
آیرونی: از مجموعهی مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری
63,500 تومان
آیرونی نه فقط شکلهای بسیار گوناگونی دارد، بلکه هنوز در حال رشد مفهومی است. این که این اصطلاح اصولا چیست و چه شکلهایی به خود میگیرد و این شکلها چه نسبتی با هم پیدا میکنند، همچنین کارکردها و کاربردهای آن، اهمیت آن، سرگذشت آن و وجود یا عدم وجود آن در فرهنگهای مختلف موضوع کتاب حاضر است. از آنجا که دشواری تعریف آیرونی زبانزد است، در کتاب حاضر بیشتر به شناسایی ویژگیهای مشترک یا عناصر سازندة آیرونی پرداخته شده است و در کنار آن شکلهای عمدهای را هم که به خود میگیرد، شرح داده شده است. عناصر آیرونی؛ با تهکم، آیرونی غیرشخصی، آیرونی خودکاهی، آیرونی نقش سادهلوح؛ آیرونیک دیدن و آیرونی رمانتیک از دیگر مباحث اصلی کتاب محسوب میشود.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
آیرونی: از مجموعهی مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری
نویسنده | داگلاس کالینموکه |
مترجم | حسن افشار |
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 120 |
قطع و نوع جلد | رقعی (شومیز) |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9789642131020 |
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.ناعدالتی
روان شناسی وجودی
شهری در سکوت مرگبار
وقتی در اواخر سال ٢٠١٩ ویروس جدید و عجیبی در بزرگترین شهر مرکزی چین ظاهر شد، یازده میلیون نفر سکنۀ این شهر خبر نداشتند قرار است چه بلایی بر سرشان بیاید. اما خیلی زود شایعاتی دربارۀ بیماری جدیدی پخش شد، مخصوصاً از جانب پزشکان. بلافاصله بیماران پشت ورودی بیمارستانها صف کشیدند. در ابتدا مقامات هر گونه نگرانی را رد کردند اما بعد تمام شهر را قرنطینه و مردم را در خانههایشان حبس کردند.
مورونگ شوییچن – یکی از محبوبترین نویسندگان چینی که از سال ٢٠١٣ به دلیل کتابها و مقالات صریحش در نیویورک تایمز توسط رژیم ساکت شده است – از پکن اخبار رسانههای دولتی را دنبال میکرد و در ذهنش نگران بدترین احتمالات بود. سپس در ٦ آوریل ٢٠٢٠، بیسروصدا به ووهان رفت، مصمم بود که ببیند پشت تصاویر قهرمانانه و از خودگذشتگیها و پیروزیهایی که دستگاه پروپاگاندای حزب کمونیست چین پخش میکند چه خبر است و ترس، سردرگمی و رنج مردم واقعی را افشا کند که در نخستین و سختگیرانهترین قرنطینۀ کووید ١٩ جهان به سر میبردند.
شهری در سکوت مرگبار بر داستانهای شگفتانگیز هشت نفر از ساکنان ووهان تمرکز دارد، از جمله پزشکی در خط مقدم، تاجری جدا افتاده از خانواده، داوطلبی که خودش را وقف بیماران و افراد در حال مرگ کرده و یکی از وفاداران حزب که برای هر چیزی توجیهی دارد. اگرچه حزب کمونیست چین تلاشهای زیادی را صرف بازنویسی تاریخ شیوع پاندمی در ووهان کرده است، مورونگ از طریق این روایتهای تکان دهنده و دست اول که به زیبایی نوشته شدهاند به ما میگوید که واقعاً چه اتفاقی در ووهان افتاد و کتاب بیهمتایی را دربارۀ نخستین روزهای پاندمی در اختیارمان میگذارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.