اتاق افسران

125,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

جنگ پدیده‌ی غریبی است که نتیجه‌ای جز ویران‌گری، قتل انسان و نابودی زیرساخت‌های‌ کشورهایی که گرفتارش هستند، ندارد. اما موضوعی که معمولا پس از پایان جنگ و کشتار به فراموشی سپرده می‌شود، افسردگی، در خودفرورفتگی، اضطراب و ناامیدی است که گریبان مردان و زنانی را که برای حفظ کشورشان پا در میان نبرد گذاشته‌‌اند، می‌گیرد.

آن‌ها راوی زنده و بیدار درگیری‌ها و مبارزات مرگ‌باری هستند که روح آزرده و جسم مجروح‌شان تاب یادآوری‌شان را ندارد.

اتاق افسران، روایتی است ژرف و تکان‌دهنده‌ از افرادی که پس از پشت سر گذاشتن تجربه‌ی جنگ، توان زندگی کردن را از دست داده‌اند. تنهایی و یاس ویران و زمین‌گیرشان کرده، در اوج استیصال آرزوی مرگ می‌کنند.

مارگ دوگن، نویسنده‌ی شناخته شده و شصت‌و‌دو ساله‌ی فرانسوی، در این کتاب تلاش کرده از طریق دیدگاه مجروحی جنگی قصه را به پیش ببرد. چهره‌ی شخصیت‌ها آسیب دیده و در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری و درمان می‌شوند.

راوی داستان، بعد از گذراندن شبی عاشقانه با دختری کلمانس نام، در راه وظیفه یا هدف، راهی جبهه شده، به شدت آسیب دیده و در مرکزی درمانی مداوا می‌شود: «پس از سرکشی آخرین پرستار شب، چراغ‌ها یکی‌یکی خاموش می‌شوند.

غذایی را که خورده‌ام بالا می‌آورم، چون معده‌ام از تنها کار کردن، بدون پشتیبانی دندان‌هایم خسته شده. هیچ بهبودی در وضع رو به نابودی‌ام حس نمی‌کنم. منتظرم نوزادی از آغوش پر محبت مادر و پدرش کنده شود تا جراح‌ها بتوانند فک بالااش را به من پیوند بزنند.»

نویسنده، عمق فاجعه را چنان واقعی و ملموس به تصویر می‌کشد که پشت آدمی می‌لرزد. ما آدم‌ها چه موقع می‌خواهیم از این جنایت دست‌جمعی دست برداریم؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789643626402 دسته: , , , , برچسب: ,
توضیحات

اتاق افسران

نویسنده
مارک دوگن
مترجم
پرویز شهدی
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 142
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643626402
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “اتاق افسران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم

130,000 تومان

در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش می‌خوانیم

در عین این‌که بقیه مات مانده بودند و نگاه می‌کردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلول‌ها را در‌آورد و شلیک کرد؛ یک‌بار، دو‌بار، چهار‌بار، هشت‌بار... با هر شلیک مرگ‌بار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچی‌ها از بین می‌رفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فرو‌کرد و شمشیر مبارزه‌ی دندانه‌داری از کمربندش بیرون کشید. «پیش به‌سوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدم‌های بلند روی پشت‌بام به طرف دودکش‌ها رفت اما سرجایش بی‌حرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یک‌عالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکش‌های یک‌کم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکش‌های دور و برش بقیه اعضای کلوب زیر‌شیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمت‌کارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانه‌هایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکش‌پاک‌کن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلد‌مَنِ پات‌نِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش می‌کرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را می‌خواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر می‌پرید و شمشیرش را دیوانه‌وار حرکت می‌داد و روی پشت‌بام پیش می‌رفت. صدای خوش‌نواز و آرامی که کمی ته‌لهجه داشت به گوش رسید که می‌گفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.
سفارش:1
باقی مانده:1

