آگوس و هیولاها 6/ از این کتاب به آن کتاب

185,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1
سلام!
من آگوس پیانولا هستم و با چند تا هیولا زندگی می‌کنم.
تا حالا کلی ماجرا برایمان پیش آمده و با دکتر بروت مبارزه کرده‌ایم.
عجب موجود نچسبی است این بروت! کاری کرد که زنبور پَنترَکس آقای پتی‌پن را نیش بزند.
چی؟
نمی‌دانید منظورم چه جانوری است؟
پس کتاب را بخوانید! بخوانید…!
راستی! توی این داستان با سه تا هیولای دیگر، که برنده‌ی مسابقه‌ی طراحی هیولایی بوده‌اند، آشنا می‌شوید: هاپو و بابی و پینچیتو!

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آگوس و هیولاها 6/ از این کتاب به آن کتاب

نویسنده
 ژائومه کوپونس
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 160
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041786
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آگوس و هیولاها 6/ از این کتاب به آن کتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چه بر سر وحشی سفید آمد؟

25,000 تومان

معرفی کتاب چه بر سر وحشی سفید آمد؟

رمانی چندلایه و رازآلود! فرانسوا گارد در کتاب چه بر سر وحشی سفید آمد؟ با درهم آمیختن افسانه و واقعیت، داستان ملوان جوانی را به نمایش می‌گذارد که پس از ماجراهایی عجیب و باورنکردنی، هویت، نام و زبان خود را از یاد می‌برد. این اثر که برنده جایزه گنکور شده است، توانست روح تازه‌ای در ادبیات فرانسه بدمد.

درباره کتاب چه بر سر وحشی سفید آمد؟

رمان پیش رو از گم شدن و تک‌افتادگی انسانی می‌گوید. شخصیت اصلی داستان یک ملوان جوان اهل کشور فرانسه است که طی اتفاقی از کشتی خود در سواحل استرالیای میانه قرن نوزدهم جا می‌ماند و با بومیانی روبه‌رو می‌شود که برخلاف تصور رایج، به هیچ‌وجه مهربان نیستند، خشن‌، بی‌رحم و مرموزاند. او به تدریج زبان، نام و خودش را فراموش می‌کند! تا هفده سال بعد که او را پیدا می‌کنند. راز عجیبی در این میان وجود دارد که باعث شده است او چنین بیگانه و هویت‌باخته شود. رمان چه بر سر وحشی سفید آمد؟ (What Became of the White Savage) اثری حماسی جزیره‌ای محسوب می‌شود که داستانی بر مبنای واقعیت دارد. قصه جاشوی فرانسوی 13 ساله‌ای با نام نارسیس پلتیه که در سال 1857 در ساحل شمال شرقی استرالیا طی اتفاقی از گروهی که در آن است جدا می‌افتد و ... فرانسوا گارد این قصه را سوژه اولین رمان خود قرار می‌دهد تا در خلال آن، جوانب روانشناسانه ارتباطات انسانی و مسائل آن و دیدگاه‌های شناخته شده انسان‌شناسی و تمدن را به چالش بکشد. این کتاب تلفیقی از واقعیت و افسانه و بیشتر بازگوکننده تخیل فعال نویسنده است تا داستان واقعی نارسیس پلتیه. در این رمان نویسنده دورنمای تازه و جدیدی از مردم‌شناسی ارائه می‌دهد و باور دارد که انسان و محیط‌زیست باید از نو تعریف شوند. به عقیده نویسنده انسان‌های متمدن امروزی چندان بویی از معنای حقیقی تمدن نبرده‌اند. او می‌گوید زندگی در جنگل‌هایی که همچنان تازه و بکر و دست‌نخورده مانده‌اند، زیباتر، آرامش‌بخش‌تر و دلچسب‌تر از زندگی در جامعه‌ صنعتی دوران امپراطوری دوم فرانسه است. نویسنده‌ی رمان چه بر سر وحشی سفید آمد؟ قواعد دنیای مرسوم را زیر پا می‌گذارد و عقیده دارد هیچ چیز در ذات خود نقض‌ناشدنی نیست. ارتباط آدمی با دیگربودگی، تنهایی، هویت، بقا، ادغام و تمایز از مضامین دیگر این رمان به شمار می‌رود. فرانسوا گارد می‌گوید: «با وجود آنکه رمان من را با رمان رابینسون کروزوئه مورد مقایسه قرار می‌دهند، اما من گمان می‌کنم رمانم با کتاب دانیل دوفو شباهت کمی دارد و من بیشتر تأثیرگرفته از آثار ژول ورن، کلودلوی استروس در کتاب «گرمسیریان اندوه‌بار»، مارگریت یورسنار در کتاب تاریخی «خاطرات آدرین»، وژان پوتوکی در رمان تخیلی «دست‌نوشته پیداشده در ساراگس» بوده‌ام. سبک فرانسوا گارد را می‌توان کلاسیک و باشکوه و در عین حال روان و سیال دانست که با تحکمی هدف‌مند جدیت و سخت‌کوشی حرفه‌ای خود را به رخ می‌کشد. رمان وحشی سفید ساختاری نو و پرهیجان و ماجراجویانه دارد که این موضوع جذابیتش را دوچندان می‌کند. این رمان متأثر از نویسنده بزرگ ژان ژاک روسو و رمانی تاریخی و افسانه‌ای انسان‌مدار است. فرانسوا گارد (François Garde) نخستین رمانش را زمانی که 53 سال داشت، به رشته تحریر درآورد. از این اثر در جوامع ادبی استقبال فراوانی شد تا جایی که توانست جایزه گنکور برترین رمان سال 2012 و هفت جایزه معتبر ادبی دیگر را به دست آورد. در سال 2013 گارد دومین رمانش را با نام «به خاطر سه کرون» نوشت که رمان اول سال لقب گرفت. این دو کتاب، رمان‌هایی حادثه‌ای هستند که جایگاه نویسنده‌اش را تا مقام استاد مسلم این سبک ادبی بالا بردند. گارد موفق شد در این ژانر ادبی خلاقیت ایجاد و به همگان اثبات کند که رمان ماجرامحور برخلاف ادعاهای موجود، همچنان در کشور فرانسه زنده است.

مومی ترول‌ها 2/ ترولک و ستاره‌ی دنباله‌دار

19,000 تومان
با مومی­ترول آشنا شوید! جانورهای گرد و کوچک افسانه­ای و بامزه که مثل اسب آبی پوزه­ی کشیده دارند. اما اسب آبی نیستند! مومی­ترول­ها روزگاران گذشته توی خانه­ی آدم­ها و کنار پریان خانگی، پشت بخاری زندگی می­کردند. اما الان زندگی­شان عوض شده. ماجراهای جالب و هیجان­انگیزشان را بخوانید. «موش آبی» منفی باف می­گوید به زودی کره­ی زمین نابود خواهد شد. ستاره­ی دنباله­دار سوزانی در راه است و هر لحظه به زمین نزدیک­تر می­شود. «ترولک» و «بوبو» پا به راهی پر خطر می­گذارند تا جای امنی پیدا کنند. هنوز از یک ماجرای عجیب بیرون نیامده، ماجرای عجیب دیگری برایشان پیش می­آید…
در دره‌ی ترول‌ها اتفاق‌های عجیب‌و‌غریب و غیرِ‌طبیعی رخ داده. وقتی موش آبی منفی‌باف، بر اساس آن علایم، نابودی کره‌ی زمین را پیش‌بینی می‌کند، «ترولک» و «بوبو» برای دیدن رصد‌خانه و سر در آوردن از اسرار کائنات پا به راهی دور و دراز و پُر‌خطر می‌گذارند.
در آغاز سفر با «شامه‌زاد» آشنا می‌شوند. آن سه هنوز از یک ماجرای عجیب بیرون نیامده، ماجرای دیگری برایشان پیش می‌آید و کم‌کم همسفرانشان بیشتر و بیشتر می‌شوند. هنگامی‌که می‌فهمند فرصت زیادی برایشان باقی نمانده، راه بازگشت به خانه را در پیش می‌گیرند تا دیگران را از رسیدن ستاره‌ی دنباله‌دار سوزان و خطرناک، که هر لحظه به زمین نزدیک‌تر می‌شود، باخبر کنند.

