انقلاب فرانسه از خاستگاههای آن تا 1793
380,000 تومان
معرفی کتاب انقلاب فرانسه از خاستگاه های آن تا 1793 اثر ژرژ لوفور
انقلاب فرانسه به دلیل دلایل گوناگونی همچون برتری اجتماعی نخبگان و مردمیان، بارگذاری مالیات سنگین بر مردم، فشارهای مذهبی و نیز تأثیر اندیشههای روشنگری و تأسیس ایدئولوژیهای مشروح حقوق بشر و مساوا، به انقلابی که نه تنها موجب از بین رفتن سلطنتی فرانسویها شد بلکه به تغییرات سرنوشتسازی در سطوح ملی و بینالمللی منجر شد.
انقلاب فرانسه به سقوط سلطنت و اعدام لوئی شانزدهم، پادشاه فرانسه، منجر شد. همچنین، انقلاب فرانسه باعث پیشرفتهای مهمی در زمینه حقوق بشر شد و منجر به تصویب منشور حقوق بشر و مواطن در سال 1789 شد.
انقلاب فرانسه نمادی از تغییر و تحول در تاریخ جهان است و به عنوان یکی از واقعیتهای مهم تاریخی، تاثیراتی که ایجاد کرد را تا به امروز به خوبی تحت پوشش دارد و موضوعی مورد توجه برای تاریخنگاران، فیلسوفان و دانشمندان اجتماعی میماند.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
انقلاب فرانسه از خاستگاههای آن تا 1793
نویسنده |
ژرژ لوفور
|
مترجم |
مریم هاشمیان
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 440 |
نوع جلد | گالینگور |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
اسطوره و تاریخ
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786225250147
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
فروشیها 4/ یک عدد بهترین دوست بهفروش میرسد
معرفی کتاب یک عدد بهترین دوست به فروش می رسد اثر کاره سانتوس
چالشهای مدیریت دولتی در ایران
فهرست:
پیشگفتار فصل اول: آشنایی با جوهره مدیریت دولتی فصل دوم: عقلانیت و راهبرد در بخش دولتی فصل سوم: مدیریت مشارکتجویانه در بخش دولتی فصل چهارم: کنترل فساد اداری در بخش دولتی فصل پنجم: تحول اداری در بخش دولتی فصل ششم: دانشمحوری اقتصاد و بخش دولتی فصل هفتم: جابهجایی مدیران در بخش دولتی فصل هشتم: جهانیسازی و مدیریت دولتی فصل نهم: چالشهای دیگر واژهنامه انگلیسی فارسی واژهنامه فارسی انگلیسی اعلام هر فصل با مقدمه شروع و با نتیجهگیری، پرسشهای فصل و منابع پایان مییابد.در خدمت و خیانت زنان: گفتارهایی دربارهی زنان
معرفی کتاب در خدمت و خیانت زنان: گفتارهایی دربارهی زنان
پژوهشی در حوزهی روانشناسی و مطالعات زنان که بیش از هر چیز خود زنان را محور بررسیهای آسیبشناسانه قرار میدهد. کتاب در خدمت و خیانت زنان نوشتهی شهلا زرلکی بر خلاف پژوهشهای مشابه، مردان را در زندگی و شرایط زیست زنانه مورد حمله قرار نمی دهد و تلاش میکند نگاهی متفاوت به مسائل فردی و اجتماعی زنان داشته باشد.دربارهی کتاب در خدمت و خیانت زنان
مطالعه و پژوهش در مورد زنان در دهههای گذشته آنچنان وسیع و پردامنه بوده که امروز حوزهی مستقلی بهنام مطالعات زنان در اغلب کرسیهای مطالعاتی ایجاد شده است؛ بااینوجود تکثر و تعدد مسائل مرتبط با زنان، از حوزههای روانشناختی گرفته تا ابعاد اجتماعی و سیاسی، باعث شده تا همچنان این زمینهی پژوهشی محل گفتمانها و سخنهای بسیاری باشد و هرکدام به نحوی با رد یا قبول نظریهای دیگر، بحث جدیدی را در حوزهی زنان مطرح کنند. کتاب در خدمت و خیانت زنان نوشتهی شهلا زرلکی در میان انبوه کتابهایی که در مورد زنان نوشته و منتشر میشوند، نگاه تازهای را مطرح میکند و تلاش دارد تا آسیبشناسی زن را با تمرکز بر مسائل روانشناختی و اجتماعی خودش مورد نقد و