انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می‌خواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود!

47,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

داستان طنز انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود! داستان دختری است به قول خودش ۱۲ و سه چهارم ساله به نام ونسا ردراک که راوی داستان نیز است. ونسا از یک سو با مشکلات دوره‌ بلوغ سروکله می‌زند و از سوی دیگر نگران از دست دادن مادرش است.

او نسبت به دیگر دختران همکلاسی‌اش از نظر رشد جسمی عقب است و از بدن و قیافه‌اش ناراضی است برای همین اعتماد به‌ نفس زیادی ندارد و فکر می‌کند دست و پا چلفتی است. در چنین شرایطی که او به مادرش نیاز دارد، مادرش حسابی درگیر آماده کردن خود برای ریاست جمهوری است

اما مشکل تنها نبود مادر نیست. او از مخالفان حمل اسلحه، طرفدار حفظ محیط‌ زیست و صلح است، مخالفان و دشمنان زیادی دارد. با نامزد شدن مادر برای ریاست جمهوری، ونسا نامه‌های تهدید کننده‌ای در کمد مدرسه‌اش پیدا می‌کند که نویسنده نامه از ونسا خواسته است که مادرش را متقاعد کند از نامزدی ریاست جمهوری کناره گیری کند و   او و مادرش را به مرگ تهدید کرده‌ است.

ونسا که پدرش را چند سال پیش از دست داده است نمی‌خواهد مادرش را هم از دست بدهد؛ اما مادر به خاطر هدفی که دارد حاضر نیست دست از مبارزه بکشد زیرا معتقد است که «شجاعت وقتی است که می‌ترسی اما اعتقاد راسخ داری که کاری را که درست است انجام می‌دهی.»

او همچنین به این سخن بنجامین فرانکلین اعتقاد دارد که «کسانی که از آزادی‌های اولیه می‌گذرند تا کمی امنیت موقت به دست آورند، نه استحقاق آزادی دارند نه امنیت.»

مادر در یکی از سخنرانی‌هایش مورد سو قصد قرار می‌گیرد اما ونسا مادرش را نجات می‌دهد و خود زخمی می‌شود. مادر تصمیم می‌گیرد که کناره‌گیری کند اما این بار ونسا مانع او می‌شود.

ونسا با خود در کشمکش است؛ او باید تصمیم‌های سختی درباره آینده خودش، مادرش و کشورش بگیرد و با مادر و رجینالد پسر خوشتیپ اما بی‌اخلاق همکلاسی‌اش هر یک به گونه‌ای در کشمکش است.

داستان به رشد اجتماعی مخاطب کمک می کند و مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک ارزش مهم می‌داند و تعریفی زیبا از شجاعت ارائه می دهد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می‌خواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود!

نویسنده
دونا گفارت
مترجم
مهتاب محبوب
نوبت چاپ
تعداد صفحات 314
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008025818
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می‌خواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

260,000 تومان
دیوید سداریس نویسنده و طنزپرداز مشهور آمریکایی ا‌ست. او بیش‌تر محبوبیت خود را مدیون داستان‌های کوتاهی ا‌ست که با برداشت از زندگی شخصی‌‌اش نوشته است. کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» مجموعه‌ای از همین داستان‌هاست که نویسنده با زبان طنز سعی دارد مسائل اجتماعی را تحلیل و تفسیر کند و آن‌ها را در موقعیتی درشت‌تر به مخاطب نشان ‌دهد. داستان‌های او علاوه بر اینکه می‌توانند لبخند بر لبان خواننده بنشانند، ذهن او را به چالش می‌کشند و وادار به تفکر می‌کنند. سداریس از آن نویسنده‌هایی‌است که هم منتقدان آن را ستوده‌اند و هم خوانندگان دوستش دارند. داستان‌های او ممکن است در مورد هر چیزی باشند؛ از عادت‌های شخصی خود و خانواده‌اش گرفته تا شرکت کردن در یک مهمانی تولد یا فرهنگ و سیاست مردم آمریکا. دیوید سداریس با استفاده از فضای زندگی شخصی و شوخی‌های زیرکانه‌اش که شاید گاه فهم آن‌ها به زبان فارسی سخت باشد، ما را در موقعیتی قرار می‌دهد که به‌راحتی می‌توانیم با دیدگاه او نسبت به مسائل هم‌ذات‌پنداری کنیم. کتابی که پیش روی شماست، کتابی خواندنی است؛ اما دوسوم آخر آن چندین ‌برابر بهتر و جذاب‌تر از ابتدای کتاب است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر کس به عمرش حتا فقط چند دقیقه تلویزیون تماشا کرده باشد با چنین صحنه‌ای آشناست: ماموری در یک حانه یا دفترکاری خیلی عادی را می‌زند، در باز می‌شود و مامور از کسی که هنوز دستگیره را در مشت دارد می‌خواهد تا خودش را معرفی کند. بعد به او می‌گوید: من از شما می‌خوام که همراه من بیاید.»
سفارش:0
باقی مانده:2

