

آگراندیسمان و چند داستان دیگر
66,000 تومان
خولیو كرتاثار در تاریخ ادبیات داستانی معاصر، غولی توصیف شده در کنار گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و ماریو بارگاس یوسا. نویسندهای که جهانی تماما شخصی را طراحی و در داستانهای کوتاه و رمانهایش جاودان کرده است.
«آگراندیسمان» نمونهی اعلای هدفمندی در طرح داستانی، انسجام و تشکل ذهنی نویسنده و رعایت اصول قصهگویی در عین فراروی از آنهاست. برای اهل سینما هم خواندن خود داستان آگراندیسمان امکانی برای تطبیق و مطالعهی موردی است با فیلم بزرگ میکلآنجلو آنتونیونی، تولید ١٩٦٦ .
خواندن این داستان در دل مجموعهای از داستانهای غریب این نویسندهی تاریخساز رنگ و وزن دیگری دارد. اینکه بتوانیم با تاخیر زیاد با نگرش سوررئالیستی او که بارها وصفش را خواندهایم روبهرو شویم. نویسندهای که حاشیه نرفتن و مستقیم به هدف زدنش میتواند برای هر نویسندهای درسگرفتنی باشد.
كرتاثار بخش عمدهای از عمرش را دور از وطن و در فرانسه گذرانده و تجربهی طولانیمدتی هم به عنوان مترجم داشته، اما محوریت امر سیاسی و همنشینی ناگزیر شهروند نمونهای آمریکای لاتین با آن را در کارش کمرنگ تر از همترازانش زیر ذرهبین برده.
اتفاقی مبارک که بسیار از بزرگان دیگر آمریکای لاتین متمایزش کرده است. دربخشی از کتاب میخوانیم: «آرامش و سکونشان بود که باعث شد اولین باری که اَکسولوتی ها را دیدم شیفته و مجذوب به طرفشان خم شوم. انگار به شکلی مبهم و نامفهوم خواستهی پنهانی آنها را درک میکردم، پایان دادن به زمان و مکان با سکونی توام با بی تفاوتی.»
در انبار موجود نمی باشد
آگراندیسمان و چند داستان دیگر
نویسنده |
خولیو کرتاثار
|
مترجم |
امید نیکفرجام
|
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات | 314 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786003626935
|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
فرار هاي عاشقانه
در بخشی از کتاب فرارهای عاشقانه میخوانیم
وقتی دبیرستانش تمام شد و منتظر بود تا دیپلم بگیرد به شهر بزرگی در همسایگیشان سفر کرد. یک ساعت و نیم با قطار در راه بود. در سالهای گذشته هم میتوانست به این شهر سفر کند؛ برای کنسرت، تئاتر یا دیدن نمایشگاه، اما هرگز این کار را نکرده بود. بچه که بود یکبار با پدر و مادرش رفته بودند به آن شهر و آنها کلیسا، شهرداری، دادگستری و پارک بزرگ وسط شهر را نشانش داده بودند. بعد از عوض کردن خانه دیگر مسافرت نرفتند؛ نه با او، نه بیاو. خودش هم هیچوقت به این فکر نیفتاده بود که تنها سفر کند، و وقتی به این فکر افتاد که پول نداشت. پدر کارش را به دلیل مصرف الکل از دست داده بود و پسر هم مجبور شد در کنار تحصیل در دبیرستان اینجا و آنجا کار کند و پولش را به پدر و مادرش بدهد. حالا که دبیرستانش تمام شده بود و میخواست شهرشان را ترک کند، خودش را برای ترک پدر و مادر هم آماده میکرد؛ میخواست آنها را به حال خودشان بگذارد. میخواست وقتی کار میکند و پولی به دست میآورد آن را برای خودش خرج کند. به شهر که رفت، اتفاقی، به موزهی هنرهای مدرن برخورد. ساختمان موزه توجهش را عمیقاً جلب کرد. واردش شد. ساختمان موزه معجون غریبی بود از مُدرنیسم و سردی و بیروحی خانههای غارمانندی که کارهای چرندی روی درها و پنجرههایش آویزان بود. تابلوهای موزه مربوط بود به دورههای امپرسیونیسم تا فوویسم. همه را با دقت فراوان و علاقهی کم تماشا کرد و رسید به تابلویی از رنه دالمان. تابلو در ساحل نام داشت و موضوعش صخره، ساحل شنی و دریا. روی صخره دخترکی روی دستهایش ایستاده بود و پاهایش در هوا بود. دخترک برهنه و زیبا بود و یک پای چوبی داشت. نه اینکه پایش چوبی باشد، نه.غريبه
در بخشی از کتاب غریبه میخوانیم
درِ ماشین محکم بسته میشود. ماشین را با نگاهم دنبال میکنم که از راه فرعی میراند و وارد جاده میشود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمیبیند. صدای جیرجیرکها و موجودات شبزی از لای بوتههای کانولا شنیده میشود. نگاهی به دوروبرم میاندازم. من اینجا بزرگ شدهام. تمام دنیایم در اینجا خلاصه میشود و هیچوقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشتهام. هرگز فکرش را هم نمیکردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستارهی بالای سرم نگاه میکنم. همان آسمان پُرستارهی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره چشم دوختهام. تنها آسمانی که تابهحال دیدهام. تمام آن ستارهها، ماهوارهها، ماه. میدانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر میرسد. تابهحال هیچوقت بهاش فکر نکرده بودم، اما اگر من میتوانم همهی اینها تمام ستارهها و ماه را از اینجا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمیبرد؟ به داخل خانه که برمیگردم همهجا سوتوکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون اینکه منتظر بماند تا کمی دربارهی آنچه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دمدر خانهی ما ظاهر شد. پس درک میکنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاقنشیمن را خاموش میکنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمیدارم و به آشپزخانه میبرم و روی کابینت کنار سینک میگذارم. درِ یخچال را باز میکنم، نگاهی به داخلش میاندازم، اما چیزی برنمیدارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون میزند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پلهها بالا میروم. روی هر پله میایستم و به قاب عکسهای روی دیوار نگاه میکنم. یادم نیست آخرینبار کِی این کار را کردم: اینکه روی پلهها بایستم و به این عکسها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیکتر شوم. سه قاب عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما بهتنهایی.نوایی همآهنگ باران
معرفی کتاب آه باران اثر فریدون مشیری
ملتها و ناسیونالیسم پس از 1780 -برنامه،افسانه،واقعیت
معرفی کتاب ملت ها و ناسیونالیسم پس از ۱۷۸۰ اثر اریک هابسبام
ده جستارداستان نويسي
حتا شبيه خودم زندگي نکرده ام
معرفی کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام
کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام، شامل بیش از پنجاه شعر نو از منیره حسینی است که در آنها با بیانی شاعرانه و خیالانگیز به تبیین مفاهیم انسانی و طبیعی مانند امید، آزادی، عشق و زندگی پرداخته است. اشعار او سرشار از جزئیات و حوادث روزمرهاند و شاعر به زیبایی توانسته زندگی روزمره را در اشعار خود بازتاب دهد.دربارهی کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام
منیره حسینی در مجموعه اشعار خود، کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام، در بیش از پنجاه شعر نو کوتاه، به بیان مفاهیم شاعرانهای مانند عشق، امید و عواطف انسانی پرداخته و از مظاهر طبیعی مانند باران، آفتاب، آزادی بهره برده است. شعر نو (یا شعر نیمایی) گونهای از شعر معاصر فارسی است که در آن از وزن عروضی و قالب شعر کهن فارسی پیروی نمیشود. شعر نیمایی از اولین سبکهای شعر نو در ادبیات فارسی است که مبدع آن شاعر معاصر ایرانی، نیما یوشیج میباشد. اشعار سبک نو منیره حسینی، بیشتر از آن که بیانگر تخیل و بیان موسیقایی رایج شاعرانه باشد، بیانگر احساسات و عواطف پررنگ شاعرانگی است. او در کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام به شرح و بسط روزمرگیها از دید شاعرانه پرداخته که به نوبهی خود میتواند لذت خواندن این اشعار را در خواننده افزایش دهد. مجموعه شعر نو منیره حسینی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.در بخشی از کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکردهام میخوانیم
یک روز پوستم را کنار میزنی و استخوانهایم را مثل عتیقهای بغل میکنی من آن روز تو را از دو حفرهی تاریک نگاه میکنم از حفرهای تاریک صدایت میزنم و در گوشهای خودم میپیچم تو حرفی بزن از تاریکی درنمیآیم میترسم نور تکتیراندازی باشد که هر دو چشمم را بزند دیگر چگونه تو را نگاه کنم؟ در دستهایت دردهای مناند که تجزیه میشوند بگذار به طبیعت خودم برگردند از من تنها لبخندی برای توست که آنقدر نیامدی تا بر اسکلت لبهایم ماسیدفهرست مطالب کتاب
جادهی یکطرفه نامردها مویرگهای پوسیده رفیق عمق دوست داشتن خودکشی دلتنگی پوسیدگی به تو فکر میکنم زنان عاشق جنوب حسادت نشانهها حکایت ما چهار فصل آزادی دوستت ندارم میز تنهایی دروغ زمستان محاکمه سفر تاریکخانه خانواده بازجویی راه فرار ویرانی زن بود آمدی شعری که عاشقانه نباشد لبخندی برای توست راهی نمانده است زنی زیباتر جانم خراش سطحی تو آخرین گلوله بیحواسترین زن دنیا خوانندهی عزیز بهمرزنرسیده زن خوشبخت خانهی رؤیاهایم زن باید زن نباید آوازهای خیس جای اسم من موشک کاغذی بیحواسترین زن دنیا اگر بروی... آهای زندگی همین حالا سرنخ شلیکمحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.