اکفراسيس

24,000 تومان

اکفراسيس اشاره دارد به تمام شعرها، داستان‌ها و مقالاتِ تفسيري که با روش‌هاي مختلف به آثار هنريِ نقاشي، مجسمه، گرافيک و يا حتا معماري مي‌پردازد. به بياني ديگر، اکفراسيس توصيفِ کلاميِ تصوير است.

کتاب اکفر اسیس از مجموعه کتاب‌های انتشارات چشمه می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. ماجرای شکل گیری این کتاب بر می‌گردد به قراری که من و مودب میرعلایی گذاشتیم تا او شعرهایی از هلندی ترجمه کند و من ویرایش کنم.

بعد مدتی گفتیم اگر عبدالعلی عظیمی هم موافق باشد ویرایش نهایی را بر عهده بگیرد و شعر خوب را از بد سوار کند تا سرند شده ها کتابی شود بدی و خوبی اینجا به ترجمه برمی‌گردد به این معنا که شعرهایی که کم و بیش تن به ترجمه بدهند خوبند.

عبدالعلی عظیمی موافقت کرد و ما پیش می رفتیم. مدتی بود به شعرهایی از ویسواوا شیمبورسکا مشغول بودیم تا اینکه مودب شعر دومیمون بروگل را ترجمه کرد. عجب پیشتر شعر فریمر را هم از شیمبورسکا دیده بودم. همان شب با دوستم نادر شایگان فر که فلسفه هنر خوانده است و درس می دهد گپ می زدم که رسیدم به این شعرها.

معلوم شد اینها مربوط به سنت هنری است در غرب به نام اکسفراسیس که مبحث بسیار مهمی است در تاریخ هنر. گفت و گفتم پس انگار در ایران چشم روی هم گذاشتن و کسی به این ادای دین به تصویر نپرداخته است. سریع پیامی برای مودب فرستادم و ماجرا را تعریف کردم.

قرار شد بگردد ببیند باز هم شیمبورسکا آنچه بعداً اسمش دست به نقد شد نقاشی و شعر دارد یا نه. که داشت خودم هم تاب نیاوردم پیش از آن که حاصل جستجوی او به دستم برسد شروع کردم به گشتن در اینترنت و دیدم عجب دامنه فراگیری دارد این سنت ادبی در غرب. همه شاعرانی که میشناختم دست‌کم یک نقاشی شعر داشتند.

و این چنین کار جذاب و جدی شد و گسترش یافت. سیاوش عظیمی که از اول در جریان بود به کمک آمد تا شعر شاعرانه انگلیسی زبان از اصل ترجمه شود و وسوسه شدیم از این ها کتابی فراهم کنیم زیر عنوان اکسفراسیس.

نکته این که غیر از شعر های انگلیسی و هلندی در باقی شعرها ترجمه حاصل تطبیق و تلفیق دو ترجمه انگلیسی و هلندی است.

.

 

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786002292421 دسته: , , , , برچسب: ,
توضیحات

اکفراسيس

نویسنده
 جمعی از شاعران
مترجم
مودب میرعلایی، سیاوش عظیمی، پویا افضلی
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 132
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1395
سال چاپ اول ——
موضوع
شعر جهان
نوع کاغذ ——
وزن 360 گرم
شابک
9786002292421
توضیحات تکمیلی
وزن 0.360 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “اکفراسيس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آدم ما در باليوود

62,000 تومان

معرفی کتاب آدم ما در بالیوود اثر کریم نیکو نظر

"آدم ما در بالیوود" کتابی است از "کریم نیکونظر" که در آن "زندگی پرماجرای رژیستور مشهور پرفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده" را به خوانندگان معرفی می‌کند. در میانه‌ی دهه‌ی بیست میلادی، یک جوان ارمنی-ایرانی به نام "اوانس اوهانیان (اوگانیانس)" که در آکادمی سینمایی مسکو رشته‌ی فیلم خوانده بود، به ایران بازگشت. هدف او ایجاد صنعت سینما در کشور بود. "اوانس اوهانیان" از آنجایی که شروع هیچ تولیدی را بدون متخصصان آن رشته ممکن نمی‌دانست، تصمیم گرفت مدرسه‌ای در تهران راه‌اندازی کند. در عرض پنج سال موفق شد اولین مدرسه را با عنوان پرورشگاه آرتیستی سینما اداره کند. بازیگری و اجرا، به جای تولید فیلم، سنگ بنای این موسسه بود. "اوانس اوهانیان" دو فیلم صامت با نام‌های "آبی و رابی" و "حاجی آقا آکتور سینما" را روی پرده برد. "آبی و رابی" مستقیما بر اساس بازی‌های طنز زوج سینمای دانمارک پت و پاترسون طراحی شده بود که ایرانی‌ها این زوج را بارها در سینما دیده بودند و از آن‌ها خوششان آمده بود. "آبی و رابی" با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مردم مواجه شد.
فیلم دوم او ساخته‌ای انعکاسی درباره یک فرد سنت‌گرا بود که به سینما بدگمان است، اما در پایان داستان اهمیت هنر فیلم را تشخیص می‌دهد. متاسفانه فیلم در گیشه خوب ظاهر نشد و نقص فنی و دیگر مسائل، چشم‌انداز سودرسانی آن را دچار تنزل کرد. "اوانس اوهانیان" پس از شکست در دومین فیلمش نتوانست هیچ پشتوانه‌ای برای فعالیت‌های بعدی پیدا کند
به این ترتیب ایران را به مقصد هند ترک کرد و در کلکته به تحصیلات خود ادامه داد. سپس در سال 1947 به ایران بازگشت و هفت سال بعد در آنجا درگذشت. "کریم نیکونظر" در کتاب "آدم ما در بالیوود"، "زندگی پرماجرای رژیستور مشهور پرفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده" را با جزییات بررسی می‌کند.
سفارش:0
باقی مانده:1

