ایل بختیاری در دوره قاجار
470,000 تومان
ايل بختياري در دورهي قاجار متني است مستند دربارهي مقطعي خطير از تاريخ اين مردمان در قرن سيزدهم هجري. در بحبوحهي انقلاب مشروطه در ايران، امپراتوري بريتانيا براي پيشبرد منافع اقتصادي خود در مناطق کوهستاني بين ايران و عراق، که پيشتر دسترسناپذير بود، رسوخ کرد و به اقداماتي چون احداث راه در دل کوهها، گردآوري اطلاعات جغرافيايي و قومشناختي و اکتشاف نفت دست زد.
اين طرحها سبب شد ايلات کوچرو و خودمختار در حاشيهي قلمرو قاجار در پهنهاي گستردهتر به هم بپيوندند و با اقتصاد جهاني نيز ارتباط بيابند؛ در نتيجهي اين تغييرات فاصلهي ميان حکومت و ايلات هم کاهش يافت. البته اين مردمان در برابر اين دگرگونيهاي زيستمحيطي و اجتماعي منفعل نماندند؛ گاه در برابر طرحهاي بريتانيا مقاومت ميکردند و گاه خود را با آنها سازگار ميکردند. جنگ ميان طوايف هم البته گهگاه رخ ميداد.
آرش خازني، برخلاف پژوهشهاي معمول که کانون توجه در آنها طبقات اجتماعي شهري و مرکز سياسي است، با بهره گرفتن وافر از تواريخ و وقايعنامههاي فارسي، تواريخ ايلاتي و منابع آرشيوي در لندن و تهران و اصفهان، از چادر ايلنشينان به اين وقايع نگريسته است و آن را در مرکز داستاني دربارهي سلسلهي قاجار قرار داده و به اين ترتيب توانسته است خلئي را در تاريخ اجتماعي و فرهنگي ايران پر کند. پژوهش او نوري تازه بر روابط مرکزـ پيرامون در دورهي قاجار و نقش ايل بختياري در انقلاب مشروطه ميافکند
فقط 1 عدد در انبار موجود است
ایل بختیاری در دوره قاجار
نویسنده | آرش خازنی |
مترجم | شهلا طهماسبی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 416 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1400 |
شابک | 9789642134342 |
وزن | 0.361 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
متفکران اجتماعی معاصر
گور به گور
بخشی از کتاب گور به گور
«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، میخندید، تو اون واگنِ دراز هی میخندید، رد که میشد کلههاشون رو برمیگردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی میخندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفتتیرها میخندی؟» گفتم «چرا میخندی؟ برای این که از صدای خنده بدت میآد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکیشون پهلوش نشست، یکیشون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب میرفت. یکیشون باید عقب عقب میرفت، چون که پول دولت پشت هر دونهش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، اینها هم سوار پول دولت شدهاند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمیدونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من میدونم این چیه. «برای همین داری میخندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»کتاب هفت گنبد
معرفی کتاب هفت گنبد اثر محمد طلوعی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.