اساطیر هند (درسگفتارها)
250,000 تومان
اين کتاب از مجموعهي درسگفتارهاي مولف درباب اساطير ايران و جهان است. هند سرزمين شگفتيها است، سرشار از افسانه و اسطوره، اقوام گوناگون، زبانهاي مختلف، و دينهاي بيشمار. دنياي اساطير هند، دنيايي رازآلود و آکنده از خواب و خيال از يک سو، و درونکاوي عميق و نگرش فلسفي پيچيده به جهان از سوي ديگر است. نوعي حضور توأمان اوجهاي انديشه و خيال که همزمان خواننده را مجذوب ميکند و به تأمل واميدارد. در اساطير هند جهان خلق ميشود، براي مدتي برقرار ميماند و سپس ويران ميشود تا بار ديگر پس از وقفهاي کوتاه آغاز شود. خدايان هندي، خداياني بازيگوشاند که هدفشان از آفرينش صرفا سرگرمي، تفريح، لذت بردن، بازي، وگريز از تنهايي است. در اساطير هند جهان با شکفتن يک نيلوفر در ناف يک خدا و پلک زدن خدايي ديگر آغاز ميشود، و در رقص توفندهي خدايي ديگر به پايان ميرسد.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
اساطیر هند (درسگفتارها)
نویسنده | عباس مخبر |
مترجم | |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 296 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9789642135431 |
وزن | 0.274 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تمدن آزتک
روان شناسی شناختی
101مکانیسم دفاع روانی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.کتاب آسیاب کنار فلوس
شش گفتار درباره قرآن و خشونت
معرفی کتاب شش گفتار درباره قرآن و خشونت
شش گفتار درباره قرآن و خشونت - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.