سپیده‌دم، افسانه‌ای از سرزمین هند

35,000 تومان
شکوفه‌های انبه سپیده دم روز اول ماه، شاه جوان از جای برخاست و از معبد بیرون آمد و به کنار آبگیر شد. در آن جا نگاهش به لاله‌های سرخ آبی افتاد که گفتی چشم به راه جلوه‌های معشوق خود خورشید آسمان بودند تا چون بدمد رخ از حجاب به درآرند و پیکر زیبای خویشتن در معرض تماشای وی بگذارند و او را خوشامد گویند. صفحه ۲۷
سفارش:0
باقی مانده:1

لوتا پیترمن 4/ آرامش پس از خرگوش

175,000 تومان

معرفی کتاب لوتا پیترمن 4 اثر آلیس پانترمولر

این کتاب داستان بامزه ی دیگری از لوتا پیترمن، دختر یازده پر شر و شور و بازیگوش را در خود جای داده است.
او که هیچ سرگرمی درست و حسابی ای ندارد، آبله مرغان گرفته و چون نمی تواند مدرسه برود حوصله اش خیلی سر رفته است، اما با آمدن شاین یعنی دوست صمیمی و دوست داشتنی اش همه چیز دوباره خوب می شود، شاین در مهدکودک آبله مرغان گرفته پس می تواند پیش لوتا باشد بدون این که از او آبله مرغان بگیرد.
اما جالب این جاست که شاین هم مثل لوتا هیچ سرگرمی خاصی ندارد… لوتا و شاین که دوستان هم تیمی هم هستند تصمیم دارند بازیگران معروفی شوند، آن وقت حسابی پولدار می شوند و با بازیگران جذاب فیلم بازی می کنند.
امروز نباید می‌رفتم مدرسه، آخر آبله‌مرغان گرفته‌ام. حوصله‌ام حسابی سر رفته. تعجبی هم ندارد چون من اصلاً یک سرگرمی درست و حسابی ندارم.
هرچند مامان می‌گوید که دارم و آن‌هم فلوت زدن است. دوتایی با شایِن نشستیم ببینیم چه سرگرمی‌های باحالی وجود دارد: چتربازی، غواصی‌کردن با کوسه‌ها، بیرون‌کشیدن اسکلت دایناسورها از زیر خاک و این‌جور چیزها.
فقط مشکل اینجاست که نمی‌دانیم چه جوری باید این کارها را بکنیم. البته اصلاً مهم نیست چون ما فعلاً داریم معروف می‌شویم. قرار است هنرپیشه شویم و با خوش‌لباس‌ترین بازگر دنیا فیلم بازی کنیم! (البته به گفته‌ی شایِن)
سفارش:0
باقی مانده:1

سوروسات در سوراخ موش

36,000 تومان

در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش می‌خوانیم:

امروز اخبار تلویزیون می‌گفت: ببرها در باغ‌وحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خورده‌اند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بوده‌اند. من هیچ‌وقت باغ‌وحش گوآدالاخارا نرفته‌ام. یک‌بار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آن‌که ببرد حیوان‌های بیش‌تری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمی‌توانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است. زنِ خورده‌شده، سرنگهبان باغ‌وحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بین‌المللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. می‌گویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچ‌وقت توی قفس ببر نمی‌رفته است. ما هیچ‌وقت از ببرهای‌مان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمی‌کنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخ‌های گلوله‌ها قتل‌ها را انجام می‌دهند. نمی‌دانم ما چه‌طور خودکُشی می‌کنیم، ولی به‌هرحال از ببر استفاده نمی‌کنیم. از ببرها برای خوردن جنازه‌ها استفاده می‌کنیم. از شیرمان هم استفاده می‌کنیم. ولی بیش‌تر از آن‌ها برای تماشا کردن‌شان استفاده می‌کنیم، به خاطر این‌که حیوان‌های قوی و واقعاً خوش‌هیکلی هستند و تماشای‌شان خیلی کیف می‌دهد. من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شب‌ها انجام می‌دهند. ولی فکر می‌کنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینه‌ی کشف کارهای مخفی. آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر می‌رسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه. چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویده‌جویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط می‌توانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپاله‌ی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

