بادی بگ کودک (طرح دایناسور )

140,000 تومان

ویژگی‌ها:

  1. طراحی دایناسور دوست‌داشتنی:
    این کیف با تصویر داینایسور فانتزی در رنگ های مختلف تزئین شده است که جذابیت خاصی به آن می‌بخشد. کودکان عاشق این طراحی خواهند شد!
  2. جنس مقاوم و سبک:
    از پارچه باکیفیت و مقاوم ساخته شده که وزن آن بسیار سبک است، بنابراین کودک می‌تواند به‌راحتی کیف را حمل کند.
  3. بند شانه‌ای قابل تنظیم:
    بند قابل تنظیم این کیف امکان تطبیق سایز را فراهم می‌کند و به راحتی روی شانه کودک می‌نشیند.
  4. ابعاد کاربردی:
    مناسب برای حمل خوراکی، قمقمه، لوازم تحریر کوچک یا حتی اسباب‌بازی‌های کوچک. ایده‌آل برای مهدکودک، سفرهای کوتاه یا تفریح‌های خانوادگی.
  5. رنگ‌های شاد:
    رنگ‌آمیزی این کیف با پس‌زمینه آبی ملایم و طرح‌های فانتزی، حس شادی و آرامش را برای کودک به ارمغان می‌آورد.
توضیحات

بادی بگ کودک (طرح دایناسور)

این محصول یک بادی بگ کودک با طراحی دایناسور است. ویژگی‌های این کیف:

  • جنس: پارچه سبک و مقاوم
  • طرح: دایناسور فانتزی
  • بند قابل تنظیم: مناسب برای کودکان در سنین مختلف
  • کاربرد: ایده‌آل برای استفاده روزمره، مهدکودک یا سفرهای کوتاه

موارد استفاده:

  • مهدکودک یا مدرسه پیش‌دبستانی: برای بردن لوازم ضروری.
  • سفرهای کوتاه: جای کافی برای خوراکی یا وسایل بازی.
  • هدیه: به‌عنوان یک هدیه زیبا برای تولد یا مناسبت‌های دیگر عالی است.

چرا این کیف؟

این کیف نه‌تنها از نظر طراحی و ظاهر جذاب است، بلکه کیفیت ساخت و کاربری آن، نیازهای روزمره کودک شما را کاملاً پوشش می‌دهد. همچنین طراحی فانتزی و رنگارنگش باعث می‌شود کودک حس خاص بودن داشته باشد!

مطمئن باشید این کیف باعث می‌شود کودک شما عاشق حمل وسایلش شود

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 1 کیلوگرم
ابعاد 20 × 15 سانتیمتر
رنگ ها

آبی 1

,

آبی 2

,

آبی 3

,

قرمز

,

صورتی

,

سبز

,

سفید

,

زرد

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بادی بگ کودک (طرح دایناسور )”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

