اخلاق اسلامی

65,000 تومان

تربیت روحی و اخلاقی انسان و در یک کلام «برنامه انسان سازی» برای هر جامعه ای، امری به غایت جدی و حیاتی است؛ همراهی علم و اخلاق، لازمه تکامل فرد و جامعه و جدایی آن دو، موجب تباهی است.

تمامی پیشرفت های علمی و صنعتی اگر با اصلاح درون انسان همراه نباشند، مانند کاخ های سر به فلک کشیده ای هستند که بر فراز قله آتشفشان بنا شده اند.

هدف مؤلف از تدوین این کتاب، سازندگی اخلاقی و معنوی دانشجویان است و به همین منظور سعی کرده است در اثر خود، به جای اطلاعات اخلاقی، نوعی بینش اخلاقی را ارائه نماید.

 

شناسه محصول: 9789645309839 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

اخلاق اسلامی

نویسنده
محمدعلی سادات
مترجم
——-
نوبت چاپ 43
تعداد صفحات 212
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1399
سال چاپ اول ——
موضوع
دروس عمومی
نوع کاغذ ——
وزن 310 گرم
شابک
9789645309839
توضیحات تکمیلی
وزن 0.310 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “اخلاق اسلامی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خواستم بگویم خون را ببین

12,000 تومان

معرفی کتاب خواستم بگویم خون را ببین

رویا شکیبایی در کتاب خواستم بگویم خون را ببین، وضعیت دردآور زندگی زنان افغانی را به تصویر می‌کشد؛ زنانی که در شرایطی بسیار سخت و دشوار به کار و تحصیل می‌پردازند و رنج‌های زیادی را متحمل می‌شوند.

درباره‌ی کتاب خواستم بگویم خون را ببین:

در این کتاب با ماجرای زندگی دختری ایرانی به نام سیما آشنا می‌شوید که روزی از طرف یکی از سازمان‌های امنیتی به کابل می‌رود. این سازمان جهت بهبود زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی مردم افغانستان و به خصوص توانمندسازی زنان این کشور تشکیل شده است. سیما به همراه دختری افغانی به نام زیبا با طالبان و افغان‌های زیادی صحبت کرده است و در مورد نحوه‌ی رفتار و اعتقاداتشان درباره زنان گزارشی تهیه می‌کند؛ گزارشی که راهکارهایی جدید درباره‌ی علل بدرفتاری مردان با زنان و چگونگی رفع آن‌ها در اختیار این کشور می‌گذارد. رویا شکیبایی این کتاب را برای زنان افغانستان نوشته و معتقد است که از لحاظ فرهنگی میان ایران و افغانستان شباهت‌های زیادی وجود دارد؛ ایرانِ سال‌های دور و گذشته! این کتاب از شرایط دشوار زنانی می‌گوید که تمایل به تحصیل و اشتغال دارند اما برای رسیدن به رویاهایشان باید سختی‌های زیادی را تحمل کنند.

کتاب خواستم بگویم خون را ببین برای چه کسانی مناسب است؟

اگر می‌خواهید درباره فرهنگ و سبک زندگی مردم افغانستان اطلاعات بیشتری به دست بیاورید، کتاب "خواستم بگویم خون را ببین" را حتما مطالعه کنید.

در بخشی از کتاب خواستم بگویم خون را ببین می‌خوانیم:

کنار زیبانسا نشسته بودم. باهم گزارش مالی آماده می‌کردیم. باید همان روز آن را برای دفتر مرکزی در نیویورک ایمیل می‌کردیم. دکتر شینواری رقم بودجه و هزینه‌ی پروژه‌های خودش را آورد و گذاشت روی میز کناردست زیبانسا. کاش در مدتی که این‌جا هستم بتوانم رابطه‌ی زیبانسا و دکتر شینواری را درست کنم. «زیبانسا؛ خیلی خوب داره باهات همکاری می‌کنه. مگه نه؟» زیبانسا همان‌طور که به مانیتور زل زده بود گفت: «بلی. بلی.» دیگر چیزی نگفتم. اگر زیبانسا را عصبانی می‌کردم گزارش نیمه‌کاره می‌ماند. باشد برای بعد. مایک داشت فریاد می‌کشید. باز هم سر فرید. برای همین به زیبانسا اصرار کرده بودم بیاید اتاق من گزارش را بنویسیم. می‌دانستم این‌جا همیشه سروصداست. ولی زیبا هم راست می‌گفت. همه‌ی پرونده‌های پروژه‌ها در قسمت پروگرام بود و این‌جا سریع‌تر کار تمام می‌شد.

