

بازآفرینی بازار (تاریخ طبیعی بازارها)
280,000 تومان
معرفی کتاب بازآفرینی بازار (تاریخ طبیعی بازارها)
«بازار خوب» تنها راه رسیدن به ثروت است و «بازار بد» راه فقر و نگونبختی است. باید به بحث بر سر خوب یا بد بودن اقتصاد بازار پایان داد و آن را به اصلاح بازارها معطوف کرد. مسئله خوب یا بد بودن اقتصاد بازار نیست. اقتصاد بازار میتواند خیر یا شر باشد؛ مسئلهی اصلی تبدیل اقتصاد بازار بد به اقتصاد بازار خوب است. مکمیلان، نویسندهی کتاب، آنجا که به توصیف بازار خوب میپردازد، بازارگرایی دوآتشه است و آنجا که پیامدهای فاجعهبار بازار بد را نشان میدهد، از دشمنان اقتصاد بازار سبقت میگیرد. نکتهی بدیع این کتاب مدح یا ذم بازار نیست بلکه شواهد متعددی است که به کمک آنها چگونگی گذر از بازار بد به بازار خوب را ترسیم میکند.
برای جامعهی سیاستگذار و دانشگاهی ایران این کتاب خواندنی است، زیرا ذهن را از جزمیت بازارگرایی یا بازارستیزی آزاد میکند و مسئلهای بسیار بزرگ، یعنی بازآفرینی بازار، را در ذهن خواننده شکل میدهد. پس از مطالعهی این کتاب، مناقشه بر سر اقتصاد بازار یا اقتصاد دولتی پایان مییابد و جای خود را به این مسئله میدهد که چگونه بازارهای بیشماری را که رفاه مردم به آن بستگی دارد اصلاح کنیم.
بازآفرینی بازار (تاریخ طبیعی بازارها) – انتشارات نی
فقط 1 عدد در انبار موجود است
نویسنده |
جان مکمیلان
|
مترجم | زهرا کریمی, ساعده عزیزی ثالث, جواد اقدس طینت |
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات |
442
|
نوع جلد |
شومیز
|
قطع |
رقعی
|
سال نشر | —— |
سال چاپ اول | —— |
موضوع | تجارت |
نوع کاغذ | —— |
وزن |
510 گرم
|
شابک |
9789641856146
|
وزن | 0.510 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: samanehfathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تاریخ فلسفه سیاسی (جلد اول) (دوران کلاسیک)
معرفی کتاب تاریخ فلسفه سیاسی (جلد اول)
گفتگوهای فلسفی
پنلوپه (۶۲) (نمایشنامه)
معرفی کتاب پنلوپه (۶۲) (نمایشنامه)
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.● عزیز دلم، تو صبح و ظهر و شب به او عشق ورزیدهای. حرف که میزد، دوستش داشتی؛ ساکت میماند، دوستش داشتی؛ راه میرفت، دوستش داشتی؛ غذا میخورد، دوستش داشتی؛ میخوابید، باز دوستش داشتی. آدم نمیداند از دست این دوست داشتن تو به کجا پناه ببرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.