انقلاب در میراث فرهنگی

48,000 تومان

معرفی کتاب انقلاب در میراث فرهنگی

انقلاب در میراث فرهنگی به روند پر نشیب و فراز سازمان میراث فرهنگی در فرایند شکل‌گیری مدرنیته‌ی ایرانی می‌پردازد. برای آن‌که بدانیم هویت ایرانی در دنیای مدرن چگونه ساخته شد، باید مواد و مصالح نخستین آن را بشناسیم. یکی از مهم‌ترین عناصر هویت ملی، رویکردی است که با آن تاریخ خود را بازخوانی می‌کنیم. این پژوهش به این پرسش پاسخ می‌دهد که از زمانی که تمنای مدرن‌شدن در ایران اوج گرفت، چه ایده‌هایی درباره‌ی میراث تاریخی‌مان مطرح شد؛
این ایده‌ها چطور تبدیل به برنامه‌های عملی شدند و شهرهای ما را تغییر شکل دادند؟ در این شهرها چه چیز میراث تلقی شد و با آن چه کردند؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها فرایند مدرنیزاسیون در ایران را مروری اجمالی می‌کنیم و سپس با تمرکز بر چهار دهه‌ی پس از انقلاب ۱۳۵۷، درباره‌ی ایده‌ها و برنامه‌های متولیان میراث فرهنگی بحث می‌کنیم. با تمرکز بر دوره‌ی ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۲ (یعنی از شکل‌گیری تا اتمام دوره‌ی سازمان میراث فرهنگی) پژوهش بر این مدار اصلی شکل می‌گیرد که تناقضات در عرصه‌ی میراث فرهنگی ناشی از مبانی نظری است یا مدیریت اجرایی.
درواقع، مؤلفان این کتاب فقط به بررسی توصیفی‌ـ‌تاریخی نپرداخته، بلکه در پرسش نقادانه از کنشگران تاریخی، با بررسی جزء به جزء فرایند شکل‌گیری سازمان میراث فرهنگی، تلاش کرده‌اند نگاه کلی خود به سرگذشت این سرزمین را از دست ندهند. هدف آن بوده که در تاریخ میراث فرهنگی، تاریخ ایران مدرن مشاهده شود و شکل‌گیری یک سازمان و نحوه‌ی عملکرد آن و نیروهای درونش در تاریخ ایران مدرن فهم شود. این شیوه از پژوهش تاریخی که با کلامی روایی همراه شده، بر آن است تا با نزدیک‌شدن به حوزه‌ی مشخصی از تاریخ سرزمینی، مسیر تکوین آن را ترسیم کند و تناقض‌ها و هماهنگ درونی آن را نشان دهد.
از مسیر آشکارسازی این ظرفیت‌ها، امکانات و محدودیت‌های موجود در صحنه‌های تاریخی نمایان می‌شوند و برای مخاطبان معلوم خواهد شد که تاریخ نه یک مسیر یگانه‌ی محتوم، بلکه بستری از ظرفیت‌ها برای اراده‌های موجود در موقعیت است.
انقلاب در میراث فرهنگی - انتشارات نی

کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

69,000 تومان
معرفی کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی حاصل چهار جلسه و بیش از هشت ساعت گفتگوست که در تابستان 1384 انجام شده است. آن زمان دکتر هاشم آقاجری عضو گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس تهران بود و جلسات گفتگو در دفتر وی، عمدتا بعدازظهرها و با چاشنی سیگار و چای برگزار می شد. این گفتگو دوره ی خاصی از زندگی دکتر سید هاشم آقاجری را دربر می گیرد و...

لذت متن

68,000 تومان
کتاب لذت متن نوشته لوران بارت ترجمه پیام یزدانجو توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات ملل، آموزش نقد نظریه به چاپ رسیده است. رولان بارت یکی از شکوفاترین استعدادهای ادبی و چهره ی برجسته یی در جمع منتقدان فرهنگی معاصر است. بارت در دامنه ی چشمگیری از عرصه های ادبیات، فلسفه، و هنر پژوهش کرده و آثارش در پیدایش بسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه ی امروز نقشی سرنوشت ساز ایفا کرده اند. لذت متن کتابی گزین گویانه و قطعه پردازانه است که اوج و عصاره تاملات بارت در باب ادبیات و نظریه ادبی به شمار می رود. این کتاب که اکنون به صورت متن کلاسیکی در مطالعات ادبی درآمده، بیش از آنکه متنی منتقدانه باشد نوشتاری خلاقانه است که خواننده را به کسب «لذت» و کشف «سرخوشی» فرا می خواند. معرفی مباحث کتاب لذت متن لذات یک خواننده لذت متن نمایه نام ها

