انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره

21,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:2

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786000201654 دسته: , , برچسب: , ,
توضیحات

انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره

نویسنده دکتر منصور کوشا
مترجم —————
ناشر انتشارات سمت
تعداد صفحات 174
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
نوبت چاپ 21
چاپ اول ———-
موضوع زبان تخصصی
نوع کاغذ —–
وزن 250 گرم
شابک 9786000201654
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.250 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب چگونه داستان بنویسیم

142,500 تومان
معرفی کتاب چگونه داستان بنویسیم در این کتاب با آوردن مثال های ساده سعی شده است داستان را با زندگی خودمان تطبیق دهیم و راه نوشتن آن را خوب یاد بگیریم، تا بتوانیم به راحتی اتفاقاتی را که همه روزه با آن مواجه می شویم یا در اطرافمان می بینیم یا در ذهنمان می سازیم، در قالب داستان بریزیم و برای دیگران نقل کنیم. .

شخصیت معاصر … بنیتو موسولینی

32,000 تومان
دیکتاتور فاشیست ایتالیا ایتالیایی‌ها از موسولینی نفرت داشتند یا به او عشق می‌ورزیدند؟ موسولینی دیکتاتور بی‌رحم و بی‌اعتنا به کسانی که بر آن‌ها حکومت می‌کرد، در ٢٨ آوریل ١٩٤٥ به دست هموطنانش اعدام شد. یکی از زنان بسیاری که عاشق او بود همراه او مرد. این زن که تحت تأثیر قدرت یا جذبه‌ی موسولینی بدون او نمی‌توانست به زندگی تن در دهد در کنار او اعدام شد. جسد موسولینی را همراه معشوقه‌اش و دوازده تن از رهبران بی‌آبروی ایتالیا را که اعدام شده بودند، به میلان بردند و در آنجا در میدان شهر آویزان کردند. مرگ این رهبر دیکتاتور فاشیست به اندازه زندگی‌اش خشونت‌آمیز بود. او از جایگاهی بسیار معمولی به قدرت رسیده بود. موسولینی که از جوانی آشفته بود، از سن کم با زندگی دست و پنجه نرم کرد ولی هیچگاه بر سر عقیده‌ای محکم نایستاد. او هر جا که به نفعش بود نظرات و عقاید خود را عوض می‌کرد.

کتاب قصه های بهرنگ

195,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…

کتاب عشق با صدای بلند

375,000 تومان
معرفی کتاب عشق با صدای بلند اشعار نزار قبانی از همه رژیم های عربی که در کنار هم قرار گرفته اند ، قدرتمندتر توصیف شده است (لبنان دیلی استار). سلیحی الوادی با تأکید بر مرگ وی در سال 1998 ، نوشت: قببانی مانند آفتاب مانند آب ، نان و خورشید در خانه ی قلب هر عربی است.در شعر او هماهنگی قلب ، و در خون او ملودی عشق است. کتاب عشق با صدای بلند به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده که این مجموعه اولین ترجمه ی آثار قبانی به زبان انگلیسی می باشد. قبانی شاعری با سادگی عالی ، صریح ، مستقل و خودمختار ، موسیقیایی ، با استفاده از زبان زندگی روزمره بود. او یک مبارز بی وقفه برای حقوق زنان بود و ابیات وی زیبایی های بدن زن و عشق را می ستاید. او ناسیونالیست عرب بود ، اما با این وجود از دیکتاتورهای عرب و عدم آزادی در جهان عرب انتقاد می کرد. او شاعر دمشق بود: “من دمشقی هستم.اگر بدن من را جدا کنید ، انگور و سیب از آن بیرون می آید. اگر رگهای من را با چاقوی خود باز کنید ، صدای خون کسانی که درگذشته اند را ، در خون من می شنوید.  

کتاب دوئل (چخوف)

195,000 تومان
معرفی کتاب دوئل (چخوف) کتاب دوئل، اثری نوشته ی آنتون چخوف است که اولین بار در سال 1891 وارد بازار نشر شد. داستان این اثر درباره ی مردی به نام لائفسکی است که پس از فرار با زنی متأهل به نام ناديژدا فيودورونا، با آرزوی آغاز یک زندگی جدید در یک شهر کوچک ساحلی زندگی می کند. اما این آرزو به هیچ جا نمی رسد زیرا لائفسکی تمام وقت خود را صرف میخوارگی و قمار می کند و نادیژدا نیز وارد روابط دیگری می شود. لائفسکی دوباره نقشه ای برای فرار می کشد اما این بار بدون معشوقه اش و همین اتفاق، باعث بروز مجادله ای میان او و مردی عقل گرا به نام فن کورن می شود. فن کورن، به قوانین انتخاب طبیعی داروین و از بین رفتن موجودات ضعیف و بی فایده اعتقاد دارد. اما مجادله بالا می گیرد و این دو تصمیم می گیرند که با هم دوئل کنند. ون کورن مصمم است که درسی فراموش نشدنی به لائفسکی بدهد. کتاب دوئل، داستانی درباره ی ضعف های انسان، امکان بخشش، و توانایی ذاتی افراد در تغییر زندگی و رفتار خودشان است. . . .

من و تو

12,500 تومان

در بخشی از کتاب من و تو می‌خوانیم

با بازوهایی حلقه‌زده دور چوب‌اسکی‌ها ساک کفش‌ها در دست و کوله‌پشتی به دوش، مادر را دیدم که دور می‌زد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بی‌ام‌و روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاه‌قدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم به‌شدت می‌زد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آن‌همه بار جلوِ حرکتم را می‌گرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشه‌ی دیگر چرخاندم. آن انتها، رو‌به‌روی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسی‌بلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدان‌ها را در صندوق‌عقب جا می‌دادند. یک ولوو با یک جفت چوب‌اسکی روی سقفش کنار شاسی‌بلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، رو‌به‌روی دیوار. به چوب‌اسکی‌ها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوب‌اسکی‌ها را روی سقف مرسدس محکم می‌کردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف می‌زدند. سومرو می‌پرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمی‌آورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچه‌هایی که کمک نمی‌کردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوب‌اسکی‌ها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوب‌ها و کفش‌های اسکی، فشرده میان کارمندان کت‌و‌شلواری، ‌مادران و بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند، احساس حماقت می‌کردم. می‌شد چشم‌هایم را ببندم و خیال کنم در تله‌کابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. می‌توانستم بوی کره‌ی کاکائو را از میان کرم‌های برنز‌کننده بشنوم. می‌خندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون می‌آمدیم.