آواز زمین

250,000 تومان

کتاب مذکور شامل هشت مقاله در تاریخ موسیقی است. از این هشت مقاله، شش مقاله به بررسی شاهکارهای موسیقی مختلف پرداخته‌اند. دو مقاله نیز به بررسی یکسانی آثار موسیقی مرتبط با یکدیگر می‌پردازند. یکی از این آثار، آثار بخ برای سازهای ویولن و ویولنسل، و دیگری آخرین کوارتت‌های بتهوون است. این آثار برای نویسنده اهمیت زیادی دارند و به نوعی به زندگی او معنا می‌بخشند و لحظات شاد و خوشایندی را برای او به ارمغان آورده‌اند. کتاب تلاش می‌کند به این سوالات پاسخ دهد: چرا این آثار ساخته شده‌اند؟ بر اساس کدام سنت‌ها، هنرها و تفکرات ساخته شده‌اند؟ چه رابطه‌ای با زندگی و آثار سایر آهنگسازانی که شاهکارهایی خلق کرده‌اند، دارند؟ نوآوری‌های آن‌ها چیست؟ و چه تأثیری بر آهنگسازان آینده داشته‌اند؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آواز زمین

نویسنده بابک احمدی
مترجم
نوبت چاپ 10
تعداد صفحات 328
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9789642133819
توضیحات تکمیلی
وزن 0.321 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آواز زمین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قصه‌های بترس برای بچه‌های نترس 1/ اسکلت خون‌آشام

145,000 تومان

توضیحات

کتاب قصه های بترس برای بچه های نترس 1 : کتاب حاضر دارای یک داستان تخیلی و ترسناک مناسب گروه سنی ب و ج می باشد. این کتاب با تصاویر و فونت نوشتاری اش جذابیت داستان را چند برابر کرده است. اگر فکر می کنی بچه نترسی هستی این کتاب رو شروع کن به خوندن و ….
اسکلت‌های خون‌آشام، اتوبوس‌هایی که فقط مرده‌ها رو سوار می‌کنند، هیولاهایی که دیکته می‌گن. جن‌هایی که توی متکا زندگی می‌کنند، زن‌های قوزی، گرگینه‌ها...

از این چیزها می‌ترسی؟ می‌ترسی و می‌لرزی؟ می‌لرزی و خیس می‌شی؟

اگه فکر می‌کنی بچه‌ی نَترسی هستی، بیا وسط!

اگه دلت می‌خواد ترس رو توی داستان مزه‌مزه کنی، دلت رو بزن به دریا و بیا جلو!

اگه دلت می‌خواد با موجودات عجیب‌وغریب و ترسناک آشنا بشی، این کتاب رو از توی قفسه بکش بیرون و بخون!

به افتخار همه‌ی بچه‌های نترس!

جیغ و داد و هیولای بلند

سفارش:0
باقی مانده:2

بچه پرروهای ننر

19,800 تومان
اطلاعات کتاب بچه پرروهای ننر نام کتاب : بچه پرروهای ننر نويسنده ، مولف : سایمون ریچ مترجم : محمدرضا بهاری نشر ، ناشر ، انتشارات : مرکز تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : 200 ص / رقعی شومیز (جلد نرم) نوبت چاپ و سال چاپ : قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : موضوع : داستان های آمریکایی - قرن 21م شابک : 9789642133413 تگ ها : کتاب بچه پرروهای ننر,خرید اینترنتی کتاب بچه پرروهای ننر,سایمون ریچ,محمدرضا بهاری,انتشارات مرکز,داستان های آمریکایی,رمان های آمریکایی,داستان های ترجمه شده,رمان خارجی,رمان آمریکایی ترجمه شده,کتاب چاپ اول,نشر مرکز درباره کتاب بچه پرروهای ننر انتشارات مرکز کتاب بچه پرروهای ننر تالیف سایمون ریچ ترجمه محمدرضا بهاری انتشارات مرکز ***

من و تو

12,500 تومان

در بخشی از کتاب من و تو می‌خوانیم

با بازوهایی حلقه‌زده دور چوب‌اسکی‌ها ساک کفش‌ها در دست و کوله‌پشتی به دوش، مادر را دیدم که دور می‌زد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بی‌ام‌و روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاه‌قدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم به‌شدت می‌زد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آن‌همه بار جلوِ حرکتم را می‌گرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشه‌ی دیگر چرخاندم. آن انتها، رو‌به‌روی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسی‌بلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدان‌ها را در صندوق‌عقب جا می‌دادند. یک ولوو با یک جفت چوب‌اسکی روی سقفش کنار شاسی‌بلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، رو‌به‌روی دیوار. به چوب‌اسکی‌ها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوب‌اسکی‌ها را روی سقف مرسدس محکم می‌کردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف می‌زدند. سومرو می‌پرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمی‌آورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچه‌هایی که کمک نمی‌کردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوب‌اسکی‌ها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوب‌ها و کفش‌های اسکی، فشرده میان کارمندان کت‌و‌شلواری، ‌مادران و بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند، احساس حماقت می‌کردم. می‌شد چشم‌هایم را ببندم و خیال کنم در تله‌کابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. می‌توانستم بوی کره‌ی کاکائو را از میان کرم‌های برنز‌کننده بشنوم. می‌خندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون می‌آمدیم.

به دنبال کریستف کلمب

9,000 تومان
نام کریستف کلمب شاید در دل بسیاری از ما اشتیاق کشف تازه ها را شعله ور کند با خواندن این داستان مستند می توانیم پابه پای کریستف کلمب کاشف قاره آمریکا برای کشف دریاها و سرزمین های تازه قدم برداریم در بیم و امیدهای او و همراهانش شریک شویم و فرهنگ و تمدن قرن پانزدهم میلادی اروپا را بشناسیم.

از نشانه های تصویری تا متن

245,000 تومان
کتاب از نشانه های تصویری تا متن (به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری) نوشته بابک احمدی توسط انتشارات مرکز با موضوع هنر, نشانه شناسی، سینما، علائم تصویری  به چاپ رسیده است. هر تصویر از نشانه ای یا مجموعه ای از نشانه ها شکل گرفته است. چگونه به معنای این نشانه ها پی می بریم؟ دلالت دسته ای از نشانه ها را انگار بنا به قراردادهایی پذیرفته ایم، یعنی در مورد آن ها با دیگران نظر مشترکی داریم؛‌ اما بر سر معنای نشانه های دیداری بسیاری با تماشاگرا دیگر هم رأی نیستیم. بررسی های نظری نشانه شناسی مدرن در این مورد راهگشای‌ پرسش ها و مباحث مهمی شده است: تصویر چیست؟ چه تفاوتی با چشم انداز دیداری و انگاره های ذهنی دارد؟ ‌با زبان چه نسبتی دارد؟ معنای مجازیش را چگونه می شناسیم؟ متن تصویری و خواندن یا تأویل آن به چه معناست؟ مرزهای ارتباط تصویری کجاست؟ آیا می توان با تصویر روایت کرد؟ و... زمینه ی بررسی این کتاب در شرح دستاوردهای نشانه شناسی تصویری محدود است به سه هنر نقاشی، عکاسی و سینما. معرفی مباحث کتاب از نشانه های تصویری تا متن نشانه و تصویر نشانه و زبان نشانه های تصویری زبان و تصویر متن و تصویر روایت و تصویر

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت