آگوس و هیولاها 7/ جشنواره‌ی بازی‌های رومیزی

215,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
سلام!
من آگوس پیانولا هستم و اگر احیاناً تا حالا افتخار آشنایی باهام را پیدا نکرده‌اید، باید خدمتتان عرض کنم که با چند تا هیولا زندگی می‌کنم.
همه‌چیز داشت به خوبی و خوشی پیش می‌رفت، تا اینکه سروکله‌ی دکتر بروت خبیث و نقشه‌های بدجنسانه‌اش پیدا شد.
این بار، یک دوره مسابقات بازی‌های رومیزی ترتیب داده تا همه‌ی جایزه‌ها را، البته با دوز و کلک، مال خودش کند.
باز خوب است که هیولاها را داریم تا جلوی دکتر بروت را بگیرند و نگذارند کاری از پیش ببرد.
کتابی با یک‌عالمه ماجرای عجیب و هیجان‌انگیز!

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آگوس و هیولاها 7/ جشنواره‌ی بازی‌های رومیزی

نویسنده
 ژائومه کوپونس
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 192
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041793
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آگوس و هیولاها 7/ جشنواره‌ی بازی‌های رومیزی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

نینا و نیم 2/ یک دردسر بزرگ

24,000 تومان
نینا دختری نُه ساله است که آرزو دارد خبرنگار بشود.
ولی راستش محله‌ای که تازگی‌ها به آن اسباب‌کشی کرده‌اند، اصلاً هیجان‌انگیز نیست و هیچ اتفاقی در آنجا نمی‌افتد!
اما نینا توی کمدش با موجود عجیبی دوست می‌شود: یک خرگوشِ صورتی و غول‌پیکر و نامرئی به اسم نیم!
تو هم برای دیدنش باید تخیل خیلی‌خیلی قدرتمندی داشته باشی
 آیا برای این ماجراجویی بزرگ آماده‌ای؟
پرستارها، طوفان‌ها، صاعقه‌گیرهای عجیب‌وغریب، دانشمندهای دیوانه، معلم‌های خل‌وضع... برای اولین روز کلاس بَدَک نیست!   فکر می‌کنی نینا و خرگوشِ صورتی‌اش نیم در این داستان چه ماجراهایی دارند؟ دنیای دوست‌های خیالی پُر از جادوهای واقعی است!!!

اسرار کاخ مارمولک‌زده

30,000 تومان

معرفی کتاب اسرار کاخ مارمولک زده اثر کاتالینا گنسالس بیلار

این کتاب روایت کننده داستانی خواندنی و پندآموز پیرامون شاهزاده کوچکی به نام شاه پور است که در قصری با خانواده اش زندگی می کند و در روزی که قرار است بقیه به شکار ببر سفید بروند او اجازه این کار را ندارد، به همین دلیل خیلی ناراحت است. او ماجرایی شگفت انگیز را تجربه می کند و یاد می گیرد دروغ ها می توانند چقدر تاثیر بدی بر دنیا داشته باشند.
می‌دانید دروغ‌ها کجا زندگی می‌کنند؟

جایی هست که دروغ‌ها تبدیل به واقعیت شوند و برای آدم دردسر درست کنند؟

چطور می‌شود سر از سرزمین دروغ درآورد؟

شاه‌پور جواب این سوال‌ها را ‌خوب می‌داند، بعد از اینکه سفر پرهیجانش را به سرزمین اسرارآمیز دروغ آغاز کرد با هزارویک جور موجود شگفت‌انگیز و ماجرای باورنکردنی روبه‌رو شد. او فهمید که دروغ‌های ریز و درشتی که مردم می‌گویند، تا چه اندازه ممکن است خطرآفرین و مشکل‌ساز باشند.

سفارش:0
باقی مانده:1

داستان شهر دود

145,000 تومان

معرفی کتاب داستان شهر دود اثر امین حسینیون

مکان اصلی در داستان شهر دود همانطور که از عنوان کتاب پیداست، شهر دود است. اما شهر دود، همیشه شهر دود نبوده و تا قبل از آمدن جادوگر و به هم ریختن شهر و استبداد او، به آن شهر امید می گفته اند.
حالا کاظم و مهسا و کیو و دوستان دیگرانشان در کنار کبوتران و یک کلاغ سحرباز به نام آتور می خواهند با جادوگر شهر دود مبارزه کنند و دوباره امیدشان را به دست بیاورند. اما اینکه چطور کاظم به شهر دود می رسد و جادوگر چطور آدمی است و کبوتران چه نقشی در داستان دارند، و نتیجه چه خواهد شد، ماجرایی است جذاب و خواندنی.
کاظم اصلاً قهرمان و قهرمان‌بازی و این ماجراجویی‌های مسخره‌ی خیالی را دوست ندارد، ولی وقتی یک عالمه کلاغ سیاه می‌خواهند دوست صمیمی‌اش را بدزدند، نمی‌تواند این پایش را روی آن پایش بیندازد و هیچ کاری نکند! می‌پرد وسط کلاغ‌ها و با آن‌ها می‌رود به شهرِ دود و دنیای غیرآدمیزادی؛ جایی که یک جادوگر خشن و بدجنس بچه‌های زیادی را اسیر کرده است.

