بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

260,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

دیوید سداریس نویسنده و طنزپرداز مشهور آمریکایی ا‌ست.

او بیش‌تر محبوبیت خود را مدیون داستان‌های کوتاهی ا‌ست که با برداشت از زندگی شخصی‌‌اش نوشته است.

کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» مجموعه‌ای از همین داستان‌هاست که نویسنده با زبان طنز سعی دارد مسائل اجتماعی را تحلیل و تفسیر کند و آن‌ها را در موقعیتی درشت‌تر به مخاطب نشان ‌دهد.

داستان‌های او علاوه بر اینکه می‌توانند لبخند بر لبان خواننده بنشانند، ذهن او را به چالش می‌کشند و وادار به تفکر می‌کنند. سداریس از آن نویسنده‌هایی‌است که هم منتقدان آن را ستوده‌اند و هم خوانندگان دوستش دارند.

داستان‌های او ممکن است در مورد هر چیزی باشند؛ از عادت‌های شخصی خود و خانواده‌اش گرفته تا شرکت کردن در یک مهمانی تولد یا فرهنگ و سیاست مردم آمریکا. دیوید سداریس با استفاده از فضای زندگی شخصی و شوخی‌های زیرکانه‌اش که شاید گاه فهم آن‌ها به زبان فارسی سخت باشد، ما را در موقعیتی قرار می‌دهد که به‌راحتی می‌توانیم با دیدگاه او نسبت به مسائل هم‌ذات‌پنداری کنیم.

کتابی که پیش روی شماست، کتابی خواندنی است؛ اما دوسوم آخر آن چندین ‌برابر بهتر و جذاب‌تر از ابتدای کتاب است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر کس به عمرش حتا فقط چند دقیقه تلویزیون تماشا کرده باشد با چنین صحنه‌ای آشناست: ماموری در یک حانه یا دفترکاری خیلی عادی را می‌زند، در باز می‌شود و مامور از کسی که هنوز دستگیره را در مشت دارد می‌خواهد تا خودش را معرفی کند. بعد به او می‌گوید: من از شما می‌خوام که همراه من بیاید.»

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

 بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

نویسنده
دیوید سداریس
مترجم
پیمان خاکسار
نوبت چاپ 19
تعداد صفحات 233
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002291134
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بچه هاي سبز

48,000 تومان

معرفی کتاب بچه های سبز اثر اولگا توکارچوک

در قرن هفدهم ، ویلیام دیویسون ، گیاه شناس اسکاتلندی که پزشک خصوصی پادشاه لهستان جان دوم کازیمیر شد ، در یک سفر طولانی بین لیتوانی و اوکراین به دنبال این پادشاه رفت.
وی که ذهنی علمی دارد و ناظری دقیق وتیز است ، شرایط سخت آب و هوایی در مرزهای لهستان و آداب و رسوم محلی آن منطقه را مطالعه می کند. یک روز ، در هنگام توقف ، سربازان پادشاه دو کودک را اسیر می کنند.
این دو کوچولو هیکل و اندامی غیرمعمولی دارند: علاوه بر ظاهر ضعیفی که این دو بچه دارند ، پوست و موهای آنها کمی سبز است ... اولگا توکارچوک، غریبه ای گرفتار در تلاطم تاریخ ، اروپا را از طریق صدای روایتگر خود ، ، زیر سوال می برد. همواره دیگری به عنوان یک خطر بالقوه درک شده است.
دیگری همیشه ترسناک است. اما ما در مورد همسایگان خود ، به ویژه کسانی که در حاشیه ی جهانی که به ما نزدیک است زندگی می کنیم ، چه می دانیم؟ آیا مفهوم مرکز و پیرامون برای همه یکسان است؟ امروز چطور؟ مشاهدات ویلیام دیویسون ، به عنوان یک اروپایی که از لهستان درگیر جنگ بسیار فاصله دارد همچنان مربوط به وقایع امروزه در جهان است. آدم هایی که رنگ چشم و پوستشان فرق می کند ... کتاب بچه های سبز انعکاسی ظریف و خالی از شوخ طبعی در مورد درک دیگری و رد ناشناخته ها است. کتاب بچه های سبز را کاوه میرعباسی ترجمه کرده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