عاشقانه‌های چهارفصل

7,000 تومان

معرفی کتاب عاشقانه های چهار فصل اثر احسان مهتدی

شعرهای این مجموعه در چهار فصل آمده اند: «عاشقانه های بهاری»: شانه تکانی از حرف، «عاشقانه های تابستانی»: آب راه اندازی در کویرستان، «عاشقانه های پاییزی»: قرائت فراغت از فراق غضروفی و «عاشقانه های زمستانی»: تنهایی ام را پوشیده است ژاکت تو.
در مقدمه ی این اثر از قول شاعر آمده است: «این شعرهای کوتاه را عاشقانه های چهارفصل نامیدم، چرا که به سادگی عاشقانه هایی بودند دنیایی که در حاشیه ی ذهن فصل ها نوشته شدند، در فضای فصولی که در هوا شناور بودند و این کلمات بی نام ونشان را بر بال های بریده ی باد به دهان پنهان من می آوردند...
پس مفاصل این عاشقانه ها طبیعتا چهار فصل است، فصل هایی که انگار زبان گشوده خطاب به جهان و یکدیگر، یکدیگر و جهان را سروده اند، به زبانی که شاید می توانست از دهان هر پرنده یا هر مرد یا زن دل داده ای به رقص آمده باشد...
و حالا دیگر سرپرستی این عاشقانه های بی سرپرست را به وطن دست های تو می سپارم خواننده ی عزیز این سال ها، شاید که روشن کند تکلیف سکوتی را که حقیقت تاریکی ماست، ما که یکدیگرمان بودیم.»
شعری از این مجموعه: «از دور که می آمد، دور را/ با خود می آورد به نزدیک،/ و به دور که می رفت نزدیک را/ با خود به دور می برد/ و هیچ کس ندانست/ در آمدنش برگشتنی بود/ که غمگین می کرد جانوران را/ و در رفتنش آمدنی بود/ که جهان را به زوزه وا می داشت»

قطار به موقع رسيد

35,000 تومان

در بخشی از کتاب قطار به موقع رسید می‌خوانیم

آندره‌آس که در سکوى قطار شاهد شلوغى و بیا وبرو مردم است با خود مى‌گوید، مى‌توانستم اینجا پیاده شوم، بروم یک جائى، یک جائى آن دور دورها، تا من را مى‌گرفتند مى‌گذاشتند سینه‌کش دیوار؛ دیگر بین لمبرگ و چرنوویتس نمى‌مردم، در یک گُله جا در ساکسون تیربارانم مى‌کردند و یا در اردوگاه کار اجبارى دُم سیخ مى‌کردم. ولى حالا پشت این پنجره ایستاده‌ام، به سنگینى سرب. از جا نمى‌توانم بجنبم، سِرّ شده‌ام، خشکم زده، این قطار مال من است و من هم مال این قطارى که باید من را به طرف سرنوشتم ببرد و عجب این است که هیچ دلم نمى‌خواهد اینجا پیاده شوم و در کنار رودخانه البه زیر این درختهاى نازنین گردش کنم. دلم پیش لهستان است، آن قدر دلم با تمام وجود، با شور و شوق در گرو این افق لهستان است که عاشقى مى‌تواند سرگشته و دلباخته معشوقه‌اى باشد کاشکى قطار راه بیفتد، راهش را دنبال کند! چرا اینجا لنگ کنیم، چرا این قدر گذشته و از صداى پُرطنین خبرى نیست؟ صبر و حوصله‌ام تمام شده، ترس ندارم، عجیب اینکه دیگر نمى‌ترسم، فقط کنجکاوى و دلواپسى نامعلومى دارم. و با وجود این نمى‌خواهم بمیرم، مى‌خواهم زنده بمانم، از لحاظ نظرى زندگى قشنگ است، زندگى با شکوه است، امّا نمى‌خواهم پیاده شوم، عجیب است، کاش مى‌توانستم پیاده شوم. همین‌قدر کافى است از این راهرو بگذرم، این بارو بندیل مضحک را جا بگذارم و بزنم به چاک، بروم جائى، زیر درختهاى پائیزى گردش کنم، و حالا مثل اینکه از سرب ریخته‌باشندم، اینجا ایستاده‌ام، مى‌خواهم‌ در همین قطار بمانم، عاشق و مشتاق تاریکى لهستان، این فاصله ناشناس بین لمبرگ و چرنوویتس که باید در آن جا بمیرم هستم.