تو اگر جای کاظم بودی، دو تا پا داشتی و دو تا پا هم قرض می‌گرفتی و فرار می‌کردی یا می‌ماندی تا جادوگر شهر دود هر بلایی خواست سرت بیاورد؟ فکر می‌کنم می‌ماندی و با جادوگر بدجنس می‌جنگیدی! کاظم هم مثل تو تصمیم می‌گیرد تسلیم نشود و فرار نکند. او دوستان جدیدی پیدا می‌کند و ماجراهای عجیب‌وغریب و خطرناکی را پشت سر می‌گذارد...

سفارش:0
باقی مانده:2

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده

24,000 تومان
زنگ تفریح، من همه‌ی گروه را جمع کردم تا اولین جلسه‌ی سری‌مان را برگزار کنیم. همه‌ی بچه‌ها کارت‌های شناسایی شان را نشان دادند و کلمه‌ی رمز را گفتند. اوا گفت:«من یک فکر  خیلی خوب دارم. مامان بزرگ من یک شیرینی پز معرکه است. مطمینم به ما کمک می‌کند! امشب می‌رویم لانه‌ی مامان بزرگم. هر کس توانست با خودش آرد و شکر بیاورد».
توی مدرسه‌ی بالادرختی اِوا و دوست‌هایش می‌خواهند پول جمع کنند. برای چی؟
چون می‌خواهند به جغد کوچولویی که نمی‌تواند پرواز کند، یک صندلی بال‌دار هدیه بدهند. گروه اِوا شیرینی‌پزی باز کرده، گروه سو هم یک آب‌نبات‌فروشی.
هر گروه به آب و آتش می‌زند که بیشتر پول جمع کند. آن‌ها فراموش می‌کنند برای چه داشتند پول جمع می‌کردند. تو فکر می‌کنی آن‌ها می‌توانند کنار هم کار کنند؟
سفارش:1
باقی مانده:1

برادر زاده ي رامو

37,000 تومان

معرفی کتاب برادرزاده‌ی رامو

رمانی فلسفی که هگل، انگلس و فروید را شیفته‌ی خود کرد. دُنی دیدرو کتاب برادرزاده‌ی رامو را در سال 1762 میلادی نوشت، اما این داستان بلند اولین‌بار پس از ترجمه‌ی گوته، به زبان آلمانی به چاپ رسید. این رمان که بیش‌تر در قالب گفت‌وگوهایی میان راوی و شخصیت «او» روایت می‌شود، بازتابی از علاقه‌ها، ایده‌های فلسفی و اندیشه‌ی اجتماعی نویسنده و نقدهای او به سیاستمدارها و صاحبان سرمایه است و هم‌زمان مهم‌ترین دیدگاه‌های فیلسوف‌های عصر روشنگری را بازتاب می‌دهد.

درباره‌ی کتاب برادرزاده‌ی رامو

وقتی در ابتدای سده‌ی هفدهم میلادی، کتاب دن‌کیشوت (Don Quixote) اثر میگل سروانتس (Miguel de Cervantes) به‌عنوان اولین رمان مدرن جهان منتشر شد، امکانی تازه برای دانشمندان علوم‌ انسانی و فیلسوف‌های اجتماعی پدید آمد تا دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های اجتماعی و فلسفی خود را در قالب این سبک ادبی به مخاطب‌ها عرضه کنند. به‌عنوان‌مثال در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی، اندیشمندهایی مانند ولتر، شارل دو مونتسکیو، تئودور داستایوفسکی و فردریش نیچه، آثار مهم فلسفی خود را در قالب رمان منتشر کردند. یکی از مشهورترین آثار داستانی با درون‌مایه‌های فلسفی، کتاب برادرزاده‌ی رامو (Rameau's Nephew) است که دُنی دیدرو (Denis Diderot) آن را احتمالاً در سال 1762 نوشت، اما به‌خاطر ترسش بابت انتقادهای اجتماعی و سیاسی صریحی که نسبت به بعضی سیاستمدارها و سرمایه‌دارهای فرانسوی مطرح کرده بود، ترجیح داد از خیر انتشارش بگذرد.