


انگار کمی مرده بودم
5,500 تومان
داستان درباره مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت فرو میرود و در حالت نیمه بیهوشی، متوجه حرفهای همسرش – گلرخ – میشود و در مییابد که گلرخ قبل از ازدواج با او نامزد داشته است. این مرد که بسیار به همسرش علاقهمند بوده و او را براساس باورهای خودش دوست داشته ناگهان به هم میریزد و احساس میکند بار زندگی و خاطرات گذشته هیچگاه او را رها نمیکند. به همین خاطر به کندوکاو در زندگی گذشتهاش میپردازد. او فرزند پدری سختگیر و زیاده خواه بوده که به دلیل ضعیفالجثه بودن و معایب کودکیاش همیشه مورد تحقیر پدر قرار میگرفته و اکنون حس شرم و نفرت تنها حس باقی مانده در اعماق وجودش دوباره جان میگیرد.
درگیری ذهنی او برای رهایی از خاطرات تلخ کودکی و نیز راز پنهان همسرش باعث سردرگمی هر چه بیشترش میشود. بنابراین به سراغ نامزد سابق همسرش میرود و از دور او را زیر نظر میگیرد اما او را مردی بسیار معمولی مییابد که هیچ ویژگی برای اینکه بتوان از او متنفر بود یا باعث آزارش شد ندارد. با بهرهگیری از یک روانشناس و پاکسازی قدم به قدم ذهنش به این باور میرسد که به هر حال باید از جایی شروع کند و با خاطرات ناراحتکننده گذشتهاش با واقعبینی کنار بیاید. ولی…
مهیندخت حسنی زاده پیشازاین کتابهای «زمانه بیمجنون»، «دویدن میان زندگان»و «از جنس بلور» را نوشته است.
در انبار موجود نمی باشد
انگار کمی مرده بودم
نویسنده |
مهین دخت حسنی زاده
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | ١ |
تعداد صفحات | ١٢٠ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٣٩٢ |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
رمان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | ۱۴۷ گرم |
شابک |
9786005639308
|
وزن | 0.147 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
هگل و پدیدارشناسی روح
هانا آرنت
از فرانکلین تا لاله زار؛ زندگی نامه همایون صنعتیزاده
گفتگوها یا در واقع گزارشهای این کتاب سراسر به زندگی همایون صنعتیزاده، (کارآفرین، نویسنده، مترجم و ناشر ایرانی) مربوط است و قصد از تمام آنها نوشتن زندگینامهای از اوست.
در ابتدا میخوانیم:
اعجوبه! آنقدر زندگی جالبی دارد که آدم میماند از کجا شروع کند: از تأسیس انتشارات فرانکلین که معروفترین کار اوست؛ از دائرهالمعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود؛ از چاپ کتابهای درسی که به دست او سامان یافت؛ از سازمان کتابهای جیبی که انقلابی در تیراژ کتاب ایجاد کرد؛ از مبارزه با بیسوادی که اول بار او شروع کرد؛ از چاپخانه افست که او بنا نهاد؛ از کاغذسازی پارس که او بنیانگذارش بود؛ از کشت مروارید که در کیش آغاز کرد؛ از کارخانه رطب زهره که به دست او پا گرفت؛ از پرورشگاه صنعتی کرمان که تا پایان عمر زیر نظر او بود؛ از شهرک خزرشهر که بنیاد اصلیاش را او گذاشت؛ از کارخانه گلاب زهرا که به دست او ساخته شد؛ از کتابهایی که ترجمه کرد؛ از شعرهایی که سرود؛ و یا از مقالاتی که نوشت. وقعاً بعضیها در نوسازی ایران سهم قابل ملاحظهای دارند. سهم همایون صنعتیزاده در نوسازی ایران فراموشنشدنی است.
حالم خوب نیست
١٤ داستان مجموعه حالم خوب نیست داستانهای کوتاهی است از زندگی آدمهای امروزی که اتفاقات داستانها در فضای شهر میگذرد. آدمهایی که هر کدام قصه خودشان را دارند هر چند از بیرون درگیر زندگی روزمرهاند. در اینجا آدمها فقط آدمند. اسم ندارند. گاهی حتی روی جنسیت آنها تاکید نمیشود. فقط وقتی جنسیت پر رنگ میشود که نقطه تمرکز داستان قرار میگیرد.
داستانهای این مجموعه آنقدر کوتاهند که زندگی شهری طبقه متوسط تاب و تحمل زمان گذاشتن روی آنها را داشته باشد. داستانهای خاک خیس، کافی شاپ، کفشهای نهچندان تمیز، حالم خوب نیست، نیمکت، وصیتنامه و ... نام برخی داستانهای این مجموعهاند:
«دستمال کوچکی بر میدارم و گردوخاک کتابخانه را با آن پاک میکنم. با دستمال کوچک دیگری اشکهایم را. اما گردوخاک دلم را با کدام دستمال پاک کنم؟...»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.