انگار خودم نیستم

58,000 تومان

انگار خودم نیستم داستان آدم­‌هایی است که خودشان را گم کرده‌اند و آن­قدر از خود فاصله گرفته‌اند که دیگر خودشان را نمی‌‌­شناسند. داستان از زبان چند راوی روایت می‌­‌شود و رویدادهایی از گذشته و حال را به هم پیوند می‌دهد تا پازل شخصیتی آدم‌­هایش تکمیل شود

انگار خودم نیستم در سبک رئالیستی به رشته تحریر درآمده و وقایع، رخدادها و دیالوگ­‌های آن کاملاً با رویدادهای زندگی عادی و روزمره منطبق‌اند. کتاب قصد ندارد وقایع دور از ذهن و ناملموس را شرح دهد بلکه آنچه نویسنده درصدد آن بوده است ترسیم روزمرگی­‌هایی‌ است که به مرور زمان منجر به تحول انسان­‌ها می‌شوند؛ انسان­‌هایی که از جنس تمامِ آدم­‌های طبقه متوسط جامعه مدرن امروزی­‌اند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

انگار خودم نیستم

نویسنده
یاسمن خلیلی‌فرد
مترجم
——-
نوبت چاپ ٩
تعداد صفحات ٤٤٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٦
موضوع
داستان‌های فارسی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٣٧٦ گرم
شابک
9786002783400
توضیحات تکمیلی
وزن 0.376 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “انگار خودم نیستم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

از مزرعه

18,000 تومان
 جویی رابینسون مشاور تبلیغاتی ٢٥ ساله تصمیم می‌گیرد همراه همسر دوم و پسرخوانده‌اش به مزرعه مادری‌اش بازگردد . او در خانه مادرش سعی می‌کند مسیر زندگی خود را مرور کرده و مورد ارزیابی قرار دهد . فضای این روستا تا ٣ روز لبریز می‌شود از صدای ذهن این ٤ شخصیت ! اما جستجوی عشق و امید به یافتن آرامش با بروز مصیبت جدید مسیری تازه پیدا می‌کند . « ما چهار نفر تنها بودیم . روی دیوارها غیبت یک نفر دیگر هم محسوس بود . بالای کاناپه که کوسن‌هایش پوشیده از موهای ریخته سگ بود ، دوازده سال تمام پرتره‌ای رسمی از جون آویزان بود ، در کنار عکسی از من که در همان زمان گرفته شده بود ، در استودیویی در آلتن ، زمانی که بیست و اندی ساله و تازه عروس و داماد بودیم . » جان آپدایک همانگونه که لوس‌آنجلس تایمز درباره او نوشته استاد بیان و فرم ادبی است . پیشتر از این نویسنده و توسط همین مترجم ، سهیل سُمّی ، کتاب « فرار کن خرگوش » منتشر شده بود .

بوستان‌ سعدی

150,000 تومان

بوستان سعدی یا سعدی‌نامه، نخستین اثر سعدی است که به‌ صورت نظم تألیف شده‌است. او این اثر را زمانی که در سفر بوده‌است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز، آن را به دوستانش عرضه کرده‌است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب (فعولن) سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری «حماسی» است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته‌است.

کتاب «بوستان سعدی» "از روی ن‍س‍خ‍ه ت‍ص‍ح‍ی‍ح ش‍ده م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی ف‍روغ‍ی" توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.

رئیس جمهور ما

12,000 تومان
دوستان گمراه من: ... می‌دانم که شیطان نیز مانند من از شرارتی که می‌توان و باید در دنیا به کار بست عمیقا آگاه است. برای این‌که اشتباهی پیش نیاید باید بگویم ما در رقابتی مرگبار با پادشاهی نیکی هستیم. شکی ندارم که خواند صلح به قول خودش قیام کرده تا »ما را زیر پای خویش له کند« و هیچ مانعی او و گروه فرشتگانش را از رسیدن به این هدف باز نخواهد داشت. شیطان می‌گوید هدف ما فقط نگاه داشتن شرارت برای خود نیست, بلکه باید آن را به تمامی هستی گسترش داد, زیرا تقدیر دوزخ این است. ... مخالفت من با شیطان در اهداف جهنم نیست بلکه در ابزارهای رسیدن به این اهداف است.

