


اندر حماقت حکمت
52,000 تومان
بهترین حکایتها و ضربالمثلها و نقل قولها مفاهیم مهمی را در قالب چند کلمه کوتاه میگنجانند . اما ممکن است همین چند کلمه خیلی گولزننده باشد . شاید بهتر است بدانید که هر ضربالمثلی یک نمونه مشابه و یک نمونه متضاد دارد . از این طرف میگوییم نرود میخ آهنین در سنگ و از آن طرف مدعی میشویم که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است . یک دفعه میگوییم یک دست صدا ندارد اما بعد میگوییم آشپز که دو تا شد غذا یا شور میشود یا بینمک . اما فکر نکنید این تناقضها اثر یکدیگر را خنثی میکنند و دست ما را خالی میگذارند . بلکه باید بدانید هر کدام از این سخنان فقط قسمتی از واقعیت را در بر میگیرند .
این عبارات تنها زمانی ما را به گمراهی سوق میدهند که به جای تشخیص چیزهایی که در آن پنهان است فکر کنیم اینها خود حقیقتند . باید گفت اینطور نیست که هر کسی برای هر چیزی ضربالمثلی در آستین دارد ، در مورد هیچ چیز تفکر نمیکند . یک طوطی که چیزی جز سخن بزرگان بر زبان نمیراند خودش صاحب آن دارایی نمیشود . به همین دلیل است که بسیاری از این سخنان حکیمانه که طوطیوار تکرارشان میکنید اگر بدون تفکر و تأمل تکرار شوند حالتی حماقتگونه به خود میگیرند . این کتاب جزو آن دسته کتابهایی است که باید ساعتها در موردش به بحث و گفتگو نشست . این کتاب نه یک کتاب مرجع است و نه راهنما ، بلکه برای آن نگاشته شده تا شعله تفکر افراد اهل فکر را بیشتر دامن بزند.
در انبار موجود نمی باشد
نویسنده | جولیان بگینی |
مترجم | نسترن ظهیری |
نوبت چاپ | ٣ |
تعداد صفحات | ٢٤٨ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠٠ |
سال چاپ اول | ١٣٩٢ |
موضوع | – |
نوع کاغذ | بالکی |
وزن | ٢٣١ گرم |
شابک | 9786002780560 |
وزن | 0.231 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: samanehfathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دفتر یادداشت و مشق 100 برگ PEN
پنلوپه (۶۲) (نمایشنامه)
معرفی کتاب پنلوپه (۶۲) (نمایشنامه)
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.● عزیز دلم، تو صبح و ظهر و شب به او عشق ورزیدهای. حرف که میزد، دوستش داشتی؛ ساکت میماند، دوستش داشتی؛ راه میرفت، دوستش داشتی؛ غذا میخورد، دوستش داشتی؛ میخوابید، باز دوستش داشتی. آدم نمیداند از دست این دوست داشتن تو به کجا پناه ببرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.