
این یک چیق نیست/مرکز
45,000 تومان
یعنی چه که پای تصویر ساده ای از یک چپق نقاش بنویسد:((این یک چپق نیست))؟رنه مگریت نقاش برجسته و نامی سورزئالیست با این کار نقطه آغازی فراهم کرد برای تحلیلی چند سونگر به وسیله میشل فوکو فیلسوف و تاریخ شناس پر آوازه معاصر که درباره قدرت و اقتدار و محرومیت و طرد موشکافی ها و نکته یابی های دقیق دارد و اینجا به کاوش در ابهام ها و چند معنایی ها و چند پهلویی های زبان و نقد تصویری رنه مگریت از این ها می پردازد.نوشته غنی و گیرای فوکو گذشته از روشنایی که بر آثار نقاشی پرنفوذ و مقبول می افکند اندیشه خود فیلسوف ناسازه پرداز فرانسوی را نیز بهتر می شناساند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
این یک چیق نیست/مرکز
نویسنده | میشل فوکو |
مترجم | مانی حقیقی |
نوبت چاپ | 15 |
تعداد صفحات | 92 |
قطع و نوع جلد | شومیز |
سال انتشار | 1400 |
شابک | 9789643051839 |
وزن | 0.118 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
صادق هدایت و مرگ نویسنده
کتاب سازمان مسعود
تاریخ جهان
حکایت های فلسفی برای با هم بودن
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
معرفی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها نوشتهی آرمان آرین دومین مجلد از مجموعهای به همین نام (پتش خوآرگر) است که بر مبنای اوستا نوشته شده و داستان حول محور نبرد تاریکی و روشنایی میچرخد. این مجموعه برای ردهی سنی نوجوان نوشته شده و از پرمخاطبترین و پرافتخارترین مجموعه کتابهای ایرانی است.
دربارهی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها داستان کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها چنین آغاز میگردد: در شبی که آسمان به رنگ قیر سیاه بود، سی پاره روشنایی -کمتر یا بیشتر- بر دشتی تیره فرود آمدند. ذرات نور در میانهی آسمان چنان در هم آمیختند که هنگام فرود بر زمین، تنها سه پاره شدند. این سه پاره نور به هیبتی همچون انسان، همراه با دست و پا و سر و تن و البته بالهایی شگفتانگیز از جنس فلز در آمدند. جنس بالهاشان چنان بود که با آنها میتوانستند مهیبترینِ صخرهها را بشکافند و از دل آنها عبور کنند. آن سه پارهی نور، که به شکل سه مرد زیباروی در آمده بودند، در مقابل صفهای آغازین لشکر دیوها ایستادند. حضور نورها همهمهای در قلب سپاهیان تاریکی انداخت و سکوت ظاهری آن شب را در هم شکست. طولی نکشید که دیوها و همهی همقطارانشان آن سه نور فرودآمده را در بر گرفتند و در میان انبوهی از یاران خود محاصره کردند. لحظهبهلحظه حلقهی محاصره تنگتر میشد و تاریکی بیش از پیش سه مرد جوان را در بر میگرفت. بوی تعفن نفس دیوها هر دم بیش از پیش میشد..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.