آیرونی: از مجموعه‌ی مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری

63,500 تومان

آیرونی نه فقط شکل‌های بسیار گوناگونی دارد، بلکه هنوز در حال رشد مفهومی است. این که این اصطلاح اصولا چیست و چه شکل‌هایی به خود می‌گیرد و این شکل‌ها چه نسبتی با هم پیدا می‌کنند، هم‌چنین کارکردها و کاربردهای آن، اهمیت آن، سرگذشت آن و وجود یا عدم وجود آن در فرهنگ‌های مختلف موضوع کتاب حاضر است. از آن‌جا که دشواری تعریف آیرونی زبان‌زد است، در کتاب حاضر بیشتر به شناسایی ویژگی‌های مشترک یا عناصر سازندة آیرونی پرداخته شده است و در کنار آن شکل‌های عمده‌ای را هم که به خود می‌گیرد، شرح داده شده است. عناصر آیرونی؛ با تهکم، آیرونی غیرشخصی، آیرونی خودکاهی، آیرونی نقش ساده‌لوح؛ آیرونیک دیدن و آیرونی رمانتیک از دیگر مباحث اصلی کتاب محسوب می‌شود.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آیرونی: از مجموعه‌ی مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری

نویسنده داگلاس کالین‌موکه
مترجم حسن افشار
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 120
قطع و نوع جلد رقعی (شومیز)
سال انتشار 1398
شابک 9789642131020
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آیرونی: از مجموعه‌ی مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب شب نقاب عمومی است

125,000 تومان
معرفی کتاب شب نقاب عمومی است جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف. سراسر شب برف بارید دو زاغچه آینه شان را در برف می چرخاندند در جست و جوی دانه دعا می خواندند. .

جزیره گنج

115,000 تومان
استيونسن جزيره گنج را در سال 1881 براي ناپسري دوازده ساله‌اش لويد آزبورن آفريد. او مدعي بود «تخيل براي بزرگ‌ترها مثل بازي براي بچه‌هاست». استيونسن تا پايان زندگي‌اش طيف وسيعي از آثار تخيلي پديد آورد. جزيره گنج به سبب در بر گرفتن ماجراهاي دزدان دريايي، نقشه، گنج، شورش، و آشپز يك‌پاي كشتي هنوز از محبوب‌ترين داستان‌هاي حادثه‌اي است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

آشنایی با شوپنهاور

25,000 تومان
کتاب حاضر، از مجموعة کتابهای «آشنایی با فیلسوفان» است که در آن سرگذشتنامه ای از «شوپنهاور»، به همراه نقد و تفسیر برخی از آثار او ارائه شده است. آرتور شوپنهاور در سال 1788 در «دانتزیک» متولد شد. شوپنهاور متفکر معاصر «هگل»؛ نظام او را شایستة تحقیر میدانست. هگل معتقد بود تجربه های انسان، حرافیهایی بر اساس دریافتهای حسی است. اما شوپنهاور مانند کانت معتقد بود که جهان بنیادی اخلاقی دارد. او در آثارش چون: «جهان همچون اراده و تصور» و «متعلقات و ملحقات» و... نیز اعتقاداتش را نمایان ساخته است. وی در سال 1860 در فرانکفورت درگذشت. در پایان کتاب، گاه شمار رخدادهای فلسفی و زندگی شوپنهاور ضمیمه شده است.

دیرینه‌شناسی دانش

95,000 تومان

معرفی کتاب دیرینه‌شناسی دانش

«دیرینه‌شناسی دانش به جست‌وجوی هیچ آغازی ترغیب نمی‌کند؛ دیرینه‌شناسی تحلیل را به هیچ حفاری یا عمق‌یابی زمین‌شناختی پیوند نمی‌زند. دیرینه‌شناسی در درون‌مایه‌ی عمومی توصیفی دلالت دارد که امر پیشاپیش گفته‌شده را در سطح وجودش مطالعه می‌کند: در سطح کارکرد گزاره‌ای که در آن اعمال می‌شود، در سطح شکل‌گیری گفتمانی که این امر پیشاپیش گفته‌شده به آن تعلق دارد، در سطح سیستم عمومی بایگانی که این امر پیشاپیش گفته‌شده با آن مرتبط است. دیرینه‌شناسی گفتمان‌ها را کردارهایی خاص در عنصر بایگانی توصیف می‌کند.» کتاب دیرینه شناسی دانش، اثری نوشته ی میشل فوکو است که اولین بار در سال 1969 منتشر شد. جنون، جنسیت، قدرت، دانش—آیا این ها حقایق زندگی هستند یا صرفا کلماتی در زبان انسان؟ فوکو در مجموعه ای از پژوهش های درخشان خود، فرضیاتی پنهان را به سطح می آورد که بر شیوه ی زندگی و تفکر ما سلطه دارند. کتاب دیرینه شناسی تاریخ ابتدا به تشریح این مفاهیم می پردازد و سپس، روابط میان دانش، زبان و اقدام را به شکلی ژرف و قابل همذات پنداری مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. این کتاب که خلاصه ای از انگاره های دیرینه شناسانه ی خود فوکو نیز هست، اولین قدم به سوی داشتن درکی جامع از شیوه ی کنونی زندگی ما است.

گسترش اسلام

75,000 تومان
 اسلام آخرین دین حضرت خاتم (ص) آمده است تا نوید ظهور انسان کامل و نیز ساختن دنیای بهتری را بدهد. این دین مانند یهودیت و مسیحیت در خاورمیانه ظهور کرد و از میان این سه دین بزرگ از همه جوان‌تر است. اصول اعتقادی آن ساده و روشن است : تنها یک خدا (الله) وجود دارد. و محمد(ص) آخرین پیامبر از سلسله طویل پیامبران برگزیده خدا برای ابلاغ حقایق بود. اما اسلام، از زمانی که نخستین آیات خداوند بر محمد(ص) نازل شد، طی قرن‌ها به چیزی بیش از یک دین بزرگ جهانی تبدیل شد، این دین نیروی قدرتمند قانونی، حکومتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد که صدها میلیون نفر از ساکنان سرزمین‌های متعدد وگسترده را متحد می‌سازد. اسلام به سرعت طرح اولیه و شالوده حکومتی پهناور و قدرتمند را پی ریزی کرد که از ساحل اقیانوس اطلس در شمال آفریقا تا چین و هند گسترش داشت. هیچ قلمرو دیگری بیش از اسلام چنین آمیزه گوناگونی از انواع اقوام، نژادها و زبان‌ها را در بر نگرفته است. حتی امپراتوری روم در اوج خود در مقایسه با گستره اقتدار مسلمانان رنگ می‌باخت.