بررسی قرار دهد؛ به همین علت در این کتاب کمتر به مسائلی همچون تبعیضهای جنسیتی، ظلم آشکار مردان به زنان، فرهنگ مردسالارانه و برتری جمعیتی جنس مذکر بر جنس مؤنث پرداخته شده است. در این کتاب نویسنده میکوشد تا بر مسائل زیستی زنان تمرکز داشته باشد و آنها را مورد واکاوی، بازنمایی و کندوکاو قرار دهد؛ همچنین تلاش شده تا در توصیف و تبیین نقطهنظرات، از تئوریها و دادههای مشهور روانشناسی و روانپزشکی کمک گرفته شود تا مبنایی تازه در زمینهی پرداختن به جسم و روح زنان به دست داده شود. در این کتاب با توجه به اینکه نظرات و دیدگاههای فمینیستی بخش عمدهای از مطالعات مربوط به زنان را تشکیل میدهد، نگاهی نقادانه و موشکافانه نیز به این دیدگاهها صورت گرفته است. با توجه به اینکه نویسندهی کتاب، خود یک زن است، طرح دیدگاههای انتقادی نسبت به ظرفیت جسمانی و روحی زنانه نکتهای قابلتوجه است. بر همین مبنا نویسندهی کتاب با پرداختن به نکاتی از جمله ازدواج، خواهرانگی، خیانت و همجنسخواهی نوک پیکان بررسیهای خود را نه عوامل بیرونی، بلکه «زن» و ویژگیهای طبیعی او قرار داده است. کتاب در خدمت و خیانت زنان در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش نخست که با عنوان «ازدواج، توهم یک ضرورت» نامیده شده به واکاوی ازدواج به مثابهی یک هدف برای زنان پرداخته شده است. در بخش دوم با عنوان «گهوارهاى که هر ماه ویران مىشود» حوزههای فیزیولوژیکی و تنانهی زنان مورد بررسی قرار گرفته و در بخش سوم با نام «در خدمت و خیانت زنان» روی مواردی همچون ویژگیهای جنسیتی، مادرانه و عواطف زن تمرکز شده است. در بخش پایانی نیز که با عنوان «جنس سوم» نامگذاری شده نتیجهگیری فصلهای پیشین انجام شده است.اتحادیهی ابلهان
تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟مرگ و چند داستان
در بخشی از کتاب مرگ و چند داستان دیگر میخوانیم:
برف میبارید. باد کم مانده بود دانههای برف را فرو کند توی چشمها و پلکهاتان را بههم بچسباند. دکتر برای پیدا کردنِ کاراوان کلی دردسر کشید. سیرک آماده میشد جاده را از سر بگیرد. نمایش تازه تمام شده بود، اما آدمهای سیرک و سوارکاران قزاقش به همین زودی شروع کرده بودند به شلیک سمتِ طنابهای چادرِ بزرگ، با اینکه هنوز صدای تشویق و آخرین آکوردِ گروه ارکستر از داخل به گوش میرسید. یکی از آکروباتکارها که نقشِ بندبازِ سیرک را داشت، چتری انداخته بود روی شانهاش و راهش را از بین گودالهای برفِ آبشده پیدا میکرد. دلقکی که پشت فرمان فولکسواگنش نشسته بود، ماسک دماغ و کلاهگیسش را برمیداشت. رامکنندهی حیوانات با لباسِ فُرم بزرگ و قرمزی که سینهاش پُر بود از مدال و نشان، چتری باز گرفته بود دستش و اینطرف و آنطرف میدوید و فریاد میزد: «سزار! سزار!» مربی یکی از شیرهاش را توی تاریکی گم کرده بود و این ماجرا به دکتر حس عجیبی میداد. کاراوان کمی دورتر بود، زیر یک درخت؛ روی درش کارت ویزیتی زده بودند: «ایگناتس ماهلِر، هنرپیشهی تئاتر.» دکتر از سهتا پله رفت بالا و در زد. صدای زمخت و گرفتهای داد کشید: «بیاین تو!» دکتر در را هُل داد. کاراوان خیلی خوب مبله شده بود: یک کاناپهی تختخوابشو داشت، یک مبل، یک میز با گلدانی از گل و دو ماهی قرمز توی تنگ، پردههایی از پارچهی مارکِ جوی که نقشهاش آدم را یادِ صحنهی تئاترهای قدیمی میانداخت. چراغی روی پاتختی روشن بود و مردی روی کاناپه، بین کوسنها دراز کشیده بود.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.