با (بی) باکتری/ زندگی با باکتری بهتر است یا بی باکتری؟

32,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
توضیحات

درباره‌ی باکتری‌ها چه می‌دانید؟ کتاب «زندگی با باکتری بهتر است یا بی باکتری؟» خوانندگان را به سفری شگفت‌انگیز در دنیای باکتری‌ها می‌برد و نشان می‌دهد که این موجودات کوچک تا چه اندازه برای زندگی ما ضروری هستند.

اگرچه باکتری‌ها اغلب میکروب‌های مضر در نظر گرفته می‌شوند که باید از آن‌ها اجتناب کرد، کاناوان، نویسنده‌ی کتاب، به خوانندگان کمک می‌کند تا درک کنند که زندگی بدون باکتری تقریباً غیرممکن است!

نویسنده در این کتاب به بررسی انواع گوناگون باکتری‌ها می‌پردازد و توضیح می‌دهد که چگونه برخی از آن‌ها می‌توانند به ما کمک کنند، مانند باکتری‌های موجود در سیستم گوارش که به هضم غذا کمک می‌کنند.

همچنین، کتاب به باکتری‌های مضر نیز اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان با آن‌ها مقابله کرد.

از دیگر بخش‌های مهم کتاب، توضیح درباره‌ی اهمیت بهداشت فردی و نقش آنتی‌بیوتیک‌ها در مقابله با باکتری‌های مضر است.

این کتاب برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است و به دلیل رویکرد آموزشی و سرگرم‌کننده‌اش، هم برای یادگیری علمی و هم برای تقویت آگاهی درباره‌ی بهداشت شخصی مناسب است.

تصاویر جذاب و متن‌های کوتاه و روان، خواندن آن را برای کودکان لذت‌بخش می‌کند و باعث می‌شود که مطالب علمی پیچیده را به‌سادگی درک کنند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

با (بی) باکتری/ زندگی با باکتری بهتر است یا بی باکتری؟

نویسنده
راجر کاناوان
مترجم
سارا قربانی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 40
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222043353
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “با (بی) باکتری/ زندگی با باکتری بهتر است یا بی باکتری؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

لاک پشت

20,000 تومان

در بخشی از کتاب لاک پشت می‌خوانیم

نفس‌نفس‌زنان با خود زمزمه می‌کرد: خودش است! بزرگ‌ترین لحظه‌ی زندگی من دارد فرامی‌رسد! نباید آن را از دست بدهم! نباید خرابش کنم! باید خیلی آرام باشم! وقتی سه‌چهارم راه را پایین آمده بود خانم سیلور را دید که کنار در باز ایستاده بود تا با لبخندی به او خوشامد بگوید. خانم سیلور بازوانش را دور او حلقه کرد و گفت: «شما واقعاً بهترین آدمی هستید که در زندگی‌ام دیده‌ام! هر کاری را می‌توانید انجام بدهید! فوراً بیایید تو و بگذارید برایتان یک فنجان چای حاضر کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم.» آقای هوپی وقتی در اتاق پذیرایی خانم سیلور روی صندلی دسته‌دار راحتی نشسته بود و چای می‌نوشید، سراپا شادی و هیجان بود. به خانم زیبایی که کنارش نشسته بود نگاه کرد وبه او لبخند زد. آن خانم هم در مقابل به او لبخند زد. آقای هوپی با دیدن لبخند دوستانه و گرم خانم سیلور ناگهان شهامتی را که به آن نیاز داشت پیدا کرد و گفت: «لطفاً، می‌شود با من ازدواج کنید؟» خانم سیلور فریاد زد: «آقای هوپی! من هرگز تصور نمی‌کردم شما به فکر بیفتید از من تقاضای ازدواج کنید! البته که با شما ازدواج می‌کنم!» آقای هوپی فنجان چایش را کنار گذاشت و هر دو در وسط اتاق ایستادند و به یکدیگر نگاه کردند. خانم سیلور درحالی‌که کمی نفسش گرفته بود گفت: «من این را مدیون آلفی هستم.» آقای هوپی گفت: «آلفی عزیز و قدیمی. ما او را برای همیشه نگه می‌داریم.» بعدازظهر روز بعد آقای هوپی همه‌ی لاک‌پشت‌ها را به مغازه‌های فروش حیوانات خانگی برگرداند و گفت که می‌توانند آن‌ها را مجانی بردارند. بعد اتاق‌نشیمن را تمیز کرد و حتی یک برگ کلم یا کم‌ترین اثری از لاک‌پشت‌ها در آن باقی نگذاشت. چند هفته بعد خانم سیلور، خانم هوپی شد و آن‌ها از آن پس به خوشی با هم زندگی کردند