دختري با گوشواره مرواريد

210,000 تومان

معرفی کتاب دختری با گوشواره مروارید

تریسی شوالیه در کتاب دختری با گوشواره مروارید، داستان دختر 16 ساله‌ای را به تصویر می‌کشد که ناچار می‌شود برای کار به خانه نقاشی مشهور برود. این اثر تاریخی و پرفروش بر اساس یک نقاشی معروف به همین نام از یوهانس ورمر، نقاش معروف هلندی نوشته شده است. درباره کتاب دختری با گوشواره مروارید: راوی رمان دختری با گوشواره مروارید (Girl with a Pearl Earring) دختری به نام گرت است که به عنوان خدمتکار در خانه یوهانس ورمر نقاش هلندی مشغول به کار می‌شود. کل ماجرای داستان در شهر دلف که محل سکونت نقاش و خانواده‌اش است، روی می‌دهد. داستان از نقطه‌ای آغاز می‌گردد که ورمر و همسرش کاترینا در جست‌وجوی خدمتکاری برای خانه خود هستند، از این رو راهی منزل خانواده گرت می‌‌شوند تا او را از نزدیک ببینند. خانواده گرت شرایط اقتصادی مناسبی ندارند، چرا که پدر او که کاشی‌ساز بود بر اثر حادثه‌ای بینایی‌اش را از دست می‌دهد و دیگر قادر به کار کردن نیست، به همین علت تصمیم می‌گیرند دختر 16 ساله خود را به عنوان خدمتکار به خانه یوهانس ورمر بفرستند. از آنجایی که گرت یک دختر مذهبی محسوب می‌شود از اینکه باید در خانه‌ای کار کند که صاحبانش کاتولیک هستند، دل خوشی ندارد. ورمر و همسرش می‌پذیرند تا او در روزهای یکشنبه به خانه‌شان برود. با جلو رفتن داستان، گرت توجه یوهانس را به خود جلب و رابطه‌ای دوستانه با او برقرار می‌کند و این اجازه را می‌یابد که کارگاه نقاشی صاحب‌کارش را تمیز کند. این در حالی است که ورمر به هیچ‌کس حتی اعضای خانواده خود اجازه وارد شدن به کارگاهش را نمی‌دهد، به همین دلیل این موضوع برای دیگران حساسیت ایجاد می‌کند. تا اینکه یوهانس تصمیم می‌گیرد یک نقاشی پرتره از دخترک بکشد، او از گرت می‌خواهد گوشواره‌های مروارید همسرش را به گوش‌هایش بیندازد و در صندلی مدل بنشیند. این موضوع موجب ایجاد شایعات بسیاری در سطح شهر می‌شود و حرف و حدیث‌های فراوانی پشت سر گرت و یوهانس شکل می‌گیرد. در مورد نقاشی دختری با گوشواره مروارید حدسیات فراوانی وجود دارد، عده‌ای بر این باورند که سوژه این پرتره یکی از دختران یوهانس ورمر می‌باشد و عده‌ای دیگر معتقدند که او تصویری از دختر خدمتکار خانه‌اش را نقاشی کرده، تریسی شوالیه رمان خود را بر مبنای حدس دوم نوشته است. ورمر این نقاشی را بین سال‌های 1665 تا 1675 خلق کرده است. این تابلوی نقاشی هم‌اکنون در موزه مائوریتشیوس در لاهه نگهداری می‌شود. پیتر وبر در سال 2003 یک فیلم سینمایی بر اساس این رمان در لوکزامبورگ ساخت. اسکارلت جوهانسون بازیگر معروف آمریکایی نقش گرت دختر خدمتکار را بازی کرد. این فیلم در رشته‌های فیلم‌برداری، کارگردانی هنری و طراحی لباس نامزد جایزه اسکار شد.
سفارش:1
باقی مانده:1

گربه‌های جسور! (سرگذشت شجاعانه‌ی پیشی‌سانان پُر شر و شور)

117,000 تومان
گربه‌ها ماجراجواند و مادرزادی بلدند چه‌طور جان سالم به‌در ببرند. خیلی‌هایشان زندگی‌هایی باورنکردنی، الهام‌بخش و جذاب داشته‌اند، منتها تاریخ یا فراموششان کرده یا نادیده‌شان گرفته. غیرمنصفانه است، نه؟
این کتاب قصه‌ی راستی‌راستیِ بیش از 30 پیشی واقعی را تعریف می‌کند که قهرمان داستان‌های خودشان‌اند. اینجا از اسطوره‌های جنگ جهانی دوم، دریانوردان بی‌باک آب‌های آزاد، رکورددارانِ جهانی گینس، گربه‌هایی که مایه‌ی الهام کتاب‌های پرفروش شدند و کلی چیز دیگر- حتی «گربه‌ای فضانورد» که به خارجِ جو زمین سفر کرد (و موفق شد به زمین برگردد تا قصه‌اش را تعریف کند) خواهید دانست. حاضرید؟ پس آماده‌ی چند حقیقت چشمگیر درباره‌ی پیشی‌سانان و ماجراجویی‌های موسیخ‌کن باشید!
سفارش:0
باقی مانده:1