معناي زندگي ام

28,000 تومان

در بخشی از کتاب معنای زندگی‌ام می‌خوانیم:

با آغاز سال 1945، حدود هفده سال می‌شد که در مشاغل دیپلماتیک بودم، اما قصد ندارم دوباره تمامی مراحل این شغل را، که در کل به نظرم بی‌ارزش می‌آید، ریز‌به‌ریز برای‌تان ترسیم کنم. من کارم را در سِمت منشی دوم در سفارت بلغارستان آغاز کردم، سپس در پاریس دستیار مدیر بخش اروپا برای رسیدگی به مسائل اروپای شرقی شدم و بعد منشی اول و مشاور در سفارت سویس و همچنین سخن‌گوی هیئت نمایندگان سازمان ملل؛ پس از اقامتی کوتاه در لندن، کنسول فرانسه در لس‌آنجلس شدم و این تنها سِمت کنسولی‌ای بود که به دست آوردم. از میان خاطراتی که جسته‌گریخته تعریف کردم، می‌خواهم چند اتفاق کوچکی را شرح دهم که بسیار جالب، غیرمعمول و منحصربه‌فردند. نخستین تجربه‌ی دیپلماسی‌ام در بلغارستان بود که نظام سیاسی‌اش هم کمونیستی و هم سلطنت مطلقه بود. نظام سلطنتی و شورای نیابت سلطنت همچنان حکم‌فرما بود، اما قدرت در دست حزب کمونیست بود که دیمیتروف افسانه‌ای ریاست آن را بر عهده داشت، کسی که در جریان دعوای حقوقی آتش‌سوزی ساختمان رایشس‌تاگ جسارت زیادی از خود نشان داد و در میان نخستین متهمان بود. گذار کشوری از ساختار شبه‌ دموکراتیک سلطنتی به سوی نظام دیکتاتوری خودکامه از نوع استالینی آن بسیار غم‌انگیز و تأثیرگذار بود، زیرا در میانه‌ی حکومت استالین بود. یکی از دوستانم را در این دوره از دست دادم که می‌خواهم یادی از او کنم. نامش پِتکوف بود که ریاست ائتلاف فرانسوی را بر عهده داشت و به اتهام دشمن مردم به دار آویخته شد، زیرا در آن دوره شیوه‌های استالینی کاربرد داشت و به دنبال آن یک کمونیست برجسته‌ی دیگر به نام کوزتوف نیز به سرنوشت او دچار و به دار آویخته شد.
سفارش:0
باقی مانده:1

آخرين روز يک محکوم

160,000 تومان
کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستانی نه‌چندان طولانی از ویکتور هوگو، نویسنده‌ی بنام فرانسوی است. این رمان که از آثار ادبی مشهور جهان به‌شمار می‌رود، تفکرات و احساسات یک مرد محکوم به اعدام را به تصویر می‌کشد. او از گذشته‌ی خود پشیمان و خواهان عفو عمومی است؛ اما هیچ‌کس حتی تنها دخترش راضی به بخشش یک مجرم نمی‌شود. هوگو همیشه اعتراض‌ها و حرف‌هایش را در قالب داستان‌های تأثیرگذار به گوش مسئولان می‌رساند. این کتاب هم درواقع خطابه‌ی ویکتور هوگو علیه اعدام است. با این‌که سال‌های طولانی از انتشار این کتاب می‌گذرد، هنوز مسئله‌ی اعدام در اغلب جوامع حل‌نشده باقی مانده و مخالفان و موافقانی دارد. کتاب «آخرین روز یک محکوم» داستان پر فراز و فرودی ندارد؛ اما تک‌گویی‌های شخصیت اصلی آن‌قدر پرکشش است که ناخودآگاه، خود را جای او می‌گذاریم. هوگو از قهرمان داستانش اطلاعات زیادی به ما نمی‌دهد؛ حتی از جرمش مطلع نمی‌شویم. او یک شهروند عادی است و هر یک از ما تنها به اندازه‌ی یک اتفاق ساده با وضعیت پیچیده‌ای که او گرفتار آن است فاصله داریم. هوگو با ترسیم دست‌وپازدن این مجرم در مرز باریک مرگ و زندگی و توصیف ترس‌هایش، فضایی پرکشش ایجاد کرده است که قطعاً از خواندنش لذت خواهید برد. در بخشی از متن آمده است: «من محکوم به اعدامم... محکوم به اعدام... من هر چه بکنم، این اندیشه‌ی جهنمی همیشه در برابرم حاضر است و دست از سرم برنمی‌دارد، هم‌چون هیولای مخوفی که از سرب ساخته باشند بر سنگ‌فرش مرطوب زندان روبه‌رویم نشسته و چنان حسود است که به‌تنهایی تمام اندیشه‌های آرام‌بخش و خیالات دل‌نشین را از سرم به در کرده است. همواره مراقبم هست و هر وقت بخواهم سر برگردانم و یا چشم برهم نهم، با دو دست سرد و منجمد و بی‌روح خود تکانم می‌دهد و نمی‌گذارد از یادش غافل شوم.»