آنجا که هيولا ها خوابيده اند

38,000 تومان
داستان آنجا که هیولاها خوابیده اند، در یک دهکده‌ی کوچک می‌گذرد. دهکده‌ای کوچک با افسانه‌ای خیلی قدیمی. می‌گویند که توی دریاچه هیولاهایی زندگی می‌کنند و شب پیشکش باید غذاهایی به دریاچه ریخته شود تا اهالی در امان بمانند. در یکی از آن شب‌ها اتفاق عجیبی برای افی می‌افتد. افی هم یکی از اهالی دهکده است. دختر نوجوانی که نمی‌خواهد این داستان را باور کند و به خیالش این داستان را بزرگ‌ترها از خودشان در آورده‌اند تا کوچکترها را از خطر دور کنند. اما راستش درست در شب پیشکش خرگوشش ناپدید می‌شود و کمی بعد هم نوبت مادرش است که غیبش بزند؛ یعنی یکباره تصمیم گرفته او و خواهر و پدرش را ترک کند؟ ماجراهای عجیب افی به همین‌جا ختم نمی‌شود. کم‌کم سر و کله‌ی حیوانات سیاه و کوچک لزج و چسبناکی پیدا می‌شود که گاه و بیگاه توی خانه‌شان می‌لولند. با وجود این اتفاق‌ها، دلشوره‌های افی بیشتر و بیشتر می‌شود اما دوستی صمیمی دارد که از بچگی با او بزرگ شده، همیشه همراهش بوده و این بار هم تنهایش نمی‌گذارد؛ فین. افی در آستانه‌ی نوجوانی و بلوغ با مسئله‌های سختی روبه‌رو شده؛ غیب شدن مادرش، مراقبت از خواهر کوچکترش، افسرده بودن پدرش اما برای حل این مسئله‌ها تلاش می‌کند و به مرور به درک عمیق‌تری از خودش و دنیای اطرافش می‌رسد. او ارزش بودن مادر و خانواده‌اش و دوستی با فین را به مرور بهتر درک می‌کند. متوجه می‌شود که هر کسی ممکن است در زندگی مرتکب اشتباه بزرگی شود و دچار عذاب وجدان دردناکی شود. متوجه می‌شود که ممکن است هیولاها درون آدم‌ها خوابیده باشند. متوجه می‌شود که درست است هر آدمی برای جبران اشتباهش باید تمام تلاشش را به کار گیرد اما فکر می‌کند که وقتی دیگر کاری از او ساخته نیست، می‌تواند خودش را ببخشد؟
سفارش:1
باقی مانده:1

لاشه لطيف

240,000 تومان

خلاصه داستان

رمان لاشه‌ی لطیف با صحنه‌ای ناآشنا و غریب آغاز می‌شود؛ «لاشه. شقه‌شده. بی‌هوش. صف سلاخی. آبکشی. کلمه‌هایی که به ذهنش می‌رسند و متأثرش می‌کنند، نابودش می‌کنند و فقط هم این کلمه‌ها نیستند. خون، ‌بوی تند، دستگاه‌های خودکار، فقدان تفکر. شب‌هنگام ظاهر می‌شوند و غافلگیرش می‌کنند. بیدار که می‌شود، ‌بدنش خیس و عرق کرده است، چون می‌داند روز دیگری از سلاخی انسان‌ها در انتظارش است.» اگر حیوانات نباشند هنوز چیزهای زیادی برای خوردن وجود دارد، میوه‌ها، گیاهان، نان‌ها، اما گویا هستند کسانی که بدون گوشت نمی‌توانند زندگی کنند. دولت‌ها هم نمی‌توانند در برابر تعطیل‌شدن صنعت پرسود گوشت مقاومت کنند، این است که بعد از پدیدآمدن ویروسی که حیوانات را آلوده کرده، همه چیز عوض می‌شود. گوشت حیوانات دیگر قابل‌خوردن نیست و مصرفش انسان‌ها را می‌کشد. راه‌حلی که جامعه برای کمبود و فقدان گوشت در پیش می‌گیرد سلاخی انسان‌ها برای تولید غذاست. این یعنی خوردن گوشت انسان قانونی می‌شود!

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 12/ یک سرمگس توی سوپم افتاده!

7,000 تومان

یک سرمگس توی سوپم افتاده! _ ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 12

کتاب یک سرمگس توی سوپم افتاده! _ ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 12 اثر تد آرنولد با ترجمه مریم فیاضی توسط انتشارات هوپا در 36 صفحه به چاپ رسیده است.