می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم

65,000 تومان

معرفی کتاب می‌میرم به جرم آن‌ که هنوز زنده بودم

کتاب می‌میرم به جرم آن‌ که هنوز زنده بودم سرودۀ شاعر مشهور و خبره محمد شمس لنگرودی است که با آسان کردن نثر اشعارش و تصویرسازی‌هایی حیرت‌انگیز، راهی تازه را در پیش دارد. محمد شمس لنگرودی، در جدیدترین مجموعه شعرش از باد می‌سراید، از عشق می‌گوید و از طبیعت. تصویرسازی‌ها و وصف‌های زیبای او در این مجموعه، شعرها را مثل همیشه خواندنی و دلچسب کرده است. او با ریتمی آرام و منطقی سال‌ها توانست وجه یک شاعر مانا را از خود به جا بگذارد و با کوششی قابل ستایش به جایگاهی که دارد برسد. اسم محمد شمس لنگرودی بعد از انتشار مجموعه‌های خاکستر و بانو و جشن ناپیدا در اواسط دههٔ 1360 مورد توجه قرار گرفت و بعد از چاپ قصیدهٔ لبخند چاک‌چاک مشهور شد؛ بعد از آن وی ده سالی را با سکوت در شعر سپری کرد و در آخر در سال 1379، مجموعه شعر نت‌هایی برای بلبل چوبی را منتشر کرد. او در دههٔ 1380 سال‌های سکوت و کم‌کاری را کنار می‌گذارد؛ در این سال‌ها هشت مجموعه شعر از او به انتشار درآمد که از آن جمله می‌توان «پنجاه‌وسه ترانهٔ عاشقانه»، «رسم کردن دست‌های تو» و «شب، نقاب عمومی است» را نام برد. از این میان، مجموعه شعر «22 مرثیه در تیرماه» به وسیله رسانه‌های اینترنتی منتشر شده است. در بخشی از کتاب می‌میرم به جرم آن‌ که هنوز زنده بودم می‌خوانید: غمگین مشو عزیز دلم مثل هوا کنار توام نه جای کسی را تنگ می‌کنم نه کسی مرا می‌بیند نه صدایم را می‌شنود دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشم

تعمیرکار

350,000 تومان
برنارد مالامود (1986 - 1914) یکی از غول های داستان نویسی آمریکاست در قرن بیستم. او هم نابغه ای در داستان کوتاه است، هم رمان نویسی خبره. مشهورترین رمانش، تعمیرکار، در سال 1967 برنده ی جایزه ی پولیتزر شده است، رمانی که ترجمه ی فارسی اش در دستان شماست. تعمیرکار مثل عمده ی آثار مالامود به بخشی از زندگی یهودیان می پردازد. منتها مکان داستان در اروپای ابتدای قرن بیستم و روسیه است. مرد جوان یهودی، که تعالیم مذهبی را نیز فراگرفته، برای کار به شهری بزرگ می آید. پاکدست است و بی سروزبان و طی حادثه ای متهم به ارتکاب جرمی بزرگ می شود. اتهامی که او را روانه ی زندان می کند و این تازه شروع ماجرایی است که لحظه به لحظه اش جان مخاطب را نشانه می رود. برخورد آدم ها در زمانه ی سختی، مفهوم ایمان، تنهایی و تلاش برای اثبات خود، از مؤلفه های این شاهکار ادبیات آمریکاست. همچنین در پس زمینه می توان صدای آرام انقلاب روسیه را شنید که دارد شکل می گیرد. مالامود تحولات درونی قهرمان بی چیز و ظلم زده اش را با انواع رخدادهای اجتماعی زمانه و خرده شخصیت هایش گره زده تا شمایلی از یک یهودی سرگردان بسازد که هیچ کس علاقه ای به او ندارد؛ انگار و گویا همه ی کائنات فراموشش کرده اند. مردی که در نهایت تصمیم می گیرد خود را نجات بدهد ولو به هر مشقتی...
سفارش:0
باقی مانده:1

شاخ

30,000 تومان

در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته می‌خوانیم

دورتادورمان پر شده بود از پوست‌تخمه. با پوتین کمی پخش‌شان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسه‌شن‌ها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابه‌جا می‌کرد و دنبال چیزی می‌گشت. خروسه از چاله‌ی جلو تانکر آب می‌خورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفت‌هشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدم‌زنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. ‌رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بال‌بالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه می‌کرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز می‌کرد. خروسه همان‌طور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک می‌زد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. با‌هم جابه‌جا شدند. خروسه پس‌ِ گردنش را گرفته بود و ول نمی‌کرد. باز جابه‌جا شدند. خروسه سوار بود. تکان‌تکانی داد و پسِ ‌گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همان‌جا ایستاده بود و نگاه می‌کرد؛ درست مثل بچه‌پرروها. پوست‌تخمه‌ای که مزه‌اش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمه‌ی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمی‌دانستم چه‌قدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نم‌نم اذیت می‌کرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر می‌آمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یک‌راست رفت و سوار ماشین شد. اَن‌آقا باز پر‌رو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش می‌گرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی به‌دست آمد بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:1