من منچستر يونايتد را دوست دارم

130,000 تومان
در بخشی از کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم می‌خوانیم: وقتی پدربزرگ جنازه را ول کرده توی بیمارستان، برگشته خانه. داده لباس‌ها، آرشیو روزنامه‌ها، عکس‌ها، بعضی کتاب‌ها و حتی تقدیرنامه‌هایش را توی باغچه آتش بزنند. پدربزرگ، رد نعشِ زن‌ِ جوان‌ِ با یک لنگه جوراب را، روی کمرش حس می‌کرده و هی به خودش نهیب می‌زده تا از فکر ناموس مردم، آن هم مرده‌اش، بیاید بیرون. سروصدای تیر و تفنگ دیگر کمتر شده بوده. پدربزرگ رفته لب حوض و پایش را فرو کرده وسط آب و ماهی‌ها. پدربزرگ ته دلش منتظر بوده که اتفاقی بیفتد و دری به تخته بخورد و فرشتگان کاری بکنند تا زن جوان زنده شود و بیاید دمِ خانه‌ی آن‌ها، در بزند و بعد از کلی تشکر باهم بروند بازار کباب‌خوری. آتش توی باغچه زیاد می‌شده و اهالی خانه‌ هی عکس و پوستر و بیانیه می‌ریخته‌اند توی دل آن و دود بیشتری می‌رفته هوا. روزنامه‌ها پر بوده‌اند از عکس سر آدم‌ها. آتش، آرام‌آرام عکس‌ها و کلمه‌ها را می‌کشیده توی خودش و جمع‌شان می‌کرده و تکه‌های سوخته با نرمه بادی بلند می‌شده‌اند و مثل پر می‌رفته‌اند هوا. آتشِ روزنامه‌ها، عکس‌ها و کاغذها توی غروبِ یکی از آخرین روزهای مردادماه چیز وامانده‌ای بوده، هم حالِ آدم را می‌گرفته و هم خطرناک بوده، چون وقتی بنی‌بشر حاضر است دست به هر کاری بزند، یک آتش‌بازی مختصر با روزنامه‌ها که چیزی نیست. پدربزرگ همان‌طور که پایش را توی حوض تکان‌تکان می‌داده، می‌دیده که نرمه‌بادی تکه‌های زغال‌شده‌ی کاغذها و عکس‌ها را می‌آورد و می‌اندازد روی آب و ماهی‌های کله‌خرتر می‌روند و توک می‌زنند به آن‌ها. پدربزرگ یکی دو ساعتی به تماشای آب و باد و آتش و حماقت ماهی‌های سرخ مشغول بوده که می‌بیند خورشید غروب کرده. بی‌سروصدا می‌خزد توی آشپزخانه و یک گزلیک تازه تیزشده برمی‌دارد و از خانه می‌زند بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:2

گناه فرار

32,000 تومان

معرفی کتاب گناه فرار اثر کریستف لئون

شبی پدری عجول بعد از زیر گرفتن زنی در جاده، به جای توقف کردن، می گریزد و کیلومترها دورتر از محل حادثه اتومبیلش را می سوزاند و همه چیز را فراموش می کند.
اما پسرش که شاهد این ماجراست... نه! او هرگز فراموش نمی کند. بعد از آن همه چیز میان او و پدر تغییر می کند.
بالا بردنش را ندیدم، اما برعکس خواباندنش را حس کردم. کشیده ای که همیشه به یاد خواهم داشت.
سکوتی را که داخل ماشین حکم فرماست مزه مزه می کنم. تا یک لحظه پیش عین زغال گر گرفته بودم؛ اما حالا آرام آرامم، مثل دریای روغن... آرامشم شکوه مندانه است.
راستش خودم هم تعجب می کنم. می دانم که بازی را برده ام. این سیلی برای من یک جور پیروزی به حساب می آید. حالا رئیس منم و...
شبی پدری عجول بعد از زیر‌گرفتن زنی در جاده، توقف نمی‌کند و می‌گریزد، کیلومترها دورتر از محل حادثه اتومبیلش را می‌سوزاند و همه‌چیز را فراموش می‌کند.
اما پسرش که شاهد این ماجراست ... نه! او هرگز فراموش نمی‌کند. بعد از آن همه‌چیز میان او و پدر تغییر می‌کند.
سفارش:0
باقی مانده:1