زن و ادبيات

8,700 تومان
در این مجموعه تلاش شده در بخش های گوناگون، از زبان زنان صاحب نظر در ادبیات غرب، مسائل ویژه زنان در قلمرو ادبیات داستانی بررسی شود.
در چند مقاله کتاب جنبه های تاریخی و نیز ستم نژادی و جنسیتی برجسته شده، در جایی دیگر پیوند تبعیض جنسیتی با موقعیت طبقاتی نویسنده مطمح نظر قرار گرفته است.
در بخش های دیگر، نمونه هایی از نقد ادبی فراهم آمده که از دیدگاه فمینیستی برخی از نوشته های معروف و تاثیر گذار زنان، مانند "بلندی های بادگیر" و "ربکا" بررسی شده است. "ویرجینیا وولف"، "سیمون دوبووار"، "آلیس واکر" و "مارگریت دوراس" از جمله نویسندگانی هستند که آثارشان بررسی شده است.

تو در قاهره خواهي مرد

240,000 تومان

معرفی کتاب تو در قاهره خواهی مرد

کتاب تو در قاهره خواهی مرد اولین رمان حمیدرضا صدر، زندگی محمدرضا پهلوی را در سال 1344 به شیوه‌ای جذاب روایت می‌کند. نویسنده در این اثر که تقدیر شده در جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد 1394 است، با زبانی گزارشی، ترس‌ها و باورهای شاهی را در رفت و برگشت‌های زمانی روایت می‌کند که از ترور هراس دارد. او مدام به گوشه‌های تاریک ذهنش سرک می‌کشد تا تصویری از اطرافیان، نخست وزیران، دوستان محبوب و سوء قصد کنندگانش نمایان کند. او با مطالعه‌ی انبوهی مجله، کتاب و سند کتابخانه‌های ایران و بهره‌گیری از فلاش‌بک و فلاش فوروارد، مستندهای تاریخی فراوانی از شاه در این رمان به تصویر می‌کشد. تو در قاهره خواهی مرد روایتی پر ضرب آهنگ از گذشته و آینده‌ی مردی است که سال 1344 در حال ساختن قدرتی همه جانبه بود. اطلاعات ریزی که شما در این کتاب با آن مواجه می‌شوید بسیار زیاد هستند. نویسنده وقتی از یک واقعه‌ی خاص یا حتی یک رویداد معمولی در این اثر می‌گوید، حتی‌الامکان تمامی جزئیات را نیز بازگو می‌نماید. این توصیفات مو به مو مخصوصاً شامل داده‌های تاریخی مفصلی در بازه‌ی زمانی اسفند 1343 تا اول فروردین 1345 می‌شوند. او درباره‌ی این اثر گفته که مدت‌ها در فکر نوشتن رمانی بر اساس واقعیت‌های تاریخی و وقایع مستند بوده است. در واقع او بعد از ترجمه‌ی‌ رمان "یونایتد نفرین شده" نوشته‌ی "دیوید پیس" که درباره‌ی زندگی "برایان کلاف" مربی جنجالی فوتبال انگلیس می‌باشد، به فکر نوشتن رمانی با این موضوع افتاد. به همین دلیل هم به نظرش رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهره‌‌ی تاریخی دیگری می‌تواند برای روایت چنین رمانی مناسب باشد. شخصیتی که قدرت و ثروت او را فرا می‌گیرد و در عین حال در خلوت و تنهایی‌اش از چیزهای زیادی وحشت دارد و این تناقض‌ها و پرداختن به آن‌ها برای نویسنده جذابیت داشته است، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقه‌مندی‌های او به شمار می‌رود و همه‌ی این‌ها باعث شد تا این رمان را بنویسد. در بخشی از کتاب تو در قاهره خواهی مرد می‌خوانیم: علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوری‌ات را به اتهام سوء استفاده از بیت‌المال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبه‌روی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علی‌اکبر ضرغام و سپهبد مهدی‌قلی علوی‌مقدم و خیلی‌های دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیویی‌اش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند. علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمی‌دارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسوی‌اش با پاسپورت سیاسی‌اش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمه‌ی غیابی خواهد شد. با آمدن علی امینی بود که زمزمه‌ی رفتن شاهپورها و شاهدخت‌ها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمه‌ی فرار شاهپورها و شاهدخت‌ها. فرار... فرار... فرار... و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت. با آمدن علی امینی بود که جبهه ملی‌ها میتینگ‌شان را برگزار کردند و زمزمه‌ی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشه‌گیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق... مصدق... مصدق... و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.

