بلارت 2/ تحت تعقیب: مرده، زنده یا هر دو
39,000 تومان
رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» داستانی جذاب و خواندنی با رخدادهایی عجیب و تازه و خندهدار است. دومینیک بارکر در سال 1966 در انگستان به دنيا آمد. سه مجموعهی معروف او با نامهای «بلارت»، «ميكی شارپ» و «راهنمای خُل بازی های مكس و مالی» هستند. رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» را نخستینبار انتشارات بلومزبری در سال 2006 در بریتانیا منتشر کرد. این رمان در سال 2007، برندهی جایزهی کتاب سال کودک استاکتون شد.
داستان کتاب دربارهی بلارت، نوجوان چهاردهسالهای، است که با پدربزرگ خود در یک روستا زندگی میکند. او به هیچچیز غیر از گاوهایش اهمیت نمیدهد. پدربزرگ چون دوست ندارد با دیگران معاشرت کند، در همه جا شایعه کرده است که بلارت به بیماری مسری و ناشناختهای مبتلاست.
به همین دلیل، هیچکس با بلارت دوست نمیشود و در مدرسه نیز همه از او دوری میکنند. بلارت زندگی بیسروصدای خود را میگذراند تا اینکه فردی به نام کاپابلانکا به دیدنش میآید.
کاپابلانکا بزرگترین جادوگر زندهی سراسر جهان است و خطرهای بسیار و سرزمینها و دریاهای عجیبوغریبی را پشت سر گذاشته تا بلارت را بیابد. او برای نجات یافتن از شر موجودات شرور قصد دارد بلارت را با خود همراه کند.
سرانجام با نیروی جادویی بلارت را با خود به سرزمینهای ناشناخته میبرد و با آموزش جادو به بلارت، او را با ماجراهای عجیبی روبهرو میکند.
بلارت با جنگجو، شاهزادهخانم و کوتوله آشنا میشود. او پسری است که برای قهرمان شدن آموزش ندیده و هرگز داستانهای افسانهای نخوانده است.
او نه از زنان و مردانی که برای نجات دیگران خطر کردهاند چیزی میداند و نه اصلاً اهل درگیر شدن با مشکلات است. فکر میکنید پسری با این ویژگیها تنها کسی باشد که بتواند یک موجود اهریمنی را شکست دهد؟
فقط 1 عدد در انبار موجود است
بلارت 2/ تحت تعقیب: مرده، زنده یا هر دو
نویسنده |
دومینیک بارکر
|
مترجم |
مسعود ملکیاری
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 456 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008869023
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مادمازل کتی و چند داستان دیگر
معرفی کتاب مادمازل کتی و چند داستان دیگر اثر میترا الیاتی
مادمازل کتی و چند داستان دیگر نوشته ی میترا الیاتی مجموعه داستانی است با محوریت مهاجرت، مهاجرت از خانه، از شهر و یا از کشور.
داستان ها نثری جذاب، روان و شاعرانه ای دارند و در مجموع مینمالیستی به نظر می رسند. نویسنده به طور هنرمندانه ای و با دوری از زیاده گویی، در خلال دیالوگ ها و توصیفات محدود، شخصیت ها را به خوبی پرداخت کرده است به گونه ای که خواننده به راحتی با آنها همذات پنداری می کند.
در هر داستان خواننده با انواع مختلف مهاجرت همراه می شود و به صورت خاص آنرا احساس و درک می کند. با اینکه داستان ها کوتاه اند اما نویسنده با ایجازی دقیق و توصیفاتی کامل و به اندازه فضای منحصر به فرد هر داستان را خلق کرده است.
این کتاب شامل هفت داستان است که عبارتند از مادمازل کتی، ماه منیر، پناهنده، شمعدانیها، مثل همیشه، می مانیم توی تاریکی، یوسف پلنگ کش.
تفاوتی که خانم الیاتی با سایر نویسندگان زن ایرانی معاصر دارد این است که اکثر نویسنده های زن ایرانی به طبع زندگی در ایران و مشکلات موجود، بیشتر سراغ سوژه هایی رفته اند که در ارتباط با مشکلات زنان و از دید فمینیستی بوده است اما خانم الیاتی با توجه به زندگی شخصی اش، به موضوعی جهان شمول پرداخته و فارغ از جنسیت است.
این کتاب در سال 1380 جایزه ی بهترین مجموعه داستان نویسندگان کتاب اولی را از خانه داستان دریافت کرده و همچنین نایل به دریافت جایزه هوشنگ گلشیری نیز شده است.
جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی
ماه غمگین، ماه سرخ
در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ میخوانیم:
قوام اخم میکند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز میگذارد، لبخند میزند و میگوید «هیچکس نمیتواند بهتنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آنها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیمزاده. دیکتاتورِ تازهبهدورانرسیدهی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او میخواهد پیرزنی کهنسال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعهای از فنجانش مینوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربههای قبلی مرگبار است. شما و همکارانتان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دنکیشوت به هر چه پیشِ رویتان بود حملهور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده مینگرد. بعد میگوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمیشود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. میخواستید یکشبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی میکشد و سرش را بالا میبرد و چشمهایش را میبندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز میکند. «جناب عشقی، حکم شما را میستایم: خلق جمهوریطلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» میخندد.دست به دهان، گاهشماری شکستهای نخستین
معرفی کتاب دست به دهان
درباره کتاب دست به دهان
کتاب دست به دهان از روایتهای واقعی زندگی پل استر است. خاطراتِ جالب و جذابی از این نویسنده، دربارهی زمانی که هنوز نویسنده مشهوری نشده بود و به هر دری می زند تا کتابی چاپ کند و پولی به دست آورد و زنده بماند و زندگی کند. او کارهای بسیار متفاوتی را امتحان میکند از کارگری روی نفتکش تا مشارکت در پروژههای فیلمسازی یا ترجمهی قانون اساسی ویتنام و … تا این که در نهایت پس از افت و خیزهای فراوان نویسنده میشود.خواندن این کتاب تصویر متفاوتی از آستر و زندگیاش به خواننده میدهد.
خواندن کتاب دست به دهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیمبخشی از کتاب دست به دهان
من حتا پیش از آنکه بروم تو آمده بودم بیرون. پا به نوجوانی که گذاشتم دیگر به این نتیجه رسیده بودم که دنیای تجارت باید بیلطفِ حضورِ من روزگارش را بگذراند. آنموقع شاید بدترین حالم را داشتم، تحمّلناپذیرترین حالم را، پریشانترین حالم را. در آتشِ اشتیاقِ ایدهآلیسمی نویافته میسوختم، و جدّیتهای کمالی که پیاش بودم تبدیلم کرده بود به زاهدِ کوچولویی تحتِ کارآموزی. ظواهر بیرونی ثروت زدهام کرده بود، و هر نشانهای از تظاهر را که پدر و مادرم به خانه میآوردند تحقیر میکردم. زندگی منصف نبود. بالاخره این حالیام شده بود، و از آنجا که کشف خودم بود با تمامِ نیروی نهفته در یک کشف هم بهم ضربه زد. همچنان که ماهها میگذشتند تطبیق دادن خوشبختی خودم با بدبختی بسیاری آدمهای دیگر برایم سختتر و سختتر میشد. من چه کرده بودم که درخورِ آسایش و امتیازاتی باشم که بر سرم باریده بود؟ پدرم استطاعتش را داشت ــ همین ــ و اینکه او و مادرم سر پول باهم دعوا میکردند یا نمیکردند در مقایسه با این حقیقت که پیش از هر چیز آنها پول داشتند که سرش دعوا کنند اهمیتِ اندکی داشت. هربار که مجبور بودم سوار اتومبیلِ خانوادگیمان شوم شرمسار میشدم ــ اتومبیلی آنهمه پُرجلا و نو و گران، که چنان بهوضوح دعوتی بود از جهان تا تحسین کند اوضاعِ ما چهقدر روبهراه است. همدلی من اما بهتمامی با ستمدیدهها بود، با ندارها، با پاییندستیهای نظمِ اجتماعی؛ و چنان اتومبیلی مرا از شرم سرشار میکرد ــ نهفقط شرم از خودم، بلکه از زندگی کردن در دنیایی که اجازه میداد چنین اتفاقاتی هم بیفتد. اولین شغلهایم حساب نیستند. پدر و مادرم هنوز بهلحاظ مالی حمایتم میکردند و هیچ الزامی نداشتم روی پای خودم بایستم یا در دخلوخرجِ خانه سهمی داشته باشم. بنابراین فشاری نبود، و فشاری که نباشد هیچوقت هیچچیزِ مهمی هم نمیتواند به خطر بیفتد. از داشتنِ پولی که درمیآوردم خوشحال بودم اما هیچوقت لازم نبود برای الزاماتِ معیشتی خرجش کنم، هیچوقت لازم نبود نگران غذای سفره یا عقب افتادن اجاره باشم. این مشکلات بعدتر میآمدند سراغم. الان صرفاً بچهدبیرستانییی بودم پی یک جفت بال، تا از آنجایی که بودم ببَرَدم.امنیت، قلمرو، جمعیت: درس گفتارهای کولژ دو فرانس 1977-1978
معرفی کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت اثر میشل فوکو
مسافران زمان 1/ ماجرای خانوادهی بالبوئنا در غرب وحشی
معرفی کتاب مسافران زمان ۱
من و پدرم و خواهر و برادرم و همسایهمان، ماریکارمن، و دخترش، ماریا. وسط پارکینگ بودیم.
سوار دوچرخههایمان، که یکهو اتفاق افتاد. سروصدایی در آسمان، نور شدید سفیدرنگ، آذرخشی که فرود میآید و ناگهان...
... توی بلکراک هستیم، در دل غرب وحشی.
ماجرا تازه شروع شده است...
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.