تد آرنولد متولد 1949 در آمریکا است. قبل از اینکه نوشتن را شروع کند تصویرگر تبلیغات بود. همسرش کارول معلم مهدکودک بود و او را تشویق به نوشتن و تصویرگری کتاب برای کودکان کرد. بعضی از داستان‌هایش را از دو پسرش الهام گرفته. تا به حال بیشتر از 50 کتاب نوشته و تصویرگری کرده. جوایز زیادی هم برده، مثل جایزه‌ی دکتر زئوس که برای کتاب‌های «سلام سرمگس!» و «پیدات کردم سرمگس!» گرفته است.

این کتاب از مجموعه « ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس» در میان پرفروش‌‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و برای مخاطب کودک در نظر گرفته شده؛ از همین رو دارای تصاویر رنگی فراوان است. درواقع کتاب مذکور با تصاویر فراوان و متنوعش، برای کودکان بسیار جذاب و خواندنی است. «ویززز» پسربچه‌ی این داستان، دنبال یک حیوان خانگی می‌گردد.

این مجموعه دارای ۱۶ جلد است و برای کودکان سنین ۵ تا ۱۱ سال مناسب است.

تصاویر جذاب، خاص و طنزگونه این کتاب مجموعه‌ای تمام‌عیار را تشکیل داده است. کودکان و نوجوانان در این کتاب داستان‌هایی مهیج را مطالعه می‌کنند و از جهت دیگر با تقویت خلاقیت و قدرت تخیل خود می توانند داستان را با تصاویر کتاب هماهنگ کنند. طراحی فانتزی و برگه‌های روغنی کتاب موجب شده تا به سادگی آسیب نبیند و کودکان بتوانند بدون نگرانی آن را ورق زده و داستان‌هایش را دنبال کنند. مجموعه سرمگس را تد آرنولد نوشته و مریم فیاضی به فارسی روان و کودکانه ترجمه کرده است.

"فکر می‌کنی مگس‌ها حشره‌های موذی و اعصاب خرد‌کنی هستند؟ فکر می‌کنی تنها کاری که بلدند این است که ویز ویز کنند و وقتی خوابیده‌ای، موی دماغت بشوند؟ هیچ فکر می‌کردی مگس‌ها می‌توانند باهات دوست بشوند؟"

وبلاگ خون‌آشام 1/ طعم خون زیر دندان

118,000 تومان

قسمتی از متن کتاب وبلاگ خون آشام  1:

امروزروزِتولدِسیزده سالگی ام است.برای اولین بارتوی زندگی ام مامان وبابا هدیه ای بهم دادند که واقعاًدوستش دارم:آی پدِلمسی.البته هدیه ی کریسمس هم هست، امااصلاًمهم نیست. این بهترین هدیه ای است که تاحالا توی زندگی ام گرفته ام. خوبی اش این است که تقریباًهم اندازه ی گوشی موبایلم است ونمی توانم همه جابا خودم ببرمش. این طوری می توانم هروقت دلم خواست بازی کنم یا بیایم سراغ اینترنت وتو،وبلاگ جانم. همیشه فکر می کردم اگر یک روزوبلاگ داشته باشم،اسمش را می گذارم وبلاگ خون آشام  1 وبلاگم آن قدرهیجان انگیزمی شود که همه برای خواندنش سرودست می شکنند.حالا هم همین فکررامی کنم.ولی قرار نیست کسی تورا بخواند.هیچ وقت! ببین وبلاگ جان!منظورم این است که اینجافقط وفقط من وتو هستیم.تاابد!این راز بین من وتو می ماند. زندگی یک وقت هایی خیلی عجیب است.یکهو زیرورومی شود.آن هم وقتی اصلاًانتظارش رانداری!امشب برای خودم نشسته بودم و آرام چای و کیک می خوردم که مامان و بابا خراب شدند روی سرم. مامان تلویزیون را خاموش کرد. دوتایی آمدند و کنارم نشستند. بابا گفت: «باید باهات حرف بزنیم مارکوس.» خوب تا اینجایش اصلاً عجیب نبود. چون من به سخنرانی‌های طولانی حوصله سر بر واعصاب خوردکن مامان و بابا  عادت دارم. اصلاً یکی از دلایل مدرسه رفتنم فرار از همین چیزهاست. بابا گفت: ما فکر کردیم وقتشه باهات درباره … به مامان نگاه کرد. مامان سرش را آرام تکان داد. بابا گفت: «قرار درباره تغییرات شگفت انگیزی که همین زودی ها برای بدن اتفاق میوفته ، حرف بزنیم. »گفتم: «منظورتون جوش جوشی شدن صورتم و دو رگه شدن صدام دیگه ؟ » مامان یواش گفت: «تغییرات دیگه ای هم هست. »