فهرست مطالب کتاب

پیش از بهار 1344 بهار 1344 تابستان 1344 پاییز 1344 زمستان 1344 پس از زمستان 1344
سفارش:0
باقی مانده:1

افق

43,000 تومان
در ديفن‌باكستراسه جلو مي‌رفت. رگبار شروع شد، رگباري تابستاني كه با راه رفتن او و پناه گرفتنش زير درخت‌ها، كم و كمتر مي‌شد. مدت‌ها فكر كرده بود مارگارت مرده است. دليلي وجود ندارد، نه، دليلي وجود ندارد. حتا در سال تولد هر دو ما، وقتي اين شهر از بالا شبيه تل آوار بود، ياس‌ها ته باغ‌ها و بين ويرانه‌ها گل مي‌دادند.   ـ از متن کتاب
سفارش:0
باقی مانده:1

روياهاي انيشتن

19,000 تومان
از گذر طاق داری دور دست،ساعتی شش بار مینوازد و سپس باز می ایستد.مرد جوان روی میز تحریرش ولو شده.پس از پشت سر گذراندن آشوبی دیگر،سحرگاه به دفتر کارش رسیده است. موهایش ژولیده و شولاری بیش از حد گشاد به پا کرده.در دستش بیست صفحه ی مچاله شده از نظریه ی جدیدش در باب زمان است کهخ می خواهد امروز به دفتر مجلهی آلمانی فیزیک بفرستد. صداهایی ضعیف از شهر درون دفتر کارش را فرا گرفته است.صدای جیرینگ جیرینگ شکستن بطری شیری که یه سنگ میخورد.

گود

32,000 تومان

در بخشی از کتاب گود می‌خوانیم

خلیل هر روز هفت صبح دوتا جعبه انار می‌ذاشت دم خونه‌ی سوری‌خانم و فخری کارش رو شروع می‌کرد. وقت‌هایی که انار می‌رسید، شیش ‌و نیم صبح اون‌جا بود. تابستون و بهار که انار نبود دیرتر می‌اومد. جعبه‌ها رو باید خودش تا طبقه‌ی سوم و اتاق بغل خرپشته می‌کشید روی پاش و بالا می‌برد. اون هم طوری که نه دخترها بیدار بشن و نه سوری داد بزنه «فخری نزنی به درودیوار.» جعبه رو می‌نداخت روی زانوی پای راستش و پله‌پله تا بالا می‌رفت. دور آخر پله‌ها که می‌رسید هن‌هن‌کنان چهارتا لیچار بار همایون شوهرش می‌کرد. خلیل یه‌بار می‌خواست کمک کنه جعبه‌ها رو تا اتاق فخری ببره، اما سوری که خلیل رو توی حیاط خونه‌ش دید، چنان قشقرقی به پا کرد که صداش تا خود بازارچه رفت و همه توی بازار به خلیل طعنه می‌زدن که رفته بودی «خونه‌ی سوری‌خانم». تا یکی دو هفته حالش خراب بود اما قول داده و طی کرده بود صبح‌به‌صبح دوتا جعبه انار ببره دم اون خونه، و می‌برد. فخری وقت‌هایی که خیلی خسته می‌شد، دهنش رو فرمی شبیه خندیدن بازوبسته می‌کرد و آب دهنش ولو می‌شد روی لباسش که با پشت آستین پیرهنِ همیشه‌سُرمه‌ایش پاک می‌کرد. «باس قرص کمر بندازم، دیگه جون واستادن ندارم. کی دست داره اون رو تو هاون بکوبه؟» کار صبحش توی پاییز و زمستون تکه‌تکه کردن انارها بود. اوایل سوری گیر داده بود که «باس انارا رو دون کنی.» فخری که هیچ‌وقت نفهمید کار سوری با انارها چیه. گفت «اینا رو تیکه‌تیکه کنم بعد له کنم، همون نمی‌شه؟» «آره. اما باس صاف بشه.»