مرد زير زميني

80,000 تومان

در بخشی از کتاب مرد زیرزمینی می‌خوانیم

وقتی امروز صبح آقای بِرد وارد اتاق ناهارخوری شد، یک دسته کاغذ لوله‌شده زیر‌بغلش زده بود. فروتنی و افتادگیِ همیشگی‌ را داشت، اما صورتش برافروخته بود. متوجه شدم کمی عصبی است و چشمانش اطراف اتاق می‌چرخد. همین کافی بود تا گیجم کند. من و آقای برد بعد از گذشت سال‌ها همدیگر را خوب شناخته‌ایم و کاملاً از علاقه‌ی من به نقشه‌ها و نمودارها آگاه است، اما وقتی آخرین دسته‌ی نقشه‌هایش را روی میز باز کرد، نمی‌توانم بگویم کدام‌مان مشکل بیش‌تری برای آرام ایستادن داشتیم. از یک ظرف خردل، یک فنجان و یک ظرف سس برای نگه ‌داشتنِ گوشه‌های لول‌شده‌ی نقشه استفاده کردیم. بعد آقای برد و من یکی دو قدم عقب رفتیم تا تصویر را کامل ببینیم. درست در مرکز نقشه خانه‌ای مینیاتوری قرار گرفته بود. باید بگویم طراحی خوبی با خودکار و جوهر ایجاد شده بود. تمام اصطبل‌ها و حیاط‌ها هر کدام به‌وضوح با حروف کج مشخص شده بودند. تمام املاک اطراف خانه به همراه جنگل و جاده‌ها به‌دقت با مدادِ طراحی مشخص شده بود. همان‌طور که هر دو ایستاده بودیم و احمقانه به نقشه نگاه می‌کردیم، آقای برد محتاطانه ته‌مداد کوچکی از جیبِ روی سینه‌اش بیرون آورد. آن‌ را به طرف دهانش برد و با آب‌دهان خیسش کرد. مشتاقانه نگاه می‌کردم. با دقتی که هر جراحی به آن مفتخر است، ‌ تونل اول را علامت زد. مداد چاق کوچک از خانه به سمت شرق سفر کرد. آرام برکه را شکافت و به بالای تپه‌ی پودینگ هیل خزید و در اطراف شهر ورکسوپ آرام گرفت.

انسان زیباشناس: گفت‌وگوهایی درباره‌ی هنر و زیباشناسی

235,000 تومان

معرفی کتاب انسان زیباشناس: گفت و گوهایی درباره‌ی هنر و زیباشناسی

کتاب انسان زیباشناس دربردارنده‌ی مباحث و مطالبی است که حول محور زیبایی‌شناسی مطرح شده‌اند. هانس مایس در این اثر کوشیده طی گفت‌وگو ‌‌با ده تن از برجسته‌ترین فلاسفه و متخصصان حوزه‌ی زیبایی‌شناسی، مباحث جدید مرتبط با زیبایی‌شناسی و فلسفه‌ی هنر را تحلیل کند. همچنین تصویری دقیق از نظریات فلاسفه‌ی هنر را در عصر حاضر، پیرامون مقوله‌ی زیبایی برای خوانندگان ترسیم کرده است.

درباره‌ی کتاب انسان زیباشناس

تا چه اندازه با مفهوم هنر آشنایید؟ چه‌قدر از موضوع زیبایی‌شناسی آگاهی دارید و آیا مباحث فلسفی مرتبط با زیبایی و هنر برای شما جذاب و قابل‌توجه هستند؟ آیا تا‌به‌حال به رابطه‌ی میان هنر، زیبایی و فلسفه اندیشیده‌اید؟ واقعیت این است که اندیشه‌های زیبایی‌شناختی در زندگی روزمره‌ی ما انسان‌ها نقش مهمی دارند و از سوی دیگر، مصادیق ملموس زیبایی‌شناسی نیز در تمامی بخش‌های زندگی ما دیده می‌شوند. البته تجربه‌های زیبایی‌شناختی صرفاً به هنر محدود و منحصر نمی‌شوند و در حقیقت ما به‌طور مداوم در تمام امور زندگی خود با این مفهوم سروکار داریم، از انتخاب یک لباس زیبا برای مهمانی تا پیدا کردن یک فیلم خوب برای تماشا کردن.
سفارش:0
باقی مانده:1

