انقراض ششم

49,000 تومان

طی پانصدمیلیون سال گذشته پنج انقراض جمعی رخ داده است که در هر یک از آن‌ها تنوع گونه‌های زنده به‌یکباره و به طرزی چشمگیر کاهش یافته است. دانشمندان هم‌اکنون در نقاط مختلف جهان فرایند انقراض ششم را زیر نظر گرفته‌اند و درباره‌اش مطالعه می‌کنند. طبق پیش‌بینی‌شان این انقراض، پس از برخورد آن سیارک به زمین که دایناسورها را از روی زمین محو کرد، ویران‌کننده‌ترین انقراض جمعی است.

الیزابت کولبرت در کتاب انقراض ششم، که هم نثر صریحی دارد و سرگرم‌کننده است و هم آگاهی‌بخش، به ما می‌گوید که چرا و چگونه انسان‌ها فرایند حیات در کرۀ زمین را، به نحوی بی‌سابقه در تاریخ حیات این سیاره، دستکاری کرده‌اند. کولبرت، با بهره‌گیری از مفهوم تاریخ انقراض و توصیف گونه‌های حیرت‌انگیزی که قبلاً از بین رفته‌اند، گزارشی جامع و تأثرانگیز از نابودی گونه‌هایی ارائه می‌دهد که جلو چشممان دارند منقرض می‌شوند. او ثابت می‌کند که انقراض ششم احتمالاً ماندگارترین میراث بشر بر زمین است و ما را وامی‌دارد که در پی پاسخ این سؤال اساسی برآییم: «معنای انسان بودن چیست؟»

الیزایت کولبرت برای نوشتن کتاب انقراض ششم، در سال ۲۰۱۵ در بخش کتاب‌های غیرداستانی عام، برندۀ جایزۀ پولیتزر شده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

انقراض ششم

نویسنده
الیزابت کولبرت
مترجم
شهربانو صارمی
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٣٥٩
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٩
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ بالکی
وزن ٣٤٨ گرم
شابک
9786220403050
توضیحات تکمیلی
وزن 0.348 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “انقراض ششم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

7 گفتار درباره ترجمه

85,000 تومان
اگر ترجمه را به صورت برگردان نوشته يا گفته‌اي از يك زبان به عنوان زبان مبدا به زبان ديگر يا زبان مقصد تعريف كنيم، مطلوب‌ترين نوع اين برگردان زماني تحقق مي‌يابد كه تاثير آن نوشته يا گفته در خواننده يا شنونده زبان مبدا به خواننده يا شنونده زبان مقصد نيز منتقل شود. به عبارت ساده‌تر ترجمه عبارت است از برگردان متني از زبان مبدا به زبان مقصد بدون كوچك‌ترين افزايش يا كاهش در صورت و معني. اين تعريف اگر چه دقيق است اما صرفا جنبه نظري دارد، زيرا هيچ پيامي را نمي‌توان بدون تغيير در صورت و معني از زباني به زبان ديگر منتقل كرد.

کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی

125,000 تومان
معرفی کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی اصفهان در طول قرون متمادی یکی از کانونهای داغ ادب پارسی بود و گویندگان و نویسندگان خوش نامی از آن خطه ظهور کرده اند ؛ یکی از گویندگان پر آوازه ی آن دیار استاد جمال الدین محمد ابن عبدالرزاق اصفهانی است که از قصیده پردازان قرن ششم محسوب می شود. دیوان وی سفره ی رنگارنگی را می ماند که از انواع خوردنی ها می . . .

ایران و بیزانس

18,000 تومان
نویسنده کتاب ، خانم پیگولِفسکایا ، خاورشناس و تاریخ‌نگار روسی در خانواده‌ای اشرافی و لهستانی‌تبار در سن پترزبورگ روسیه متولد شد . او بیشتر به عنوان متخصص تاریخ خاورمیانه و بیزانس شناخته شده است . کتاب مهم ایران و بیزانس به شرح اوضاع داخلی دو کشور ایران و بیزانس ، بحران‌های داخلی هر یک و مناسبات سیاسی آن دو با یکدیگر در سده‌های حساس و سرنوشت‌ساز ششم و هفتم میلادی می‌پردازد . در این کتاب جنگ‌های ایران و بیزانس ، و عامل پیروزی یا شکست هر یک از رقیبان با دقت و با ذکر جزئیات شرح داده شده‌اند . بهره‌گیری مؤلف از منابع اغلب دست اول و نزدیک به آن دوره از نقاط قوت این کتاب محسوب می‌شود . پیگولفسکایا با استفاده از منابع متعدد به زبان‌های یونانی ، سریانی ، عربی و فارسی و مطالعه تطبیقی آنچه در منابع مذکور درباره این دوره آمده ، تصویر نسبتاً روشنی از اوضاع این دو کشور قدرتمند سده‌های ششم و هفتم میلادی ارائه کرده است .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب نبرد امپراتوری ها

114,000 تومان
معرفی کتاب نبرد امپراتوری ها کتاب حاضر، بیانی از رویدادهای جهانی بین سال‌های 1911 تا 1923 را دربرمی گیرد. هدف کتاب شرح جز به‌جز درگیری‌های جنگ جهانی اول نیست، بلکه می‌کوشد روندی را بررسی کند که به نابودی امپراتوری‌های سرزمینی استعماری اروپایی و جایگزینی آن‌ها با ملت کشورها در کل جهان منجر گردید. ازاین‌رو برخلاف دیدگاه‌های رایج، نویسندگان کتاب جنگ جهانی اول را جنگی میان ملت کشورهای اروپایی قلمداد نمی‌کنند بلکه روند فروپاشی امپراتوری‌های خاندانی تحت تأثیر دگرگونی گفتمان جهانی امپریالیسم را بررسی کرده و تأثیرات اولیه آن بر گفتمان روشنفکری و سیاسی مستعمرات را به‌خوبی وامی‌کاوند.

معسومیت

155,000 تومان
کتاب معسومیت نوشته مصطفی مستور توسط انتشارات مرکز با موضوع رمان, ادبیات, ادبیات فارسی به چاپ رسیده است. از حیاط خونه که زدم بیرون،پیاده رفتم طرف خونه.چند قدم که برداشتم باز اون فکر همیشگی اومد سراغم.درست نمیدونم چرا اما از دو سال پیش که بابا و مامان از هم جدا شده بودند،هروقت مامان رو تو خیاط خونه می دیدم اون فکر مسخره می اومد سراغم.منظورم اینه تا چند روز دلم می خاست رییس جمهوری شهرداری وزیری وکیلی چیزی بودم و می تونستم دستور بدم یه روز رو به اسم روز عروس اسم گذاری کنند و تو اون روز همه ی زن های شهر از پیر و جوون گرفته تا مجرد و متاهل تا بچه و بزرگ و سالم و مریض و آزاد و زندونی ،همه لباس عروس بپوشند و بریزند تو خیابون های شهر و همه جا رو قرق نور کنند....