج گلی از گلهای کُرکی محلی گذاشتند. در تالارِ کوچکِ غذاخوریِ کاوشگران، به افتخار ما، مراسم شام باشکوهی ترتیب داده شده بود. از ما با کمپوت کنسروی، اُردک کنسروی و ساندویچ کنسروی پذیرایی کردند. مکانیک زِلِنی، که در پگاس سرآشپز بود، روی خوشش را نشان داد: سیب واقعی، خامهی زدهشدهیِ واقعی با انگورفرنگیِ واقعی و از همه مهمتر واقعیترین نان چاودار را روی میز جشن گذاشت! آلیسا مهمان اصلی بود. همهی کاوشگران بزرگسال بودند، بچههایشان توی خانههایشان در مریخ، در زمین یا در گانیمد مانده بودند و بسیار دلتنگ بچههایشان بودند. آلیسا به همهی سؤالهایشان پاسخ داد. صادقانه تلاش کرد از آنچه واقعاً هست، احمقتر به نظر برسد. وقتی به سفینه برگشت، گلایهکنان گفت: «خیلی دلشون میخواست من بچهی خنگ و کوچولو باشم. من هم مأیوسشون نکردم.»دختر پیچ
معرفی کتاب دختر پیچ
سعیده شفیعی در کتاب دختر پیچ روایتگر عشقی پرماجرا و عمیق است و قصه روابط احساسی و عاطفیِ پرکشش و پرچالش دختر و پسری را روایت میکند که اسیر توهمات، خرافات و ترسهای بیهوده شده و رابطهشان به تلخی و سیاهی ختم میشود.درباره کتاب دختر پیچ
نام این رمان از اسم یک زعفران بسیار مرغوب در استان خراسان و عمل کاشت و برداشت آن گرفته شده که با وجوه گوناگون کتاب نیز درآمیخته است. رمان دخترپیچ دو داستان جداگانه دارد که در یک نقطه حیاتی به هم میرسند و بعد یکدیگر را قطع میکنند. یکی از این داستانها قصه پسری را نمایش میدهد که فارغالتحصیل رشته اقتصاد است و در تهران زندگی میکند. پدرش او و مادر و زمینهای زعفرانشان را رها کرده و در مکانی که هیچکس نمیداند گم شده است. داستان دوم دختری را به تصویر میکشد که پس از دیدار با این پسر به او دل میبندد و این شروع داستان عاشقانه سعیده شفیعی است. یک افسانه قدیمی میان زعفرانکارها وجود دارد که میگوید زعفران برای هر کس که آن را کشت میکند نحس، شوم و نفرینکننده است. همین عقیده و باور در فضای شهری و مدرن رمان، شما را به دلِ اتفاقات پیشبینی نشده و غیرمنتظره میبرد. همین باور موجب میشود خانواده خراسانی رمان تصور کنند که حوادث روی داده به علت کاشت زعفران است و اتفاقهای گوناگون دیگر را نیز به این مسئله ربط میدهند. کتاب دخترپیچ زبانی روایی دارد و سرشار از روایتهای ریز و کوچک است که محوری عاشقانه را رقم میزند؛ محوری که امروزه در کمتر رمانی به چشم میخورد، با وجود اینکه نوشتن و سخن گفتن از عشق و دوست داشتن و درک و فهم احوالاتش شاید قدیمیترین داستان در جهان هستی باشد که پیوسته در حال تکرار است. این رمان داستان ارتباط کاری یک خانواده زعفرانکار در جنوب خراسان با خانوادهی تهرانی است و در این بین ماجراهای جالبی روی میدهد که شما را به خود جذب میکند. در حقیقت این کتاب چالشی بین دو ناحیه جغرافیایی خراسان و تهران به شمار میرود. داستان کتاب دخترپیج در سه فضای جغرافیایی تهران، مشهد و بجستان و با 3 فضای روایی مختلف بازگو میشود و زاویه دید تازهای دارد. داستان دارای دو زاویه دید اول شخص و یک سوم شخص است و بخشهایی از ماجراهای عاشقانه کتاب از زبان نسرین ظریف شخصیت اصلی زن رمان روایت میشود و فصلهای دیگر توسط حمید رحمانی شخصیت اصلی مرد بازگو میگردد. راوی سوم شخص، داستان عشق ماندگار مادر حمید به همسری که ترکشان کرد را به تصویر میکشد.خواندن کتاب دختر پیچ به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به داستانهای عاشقانه و رمانتیک علاقهمند هستید، این رمان را از دست ندهید.ملوي
در بخشی از کتاب ملوی میخوانیم
آشپزخانه از دور انگار در تاریکی فرورفته بود. و از جهتی چنین بود. اما از جهتی دیگر چنین نبود. چون چشمانم را که به شیشهی پنجره چسباندم نوری ملایم و مایل به قرمز دیدم که نمیتوانست از اجاق باشد، چون اجاق نداشتم، فقط یک گاز ساده داشتم. بگوییم یک اجاق، اما یک اجاقگاز. یعنی در آشپزخانه یک اجاق واقعی هم بود، اما خراب. متأسفم، اما همین است، در خانهای که یک اجاقگاز نداشته باشد احساس راحتی نمیکنم. شبها، وقتی پاورچینپاورچین رفتنم را متوقف میکنم، دلم میخواهد بروم سمت شیشه، چه روشن باشد چه تاریک، و داخل اتاق را نگاه کنم، ببینم چه خبر است. صورتم را با دستانم میپوشانم و از لای انگشتانم با دقت نگاه میکنم. چندتایی همسایه را به همین شکل ترساندهام. دستپاچه بیرون میآید، کسی را نمیبیند. آن وقت از تاریکیشان تاریکترین اتاقها در برابرم پدیدار میشود، گویی هنوز توأم با چابکی روزِ ناپدیدشده یا نوری که دمی پیش خاموش شده، شاید به دلایلی که هر قدر دربارهشان کمتر گفته شود بهتر است. اما شفق در آشپزخانه از جنسی دیگر بود و از چراغخواب میآمد با دودکش سرخ که، در اتاق مارتا، دیواربهدیوار آشپزخانه، مدام میسوخت پای مریم عذرای کوچک که روی چوب کندهکاری شده بود، آویخته بر دیوار. مارتا که از تابخوردن خسته شده بود آمده بود تو و بر تختخوابش دراز کشیده بود، درِ اتاقش را باز گذاشته بود تا کوچکترین صداهای خانه را از دست ندهد. اما شاید خوابش برده بود. دوباره رفتم طبقهی بالا. پشت درِ اتاق پسرم ایستادم. دولا شدم و گوشم را به سوراخ کلید چسباندم. برخی چشمشان را میچسبانند، من گوشم را، به سوراخ کلیدها. چیزی نمیشنیدم، در کمال تعجب. چون پسرم موقع خواب سروصدا میکرد، با دهان باز. خیلی مراقب بودم در را باز نکنم. چون این سکوت ماهیتی داشت که ذهنم را مشغول میکرد، تا مدتی کوتاه. به اتاقم رفتم.احمق بانمک 2/ موزهی گربهها
اینجا هم خیلی میخندید و هم خیلی حرص میخورید. برادرهای آنژل او را احمق بانمک صدا میکنند و او هم هر بار با کمک دروهمسایه و دو دوست عزیزش کلوئه و کوین حسابشان را میرسد.
ضمناً آنژل عاشق لباس صورتی، آبنبات، ماست لیمویی و مَشویو عروسک شیرش است و از دوستی با کوین لذت میبرد، البته اگر برادرهای وحشیاش بگذارند...!
آنژل شامبر عاشق حیوان خانگی است؛ حالا فکرش را بکنید یک روز توی خیابان حیوانی سر راهش سبز میشود و آنژل با آوردن این حیوان به خانه دوباره قرار است یک دردسر جدید درست کند!
اما در این کتاب خنده و ماجرا و دردسر به اینجا ختم نمیشود.
ایندفعه آنژل یک انتقام سرد برای برادرهایش تدارک دیده و البته برای اینکه نقش پرنسس را در نمایش مدرسه به دست بیاورد و کنار کوین اجرا داشته باشد، وارد یک جنگ درستوحسابی میشود...
مطمئن باشید آنژل همیشه پیروز میشود!
بلارت 2/ تحت تعقیب: مرده، زنده یا هر دو
رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» داستانی جذاب و خواندنی با رخدادهایی عجیب و تازه و خندهدار است. دومینیک بارکر در سال 1966 در انگستان به دنيا آمد. سه مجموعهی معروف او با نامهای «بلارت»، «ميكی شارپ» و «راهنمای خُل بازی های مكس و مالی» هستند. رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» را نخستینبار انتشارات بلومزبری در سال 2006 در بریتانیا منتشر کرد. این رمان در سال 2007، برندهی جایزهی کتاب سال کودک استاکتون شد.
داستان کتاب دربارهی بلارت، نوجوان چهاردهسالهای، است که با پدربزرگ خود در یک روستا زندگی میکند. او به هیچچیز غیر از گاوهایش اهمیت نمیدهد. پدربزرگ چون دوست ندارد با دیگران معاشرت کند، در همه جا شایعه کرده است که بلارت به بیماری مسری و ناشناختهای مبتلاست.
به همین دلیل، هیچکس با بلارت دوست نمیشود و در مدرسه نیز همه از او دوری میکنند. بلارت زندگی بیسروصدای خود را میگذراند تا اینکه فردی به نام کاپابلانکا به دیدنش میآید.
کاپابلانکا بزرگترین جادوگر زندهی سراسر جهان است و خطرهای بسیار و سرزمینها و دریاهای عجیبوغریبی را پشت سر گذاشته تا بلارت را بیابد. او برای نجات یافتن از شر موجودات شرور قصد دارد بلارت را با خود همراه کند.
سرانجام با نیروی جادویی بلارت را با خود به سرزمینهای ناشناخته میبرد و با آموزش جادو به بلارت، او را با ماجراهای عجیبی روبهرو میکند.
بلارت با جنگجو، شاهزادهخانم و کوتوله آشنا میشود. او پسری است که برای قهرمان شدن آموزش ندیده و هرگز داستانهای افسانهای نخوانده است.
او نه از زنان و مردانی که برای نجات دیگران خطر کردهاند چیزی میداند و نه اصلاً اهل درگیر شدن با مشکلات است. فکر میکنید پسری با این ویژگیها تنها کسی باشد که بتواند یک موجود اهریمنی را شکست دهد؟
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.