زیبایی شناسی قرآن

24,000 تومان
کتاب حاضر به عنوان منبع کمک‌درسی علوم بلاغت در مقطع کارشناسی رشته علوم قرآن و حدیث تدوین شده است. امید است علاوه بر دانشجویان و طلاب علوم دینی، سایر علاقه‌مندان نیز از آن بهره‌مند شوند.

فهرست:

فصل اول: پیشینه زیبایی‌شناسی قرآن فصل دوم: زبان قرآن از دیدگاه زیبایی‌شناسی فصل سوم: از لفظ تا حقیقت فصل چهارم: ذکر و حذف مسندالیه فصل پنجم: ویژگیهای فصاحت و بیان فصل ششم: تشبیه و جایگاه آن در قرآن فصل هفتم: استعاره و جایگاه آن در قرآن فصل هشتم: مجاز فصل نهم: زیبایی‌شناسی مجازهای قرآن فصل دهم: کنایه و نقش آن فصل یازدهم: کنایه در قرآن فصل دوازدهم: بدیع فصل سیزدهم: آیه‌ها و آرایه‌ها فصل چهاردهم: آرایه‌های آوایی فصل پانزدهم: آرایه‌های معنایی

روزی روزگاری فوتبال: فوتبال و جامعه‌شناسی

450,000 تومان

معرفی کتاب روزی روزگاری فوتبال

کتاب روزی روزگاری فوتبال به قلم حمیدرضا صدر، تاریخچه فوتبال ملی و باشگاهی، قهرمانی‌ها، جنبه‌های اجتماعی و سیاسی فوتبال را در ایران و سراسر جهان و بخصوص کشورهای صاحب سبک در این ورزش مانند انگلستان، ایتالیا، اسپانیا و… مورد مطالعه قرار می‌دهد. در این کتاب که از چهارده فصل تشکیل شده است، مطالبی درباره فوتبال ایران و جهان مورد بحث قرار گرفته و در هر فصل وضعیت ورزش فوتبال در یکی از کشورهای جهان مورد بررسی قرار می‌گیرد. این اثر از رویدادهای مهم در زمینه فوتبال جهان سخن می‌گوید و بازیکنان مشهور را معرفی می‌کند. روزی روزگاری فوتبال سفری پر تب و تاب از دنیایی به دنیایی دیگر را نشان می‌دهد. از زمین‌های خاکی تهران تا آرژانتین و ایالات متحده، از مردم، تاریخ و سیاست فوتبال. حمیدرضا صدر در این کتاب از شیفتگی مهارناپذیر انسان‌هایی سخن می‌گوید که نمی‌تواننند دل‌هایشان را از فوتبال بکنند، برق چشم‌های مشتاقی را توصیف می‌کند که نمی‌توانند مستطیل سبز را تماشا نکنند. در بخشی از کتاب روزی روزگاری فوتبال می‌خوانیم: از سال 1321 مقارن با اشغال ایران، برگزاری مسابقات فوتبال ترکیب جدی‌تری گرفت. تیم ایران با تیم ارتش انگلستان که از بازیکنان مثل منین، میگر و بیک استفاده ‌کرد در امجدیه رو به رو شد. در این دیدار برای اولین بار به طور رسمی بلیت فروخته شده. فدراسیون فوتبال ایران سال 1325 به وجود آمد و نخستین رئیس آن دکتر محمدعلی رکنی بود که چهار سال در آن مسند باقی ماند. ایران در آن دوران در المپیک لندن 1948 شرکت کرد و نام ورزشکاران ایران برای نخستین بار وارد آرشیوهای رسمی جهانی شد. همان سالی که محمدجعفر سلماسی یگانه مدال را در رشته‌ی وزنه‌برداری، مدال برنز، برای ایران به ارمغان آورد. همان سالی که محمد نامجو در وزن پنجاه و شش وزنه‌برداری پنجم شد. همان سالی که امانوئل آغاسی، پدر آندره آغاسی، به‌عنوان مشتزن ملی‌پوش ایران در وزن پنجاه و چهار کیلوگرم، در مرحله‌ی اول برابر الولرو ویسنته دونش از اسپانیا شکست خورد و حذف شد. از دهه‌ی‌ 1320 به‌ بعد بود که برد و باخت‌های تیم ملی شمرده ‌شدند. همه به پیروزی‌ها ‌بالیدند و شکست‌ها را به رخ کشیدند. وقتی تیم ملی ایران در 1326 در امجدیه برابر ترکیه قرار گرفت و سه بر یک مغلوب شد، یگانه گل ایران را مسعود برومند به‌ ثمر رساند که شاگردی از مکتب باشگاه شاهین بود. بازوبند کاپیتانی را محمد خاتمی بسته بود که بعدها داماد شاه شد و با درجه‌ی ارتشبدی عنوان فرمانده‌ی‌ نیروی هوایی را یدک ‌کشید. ترک‌ها در استانبول شش گل به همان تیم زدند. پاکستانی‌ها هم در تهران پنج گل دریافت کردند تا فوتبال ایران طعم پیروزی بر یکی از همسایگانش را بچشد.
سفارش:0
باقی مانده:1

ج

42,000 تومان

معرفی کتاب ج

کتاب ج داستانی بلند به قلم نویسنده‌ی نام‌آشنای این روزهای ادبیات ایران، پیمان هوشمندزاده است. نویسنده در این اثر فلسفی و روان‌شناختی به روایت داستان یک خانواده‌ی شمالی می‌پردازد. جایی که هر کدام از اعضای آن به نوعی با مفهوم هویت مشغول هستند. اثری هستی‌شناسانه با تمرکز بر مفهوم بدنمندی که بینش تازه‌ای راجع به هویت و مفهوم «من» در اختیار شما می‌گذارد.

درباره کتاب ج:

نام پیمان هوشمندزاده برای دنبال‌کنندگان جدی این روزهای ادبیات معاصر ایران نامی آشناست. داستان‌های روان و خوش‌خوان او با تکیه بر مفاهیمی عمیق از همان ابتدا جای خود را در دل مخاطبان باز کردند و او اکنون یکی از برجسته‌‌ترین نویسندگان معاصر ادبیات فارسی محسوب می‌شود. هوشمندزاده در کتاب ج نیز به سراغ مفهومی عمیق و تأمل‌برانگیز رفته و خوانندگان خود را به فکر کردن وا می‌دارد. هوسرل، فیلسوف آلمانی - اتریشی قرن بیستم بدن را چیزی بیش از یک ابژه‌ی محض می‌دانست. به‌عقیده‌ی او، بدن با روان گره خورده به مثابه‌ی اولین درک هرکس از جهان است. بنابراین می‌توان گفت که سوژه خود را به‌گونه‌ای درک می‌کند که هم دارای روان و هم تن است و این درک روان - تنی است که پایه‌‎ای برای درک باقی امور و ابژه‌های دیگر قرار می‎گیرد. به عبارت روشن‌تر، بدن وسیله‌ای‌ست که به‌واسطه‌ی آن ابژه‌های دیگر را در جهان تجربه می‌کنیم. اکنون هوشمندزاده از این مفهوم استفاده کرده و هویت، من و تنانگی را درون‌مایه‌ی کتاب ج قرار داده‌ است. در کتاب ج با یک خانواده‌ی چهار نفره آشنا می‌شوید. خانواده‌ای از شمال کشور که به پرورش ماهی قزل‌آلا مشغول هستند. پیمان هوشمندزاده از مفاهیم هوسرلی بهره می‌گیرد و هنگام ترسیم موقعیت این خانواده، به طرح پرسش‌هایی عمیق می‌پردازد. سوالاتی همچون: «نسبت من با بدن چیست؟»، «جای من در هستی کجاست؟»، «حواس در دریافت من از جهان چه نقشی دارند؟» و «آیا می‌توان میان جسم و دنیای پیرامون اعتدال و تناسبی برقرار ساخت؟» ابتدای کتاب با ترسیم داستان مردی راست‌دست آغاز می‌گردد. کسی که چهار انگشت دست راست خود را به هم می‌بندد. توگویی دستش را گچ گرفته باشند. او قصد دارد با چسباندن انگشت‌هایش به هم، چپ‌دست شود اما نتیجه عکس آنچه تصور می‌کند رخ می‌دهد و وضعیت معطوف به نتیجه نمی‌شود. بدین ترتیب، هر یک از اعضای دیگر خانواده به ایفای نقش خود در این داستان می‌پردازند و سهم خود را در این اثر ایفا می‌کنند. نثر روان، داستان تأمل‌برانگیز و شیوه‌ی روایت دل‌نشین نگارنده از جمله مواردی‌ست که باعث می‌شود تا انتها با این داستان بلند همراه شوید.
سفارش:0
باقی مانده:1

مدرسه‌ی جادوگری 2/ نجاتم بدهید از مدرسه‌ی جادوگری

57,000 تومان
توضیحات کتاب مدرسه جادوگری(2) نجاتم بدهید از - ( دیزی وارت ) دیگر برای خودش یک پا جادوگر شده است و چشمک وزغی صدایش می‌کنند. دیزی خیلی خیال‌پرداز است و همین‌طور بازیگر نمایشنامه‌های شکسپیر. اما مامان‌بزرگش به‌زور او را به قلعه‌ی وزغی فرستاده تا جادوگری یاد بگیرد. حالا دیگر او متخصص مقابله با طلسم شده است. این بار از بخت بد، طلسم بچه‌گربه شومی را در قلعه وزغی می شکند؛ بچه گربه‌ای که مکافات و دردسر درست می‌کند و باید جلویش را بگیرند... آیا این دختر با جادو و جنبل هایی که در آستین دارد، می‌تواند یک بار دیگر قلعه و ساکنانش را نجات بدهد؟ و... چکیده کتاب مدرسه جادوگری(2) نجاتم بدهید از : این کتاب، از سری داستان های کودکان انگلیسی، نوشته ( ام لاینس ) و ترجمه شده به قلم شیوای ( محمد یوسفی شیرازی ) بوده که توسط انتشارات هوپا تهیه و روانه بازار شده است.

تاول

48,000 تومان

معرفی کتاب تاول

کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی‌، جایزه‌ی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محله‌ای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دهه‌ی 70 است که در آن روز شب نمی‌شود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچه‌های همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانی‌اش را از دست می‌دهد و معتاد و لات می‌شود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل می‌رساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصه‌ی آدم‌های دیگری را هم روایت می‌کند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محله‌ی فلاح را روایت می‌کند. آدم‌های داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آن‌ها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محله‌شان معنا می‌یابند. آن‌ها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل می‌دهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف می‌کند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنک‌های قدیمی محل متوسل می‌گردد. تاول روایت آدم‌هایی است که هر روز در اطراف خود می‌بینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقع‌گرایانه که افروزمنش می‌کوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی شهری را نشان دهد، با شخصیت‌هایی ملموس که شما را درگیر خود می‌کنند و به فضای داستان می‌برند. انگار در آن محله سال‌ها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیه‌ی آدم‌های آن زندگی کرده‌اید و هر روز شاهد ماجراهای محله بوده‌اید. از مهم‌ترین نقاط ضعف این رمان می‌توان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمه‌ی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو می‌شوید که لابلای آدم‌ها می‌چرخد و روایت می‌کند اما در نیمه‌ی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل می‌گردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل می‌شود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه می‌یابد. در بخشی از کتاب تاول می‌خوانیم: جعفر هر جا می‌نشست دم از انتقام می‌زد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی می‌دانستند جعفر آزاد شده و می‌خواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از این‌که آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف می‌کردند جعفر چی گفته و می‌خندیدند. یکی ‌گفت جعفر گفته «به روح ننه‌م دهنش رو صاف می‌کنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبی‌اش به نیمکت توی دخمه می‌زده، گفته «کاری می‌کنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آن‌طرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری می‌کنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بی‌خیالش می‌شم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک‌ کلاغ ‌چهل‌ کلاغ‌های کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همان‌طور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور می‌گفتند. نمی‌دانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیک‌های ظهر بوده
سفارش:0
باقی مانده:1