عبور معطر

2,000 تومان
« ظهر که شد فکر کردم دیگر تحملم تمام شده است . بلند شدم رفتم سراغ تلفن تا شماره بگیرم ، سراغش را بگیرم ، شاید از او خبر داشته باشند ، ولی همان‌طور نشستم ، سر جایم و دیدم دو ساعتی هست که دارم با خودم فکر می‌کنم . قرار بود بیاید دنبالم . سفری ترتیب داده بود . یک‌جور آشتی‌کنان . » این مجموعه از ٢١ داستان کوتاه تشکیل شده است ، روز والنتاین ، عبور معطر ، آرسنیک ، تو اسمش مار داره ، سرگیجه و داستان نامزدها را شاید بتوان از بهترین‌های این مجموعه دانست که نویسنده در آن‌ها توانسته فضای مناسبی را بیافریند : « او هجده ساله است . دزد است ، آدمکش است و تا چند روز دیگر یک اعدامی است و هنوز غروب برایش تماشایی است . او می‌داند هیچ‌گاه سن افراد نیست که غروب را تعریف کرده است ؛ همان‌گونه که سن او در کفه ترازوی جنایت‌هایش قرار نمی‌گیرد . او می‌میرد و قضاوت این مردن ، سوای چگونگی آن ، بر عهده عدالت اجتماعی نیست . حتی خودش مرگ را اصل مسلمی می‌داند و با آن چندان مخالفتی ندارد . وقتی با ماشین دزدی در خیابان‌ها به گشت و گذار پرداخته بود ، به تنها چیزی که فکر نکرده بود تبادل این موقعیت‌ها بود . زمانی که او قاتل بود و حالا که کسی قاتل او می‌شد . »

زمستان با طعم آلبالو

120,000 تومان
زنی که همسرش او را درک نمی‌کند به ناچار خیال می‌بافد : « نمی‌دانم از آن زمستان آخر چند روز گذشته ، همان زمستانی که برای اولین و آخرین‌بار دست سردم را گرفتی تا گرمای دستت که یک جور متفاوتی بود ، چیزی شبیه معجزه و فرق می‌کرد با هر گرمای دیگری ، از دستم به تمام جانم منتقل شود . و باز هم زمستان است . باز هم هوا سرد شده و دست‌های من هم ، و چقدر خوب است این سرما . نمی‌دانم باید باورم بشود که بالاخره این زمستان می‌آیی یا نه ؟ من دلم می‌خواهد باور کنم . تا زودتر روزهای مانده تا آمدنت بگذرند این روزهای بیهوده بی توی من ، که همه‌شان منحنی و ناراست می‌گذرند . خودت که خوب می‌دانی چه می‌گویم . می‌دانی که این روزهایم چقدر بد می‌گذرند و حتی شب‌هامان . » « زمستان با طعم آلبالو » روایت دلواپسی‌های زنی است که در خیال خود به دنبال گمشده‌اش می‌گردد تا حضور او را در تنهایی‌های خود رقم زند .
سفارش:0
باقی مانده:1

من آلیس نیستم ولی این جا خیلی عجیبه!

9,000 تومان
ولی این‌جا خیلی عجیبه! راوی اول شخص، دچار سندرم نادری است معروف به «آلیس در سرزمین عجایب» که شخص بیمار چیزها را بزرگ‌تر و یا کوچک‌تر از اندازه واقعی خود می‌بیند. او که این حالت را از سنین پایین‌ تجربه کرده است و در بزرگسالی به ماهیت آن پی برده، رد نشانه‌های آن را در خاطراتش می‌گیرد. خاطراتی که از مجرای نگاه متفاوت او به جهان بازتاب پیدا می‌کنند منجر به تصویر معوجی از جهان پیرامونی او می‌شوند که در نهایت به حذف مرز میان خیال و واقعیت می‌انجامد. توهمی که او را در دنیایی سیال از اسطوره‌ها و افسانه‌های دیروز و امروز رها می‌کند که هیچ ساحل امنی در آن نیست. انگار نسبت راوی بیمار با جهان استعاره‌ای از حضور انسان در جهان مشکوک این عصر است: «همسرم غول‌ها را زیاد جدی می‌گیرد! آنها را بیخود گنده می‌کند... دست خودش نیست. این، هم خودش را به هول و ولا می‌اندازد، هم غول را معذب می‌کند! آن نیمه شب هم که داشتم روی متن «درباره ما» برای وب‌سایتم کار می‌کردم تا صبح خروسخوان تحویل طراح دهم، به همین دلیل وحشت زده شد. توی اتاق نشسته بودم به نوشتن – چندین بار خط زدم و از نو نوشتم... چشم‌هایم خسته بود و سردردم داشت پا می‌گرفت. با این حال فرصت کم بود و باید سروتهش را زودتر هم می‌آوردم. بالاخره بعد از بالا و پایین بسیار، سر و شکل متن در‌آمد و رسیدم به ماجرای «فابرژه» و تخم‌مرغ‌ها... .»