بازگشت به محصولات

جزیره گنج
115,000 تومان
“کتاب انقلاب بدون انقلابیون” به سبد شما افزوده شد. مشاهده سبد خرید
آیرونی: از مجموعهی مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری
63,500 تومان
آیرونی نه فقط شکلهای بسیار گوناگونی دارد، بلکه هنوز در حال رشد مفهومی است. این که این اصطلاح اصولا چیست و چه شکلهایی به خود میگیرد و این شکلها چه نسبتی با هم پیدا میکنند، همچنین کارکردها و کاربردهای آن، اهمیت آن، سرگذشت آن و وجود یا عدم وجود آن در فرهنگهای مختلف موضوع کتاب حاضر است. از آنجا که دشواری تعریف آیرونی زبانزد است، در کتاب حاضر بیشتر به شناسایی ویژگیهای مشترک یا عناصر سازندة آیرونی پرداخته شده است و در کنار آن شکلهای عمدهای را هم که به خود میگیرد، شرح داده شده است. عناصر آیرونی؛ با تهکم، آیرونی غیرشخصی، آیرونی خودکاهی، آیرونی نقش سادهلوح؛ آیرونیک دیدن و آیرونی رمانتیک از دیگر مباحث اصلی کتاب محسوب میشود.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
شناسه محصول:
9789642131020
دسته: داگلاس کالینموکه, معانی و بیان, نشر مرکز، کتاب ماد، کتاب مریم
توضیحات
آیرونی: از مجموعهی مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری
نویسنده | داگلاس کالینموکه |
مترجم | حسن افشار |
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 120 |
قطع و نوع جلد | رقعی (شومیز) |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9789642131020 |
توضیحات تکمیلی
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
نظرات (0)
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آیرونی: از مجموعهی مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری” لغو پاسخ
اطلاعات فروشنده
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر
روانشناسی فیزیولوژیک
350,000 تومان
سه رساله ی پیشانقدی
290,000 تومان
کتاب "سه رسالهی پیشانقدی" مجموعهای از آثار اولیهی ایمانوئل کانت، فیلسوف برجستهی آلمانی، است که پیش از نگارش آثار نقدی مشهورش به رشتهی تحریر درآورده است. این رسالهها نمایانگر تحول فکری کانت از دورهی ادبی و حکیمانه به دورهی فلسفی و نقدی او هستند.
این کتاب شامل سه رساله است که هر یک به دورهای خاص از زندگی فکری کانت اشاره دارند:
1. **کانت ادیب**: در این دوره، کانت به نگارش آثاری با سبک ادبی و شیوهای بازیگوشانه میپردازد. نمونهای از این آثار، کتابچهای با عنوان «مشاهداتی دربارهٔ احساس زیبایی و شکوه» است که در سال ۱۷۶۴ منتشر شد.
2. **کانت حکیم**: در این مرحله، کانت به موضوعات اخلاقی و انسانشناسی میپردازد و دیدگاههای خود را در زمینههایی مانند تفاوتهای جنسیتی، ازدواج، اقوام و نژادها مطرح میکند. این دوره نشاندهندهی دگردیسی تدریجی کانت در دههی ۱۷۶۰ است که او به میانهی عمرش میرسد.
3. **کانت فیلسوف**: در این دوره، کانت به تبیین دستگاه فلسفی خود میپردازد که بعدها در نقدهای مشهورش به اوج میرسد. آرای او در زمینهی اخلاق و انسانشناسی در گذر ایام تغییرات قابلتوجهی داشتهاند که در این رسالهها منعکس شده است.
این رسالهها نمایانگر مسیر پرپیچوخمی هستند که کانت برای رسیدن به نقدهای دو یا سه دههی بعدی خود پیموده است. مطالعه این آثار به درک بهتر تحول فکری کانت و چگونگی شکلگیری نظام فلسفی او کمک میکند. بهویژه، آرای او در زمینهی اخلاق و انسانشناسی، مانند نگاه او به زنان و مردان، زناشویی، اقوام و ملل، و نژاد، در گذر زمان تغییرات اساسی داشتهاند که در این رسالهها قابلمشاهده است.
این کتاب برای پژوهشگران حوزهی فلسفه، بهویژه علاقهمندان به فلسفهی کانت، منبعی ارزشمند است. همچنین، مطالعهی آن برای افرادی که به تاریخ تحول اندیشههای فلسفی در قرن هجدهم علاقهمند هستند، توصیه میشود.
کتاب مرسو چه کسی را کشت
148,500 تومان
معرفی کتاب مرسو چه کسی را کشت
او برادر «مرد عرب» است؛ مردی که توسط مرسو بدنام، ضدقهرمان رمان کلاسیک آلبر کامو، به قتل رسید. 70 سال پس از این اتفاق، هارون که از کودکی، تحت تأثیر یاد و خاطره ی برادرش زندگی کرده است، تصمیم می گیرد تا او را از گمنامی برهاند: هارون به برادرش یک داستان و نام[موسی] می بخشد و در ساحلی آفتابی به شرح اتفاقاتی می پردازد که منجر به مرگ تصادفی موسی شد.
او در کافه ای در شهر وهران، شبی از پس شبی دیگر، به نشخوار افکار خود می پردازد: تنهایی و انزوایش، قلب شکسته و اندوهناکش، خشمش نسبت به مردمی که با استیصال به دنبال یک معبود می گردند و آشفتگی اش در مواجهه با کشوری که مدت هاست به آن امیدی ندارد.
او که در جامعه ی خود، یک بیگانه به حساب می آید، درنهایت، خواستار گرفتن حق خود برای مردن است. کتاب «رمان مرسو چه کسی را کشت؟»، نه تنها تأملی ژرف بر هویت اعراب و اثرات فاجعه بار استعمار در الجزایر است، بلکه به عنوان اثری ادبی و درخشان با لحنی منحصر به فرد و تأثیرگذار، خود را مطرح می سازد.
چشمهایش و ملکوت
110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است.
بخشی از متن کتاب
«بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دستهای داشت. حتا کافه هم نمیرفت. قهوهخانه میرفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافهها بردند و به جلسههای ادبی و شعرخوانی و داستانخوانی کشاندند. هرچند این تلاشها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستانهای پراکندهای را که در مجلّههای سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستانهایی که داشت چاپ میشد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت.
سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامهای به ابوالحسن نجفی مینویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه بردهام» و از احساسی حرف میزند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. میگوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس میکردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتیمتر از خاک قدم برمیدارم...» و تعریف میکند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشستهاند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش میگذرد، ناگهان احساس میکند که سرش داغ شده و خودش را میبیند که سبک شده و از روی قالی بلند میشود و به هوا میرود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیهدار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچهها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفتهام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.»
اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار میشد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را مینوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همهشان را شناختهام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م. ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانوادهام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی میکردم. جوی آب از کنار باغچه میگذشت و پونههای خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست میفرستادند، بچهها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی میکشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچهای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم میسوزد.... همه چیز زرد شد و پردهای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشندهای در سراسر بدنم لول خورد...»
دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق میکند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. میگوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی میخواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و میگوید «درد من این است. نمیدانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردیها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لبلب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردیها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی میاندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی میزدند «اگزی» میگفتند.»
فهرست کتاب چشمهایش
زمین هوا
بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر
بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر
یادداشت
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.