جویندگان مقبره 1/ کتاب مردگان

165,000 تومان

 خلاصه ی مجموعه کتاب های جویندگان مقبره

کتاب مردگان مقدمه‌ای است برای تمامی کتاب‌های بعدی این مجموعه. قهرمان این داستان پسری به نام «الکس سنفر» است که تمامی پزشکان، از زنده ماندن او قطع امید کرده‌اند. اما چه کسی به زنده ماندن او امید دارد و حاضر است هرکاری برای زنده ماندن «الکس» انجام دهد؟ دقیقا، مادر او! مادر الکس برای نجات پسرش روشی تاریک و اسرار آمیز در ذهن دارد: استفاده از طلسم‌های «کتاب مردگان». در نهایت، مادر الکس موفق به نجات فرزند خود می‌شود، اما هرچیزی یک بهایی دارد. حال که الکس دقیقا از آستانۀ مرگ نجات یافته، باید با دنیایی مواجه شود که در آن، نیرویی شیطانی و باستانی رها شده است. مومیایی‌ها به راه افتاده‌اند، عنکبوت‌ها به نیویورک حمله کرده‌اند و مهمتر از همه، 5 فراریِ مرگ به دنیای انسان‌ها پا گذاشته اند. اما آیا اوضاع بدتر از این نیز می‌شود؟ بله! مادر الکس و کتاب مردگان درست در همین لحظه ناپدید می‌شوند. الان دقیقا وقتشه که الکس با یاری رفیق و تنها همراه خود، «رن»، با فراری‌های مرگی شاخ به شاخ شوند که 3 هزار سال گذشته را صرف نقشه کشیدن برای انتقام از انسان‌ها گذرانده‌اند!
مقبره ها باز می‌شوند ...
هیچ‌چیز نمی‌تواند زندگی الکس سنفر را نجات دهد. این چیزی‌ است که دکترها می‌گویند، ولی مامان می‌داند این حرف‌ها حقیقت ندارد. می‌داند که طلسم‌های گمشده‌ی کتاب مُردگان می‌تواند پسرش را از آستانه‌ی مرگ به زندگی باز گرداند. مشکل اینجاست که وقتی مامان این طلسم‌ها را به کار می‌برد، پنج فراریِ مرگ هم به زندگی بر می‌گردند. نیرویی شیطانی و باستانی آزاد شده. مومیایی‌ها در حال بیدار‌شدن هستند. عقرب‌ها به شهر نیویورک سرازیر شده‌اند و بدتر از همه: مامان و طلسم‌های گمشده هر دو ناپدید شده‌اند! الکس و بهترین دوستش، رن هر کاری می‌کنند تا طلسم‌ها را پیدا کنند و دنیا را نجات دهند ... حتی اگر مجبور شوند با فراری مرگی سرشاخ شوند که سه‌هزار سال در خواب مرگ بوده و نقشه‌ی انتقامی بزرگ را در سر می‌پرورانده است. بعضی مقبره‌ها باید برای همیشه بسته می‌ماندند ...
سفارش:0
باقی مانده:2

زير نور کم

550,000 تومان
حالا که به این چهل و چهار داستان کوتاه نگاه می‏کنم، احساس می‏کنم هر کدام از آن‏ها عکس‏های واضحی هستند از کیفیت روح نویسنده در روزهایی که آن‏ها را نوشته است. اگر جسمانیت ما را دوربین‏های عکاسی زیر نور کافی به تصویر می‏کشند، باری ابزار عکاسی روح، به گمانم، کلمات است. بدین‏گونه، این مجموعه در نگاه من، آلبوم عکسی است با چهل و چهار قطعه عکس از روحی که کلمات، با نهایت صراحت و صمیمیت، در طول سالیان دراز از آن عکاسی کرده‏اند. کودکی، زندگی، عشق و مرگ برای من همواره دریچه‏های پُرنوری بوده‏اند که مدام روح و ذهن و دلم را آکنده از پرتوهای خود کرده‏اند. همیشه فکر می‏کردم اگر قرار باشد روزی این دریچه‏ها را نقاشی کنم، به‏ترتیب با رنگ‏های سپید و سبز و سرخ و سیاه رنگ‏آمیزی خواهم کرد. اما حالا به دلایل زیاد تردید ندارم که حتا اگر این رنگ‏ها را بردارم، ترتیبی نخواهند داشت؛ از آن‏که هر دریچه می‏تواند هر رنگی داشته باشد. تنها بستگی دارد کی و از چه نقطه‏ای به آن نگاه کنی.    

سفارش:0
باقی مانده:1