شخصیت رنسانس … مارتین لوتر

7,500 تومان
بادهای تغییر در قرن شانزدهم در سرتاسر اروپا می‌وزید . قاره‌ای که کلیسای کاتولیک آن را متحد کرده بود ، خود را دستخوش آشوب می‌دید . در کوشش برای اصلاح کلیسا گروهی از مردم دست از مذهب رسمی کشیدند ، اما گروهی دیگر در درون مشغول کار بودند . تغییراتی که در سال ١٥١٧ با ٩٥ مسئله مارتین لوتر در آلمان آغاز شد ، قرار بود همه چیز را تغییر دهد . تأثیر اصلاحات پروتستان در همه جنبه‌های زندگی مشهود بود : در خانه ، حکومت و اقتصاد . اصلاح دینی پروتستان که پایی در قرون وسطی و پایی در رنسانس داشت ، قرار بود کلیسا ، دین و خود جهان را متحول کند . در این احوال بود که تیر صاعقه و غرش رعد ، مردی را به خدمت مسیحیت درآورد به نام « مارتین لوتر » . او که دانشجوی حقوق بود ، می‌خواست که راهب شود . لوتر بعدها به قول خود وفادار ماند ، دانشگاه را رها کرد و وارد صومعه شد . او صدای خود را علیه قدرتمندترین نظام حاکم مذهبی و سیاسی زمان، یعنی کلیسای کاتولیک ، بلند کرد . این دوران به دوران اصلاح دینی پروتستان معروف شد .

مجمع الجزایر گولاگ (جلد سوم)

600,000 تومان
هنگامي که «ماکسيم گورکي»، از اردوگاه‌هاي سيبري ديدن کرد، تا آخرين ساعات همه‌چيز همان‌طور گذشته بود که قدرت مي‌خواست. در همان لحظه‌هاي آخر بود که زنداني‌اي حقيقت را پيش روي نويسنده‌ي بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستين، درست در زماني که گورکي سوار بر قايق، آنجا را ترک مي‌کرد، آن زنداني تيرباران شد و توامان همه‌ي آن آرمان‌هاي انساني جا گرفته در ذهن شبه‌ پيامبر شوروي، درحال فروريختن بود. هرچند او نمي‌دانست که اين فروريختن هم، به قيمت جان آن زنداني تمام شده است! گورکي پيرسال‌تر از آن بود که بتواند براي روايت آن‌چه دانسته بود کاري کند و ازهمين‌رو ظهور سولژنستين و روايت‌هايش از گولاگ، الزامي بود و مبدل به سهمگين‌ترين روايت‌هاي تاريخ بشري از سرحدات رنج زير يوغ استبداد شد. با اينکه در آغازين سال‌هاي پسااستاليني، نيکيتا خروشچف، سومين رهبر اتحاد جماهير شوروي، از در دوستي با سولژنستين درآمد و اجازه‌ي انتشار کتاب «يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ» را صادر کرد، اما هيچ‌کس انتظارش را نداشت ماجراي گولاگ و گولاگي‌ها، از آن‌چه بر ايوان دنيسويچ رفته، فراتر باشد. شوک عظيم دوازده سال پس‌از چاپ «يک روز از زندگي...» اتفاق افتاد: نسخه‌هاي زيرزميني و بدون سانسور «مجمع‌الجزاير گولاگ»، حاصل ده سال تحقيق و تفحص الکساندر سولژنستين از اردوگاه‌هاي کار اجباري شوروي و گفت‌وگو با بازماندگان، در زمستان 1974، ميان مردم دست به دست شد. درحالي‌که جاسوسان کا. گ. ب، در همه‌جا به‌دنبال سولژنستين‌خوان‌ها بودند، وقايع‌نگاري هول‌انگيز و هوش‌رباي برنده‌ي نوبل ادبيات 1970، منظر مردم شوروي و همه‌ي جهانيان را نسبت به اعماق وحشت زيستن در جهان استاليني، براي هميشه تغيير داد. مجمع‌الجزاير گولاگ به مثابه‌ي تجربه‌اي در تحقيق و تفحص ادبي، فقط از عهده‌ي نويسنده‌اي متعهد، چپ‌گرا و معتقد به آرمان‌هاي بزرگ اخلاقي و انساني هم‌چون سولژنستين برمي‌آمد که وجدان بيدارش، به او اجازه‌ي سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمي‌داد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستين، در زمانه‌ي اکنون، بايد همراه با يادآوري جمله‌هاي خود او در پيامش هنگام دريافت نوبل ادبيات باشد، تا گولاگ‌هاي دور و نزديک خودمان را در همين هزاره‌ي سوم، فراموش نکنيم: «بياييد هيچ‌يک از مدعوين اين خوان ضيافت از خاطر نبرند که همين الساعه زنداني‌هاي سياسي در دفاع از حقوقي که محدود و پايمال شده‌اند، در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.»

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت