

برسد به دست لیلا حاتمی
22,000 تومان
کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» نوشتهی سعید محسنی است. محسنی متولد سال 1355 در اصفهان، نویسنده، طراح، کارگردان و بازیگر است. کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» بعد از «نهنگی که یونس را خورد و هنوز زنده است» و «دختری که خودش را خورد»، سومین کتابی است که از این نویسنده منتشر میشود.
داستان با یک نامه شروع میشود. اسماعیل به یک دوست نامه مینویسد تا او را از وصیت دوست مشترکشان مطلع کند.
دوستی که خودکشی کرده و وصیتش رساندن یک بسته به دست لیلا حاتمی است. ورود شخصیتهای دیگر ریتم سریعتری به ماجراها میدهد. اتفاقات پشت سر هم رخ میدهند و هر اتفاق به اتفاق دیگر مربوط میشود.
کتاب چهار بخش دارد که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر شاکلهی رمان را میسازند.
سعید محسنی در مورد انگیزهی نوشتن این رمان گفته است: «اصل قصه به دوازده سال پیش برمیگردد، زمانی که خبر درگذشت دوست شاعرم علی اخگر به من رسید.
پس از تهنشین شدن این خبر در ذهنم، بر مبنای اتفاق دیگری که با این جریان همزمان شده بود، جرقهای در ذهنم ایجاد شد و فکر کردم که ممکن است با نوشتن این داستان بتوانم به خودم کمک کنم.»
در بخشی از کتاب آمده است: «وقتی کف دستش را میکشید روی سرش یعنی نمیتواند راحت حرف بزند. یعنی دارد پی کلمه میگردد. گفتم نجو این قدر این سبیل را، تمام میشود.
بی سبیل خندهدار میشوی. گفت مسئولیتش سنگین است. گفتم بله. من هم برای همین میگویم. از قدیم گفتهاند سروسامان. سروسامان دادن کار سختی است.
یک چیزهایی گفت راجعبه نمیدانم این که جامعه هم هست و مسئولیت ما در مقابل جامعه چهطور میشود تکلیفش و از این حرفها. گفتم من و تو چه کار به کار جامعه داریم، رفیق؟ خیلی زور بزنیم کلاه خودمان را بچسبیم که باد نبرد.»
در انبار موجود نمی باشد
برسد به دست لیلا حاتمی
نویسنده |
سعید محسنی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات | 105 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002299239
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
خاطره اي درونم است
معرفی کتاب خاطرهای در درونم است: گزینه شعرهای عاشقانه
شعر روسیه در قرن بیستم نوابغِ بسیاری را به صحنهی ادبیات جهان معرفی نمود. آنا آخماتووا یکی از بزرگترینِ این نوابغ به شمار میرود. در کتاب خاطرهای در درونم است مخاطب گزیدهای از اشعار عاشقانهی این شاعر نامدار و بیهمتا خواهید؛ گزیدهای خواندنی که پرده از عمیقترین احساسات، ژرفترین بینشها و الهامبخشترین وجوهِ هنرِ شاعر برمیدارد.درباره کتاب خاطرهای در درونم است
هنر شعر در روسیه، از اویل قرن بیستم، تحولی چشمگیر را از سر گذراند. پیش از این تاریخ، شعر روسی عمدتاً از جنس و سیاقِ اشعار رمانتیکهای سدههای گذشتهی انگلستان و فرانسه بود. در کار شاعران سدههای هجده و نوزده روسیه، معناگرایی، توجهِ وافر به الهامات شاعرانه، احساسات تند و آتشین و شیوههای بیانی اغراقآمیز و پرابهت، خصائص اصلی به شمار میروند. اشعار این گروه از شاعران، تصویر گوشهنشینانی تنها و منزوی را به ذهن متبادر میکند، که فارغ از هیاهوی جهان، به غور در احساسات و عواطف شخصی خویش میپردازند، و وقعی به آنچه در جامعه در حال رخ دادن است، نمینهند. (پیداست که در این میان استثناهایی نظیر پوشکین نیز وجود داشته است.) اما همزمان با آغاز قرن بیستم، و در پیِ ظهور بحرانهای سیاسی و اجتماعی عظیم در روسیه، که به انقلاب بلشویکی در سال 1917 منتهی شد، شعر نیز در روسیه رنگوبویی سیاسی - اجتماعی به خود گرفت. این امر منجر به ظهور دو مکتب شعری مهم و تأثیرگذار شد: یکی فوتوریسم، و دیگری آکمهایسم. اشعار آنا آخماتووا که گزیدهای از خواندنیترینِ آنها در کتاب خاطرهای در درونم است گرد آمده، تحت تأثیر موازین دو مکتب نامبرده سروده شدهاند. داعیهی فوتوریستها و آکمهایستها چه بود؟ ایشان بیش از هر چیز به لزومِ خلاصسازیِ شعر روسی از درونمایههای عرفانی و بینشهای فردی و شخصمحور اعتقاد داشتند. از همین رو، از همان ابتدا بیرق دشمنی با اصول رمانتیسم و سمبولیسم را برافراشتند؛ دو مکتبی که کار شاعرانِ وابسته بدانها، لزوماً به نادیده انگاشتنِ مناسبات سیاسی و اجتماعی کشیده میشد. حالآنکه فوتوریستها و آکمهایستهای روسی بر آن بودند که شعر و ادبیات را به آینهای برای بازتاب وقایع دورانسازی بدل سازند که آن زمان در سرزمین مادریشان در حال رخ دادن بود. از همین رو، ایشان به زدودن زبان شعر از اضافات پرداختند، و در کار خویش، بیانی هرچه روشنتر و شفافتر را اختیار کردند؛ بیانی نزدیک به بیانِ تودهی مردم. چه، شعر ایشان بنا بود که تصویرگر آمال و آرزوها و تقلاهای تودههای اجتماعی باشد. آنا آخماتووا که پیشتر از او نام بردیم، از بزرگان مکتب آکمهایسم به شمار میرود. اشعارِ او ساختهشده از بیان و زبانی بیاندازه روشن، و دارای تصاویر و استعارههایی بدیع و دلکش و هنجارشکناند. پیشتر به خصلتِ اجتماعی - سیاسیِ شاعران آکمهایست اشاره کردیم. اینجا اما باید این نکته را اضافه کنیم، که شعر آنا آخماتووا در کنار مضامین پررنگ سیاسی - اجتماعی، سرشار از دروننگریهای عمیق و ژرف است. این امر خصوصاً دربارهی اشعار عاشقانهی او صادق است. سرودههایی که در کتاب خاطرهای در درونم است آمده، عمدتاً از میان همین آثار عاشقانه انتخاب شدهاند. این سرودهها توسط احمد پوری برگزیده شده و به زبان فارسی ترجمه گشتهاند.قدرت و جلال
بخشی از کتاب قدرت و جلال
«زن میانسالی در ایوان نشسته و سرگرم رفو کردن جورابی بود. عینک پنسی به چشم داشت و کفشهایش را برای راحتی بیشتر از پا کنده بود. آقای لهر، برادر او، مشغول مطالعهٔ مجلهٔ نیویورکی سه هفته پیش بود، اما کهنه بودن آن واقعاً اهمیت نداشت. همهٔ صحنهها حکایت از صلح و صفا و آرامش میکرد. دوشیزه لهر گفت: «هر وقت آب خواستید، خودتان بریزید، بخورید.» در گوشهٔ خنکی کوزهٔ بزرگ آبی قرار داشت و یک آبگردان و لیوان هم در کنارش کشیش پرسید: «مگر آب را نمیجوشانید؟» دوشیزه لهر با لحنی دقیق و خودنمایانه، چنانکه انگار اگر کس دیگری چنین سؤالی میکرد جوابش را نمیداد، گفت: «آه، نه، آب ما تازه و سالم است.» برادرش گفت: «بهترین آب این ایالت است.» صفحههای براق مجله که در موقع ورق زدن خشوخش صدا میکرد پر از عکسهای سناتورها و اعضای کنگره بود با غبغبهای گوشتالو و ازتهتراشیده. در آن سوی پرچین باغ، علفزاری گسترده بود که بهنرمی به سوی رشتهکوه دیگری موج برمیداشت، و درخت لالهواری بود که هر روز صبح به گل مینشست و شامگاهان گلهایش پژمرده میشد. دوشیزه لهر گفت: «مسلماً روزبهروز حالتان بهتر میشود، پدر.» خواهر و برادر هر دو، تا اندازهای انگلیسی را توی گلویشان حرف میزدند و کمی لهجهٔ امریکایی داشتند آقای لهر آلمان را وقتی نوجوان بود ترک گفته بود تا از خدمت سربازی فرار کند: چهرهای مرموز و خطخطی و جاهطلب داشت. اگر کسی میخواست در این کشور به جاه و مقام برسد، ناچار بود حیلهگر و موذی باشد و او هم دست به هر ترفندی میزد تا زندگی خوبی داشته باشد. آقای لهر گفت: «ای بابا، ایشان فقط به چند روز استراحت احتیاج داشتند.» به هیچوجه دربارهٔ این مرد که مباشرش او را سه روز پیش در حالت اغما پیدا کرده و روی قاطری به خانه آورده بود کنجکاوی نشان نمیداد. هر چه دربارهاش میدانست همان بود که خود کشیش به او گفته بود. این هم درس دیگری بود که این کشور به آدم میآموخت هرگز از کسی زیاد سؤال نکن یا سعی کن سرت توی کار خودت باشد.دختر خاندان گات 2/ دختر خاندان گات و جشن بدتر از مرگ
آشپزهای مشهور برای شرکت در این رویداد بزرگ دارند به عمارت میآیند و ملترورسِ شکاربان، مثل همیشه، سرگرمِ کارهای مشکوک خودش است.
توی این همه برو بیا ندیمهی مردمگریز ایدا، مریلبون، هم رازی غافلگیرکننده دارد. از قرار معلوم، همه تولد ایدا را هم فراموش کردهاند!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.