


بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی
35,000 تومان
به یاد آوردن هر رویدادی بستگی به نحوۀ به خاطر سپردن آن دارد. بهترین درک از تاریخ حاصل کندوکاو چشماندازهای مختلف است: دورههای زمانی متفاوت، فرهنگهای متفاوت، ایدئولوژیهای متفاوت.
مجموعه کتابهای «چشماندازهایی از تاریخ معاصر جهان» از دیدگاههای مختلف به رویدادهای سرنوشتساز تاریخ معاصر میپردازد. هر جلد با استفاده از منابع دست اول و دوم، اطلاعات زمینهای، مباحث پیرامونی و روایتهای اول شخص افراد نگاهی دارد به یکی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر جهان. تمام کتابهای این مجموعه دارای فهرست مطالب توضیحی، گاهشمار، کتابشناسی و نمایه است. «چشماندازهایی از تاریخ معاصر جهان» به دانشجویان و پژوهشگران کمک میکند تا مهارتهای فکری و نقادانۀ خود را بهبود بخشند و بر آگاهی خود از جهان بیفزایند و درک بهتری از دیدگاههای بینالمللی در خصوص رویدادهای تاریخی پیدا کنند.
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی از بحثبرانگیزترین رویدادهای تاریخ جنگ جهانی دوم است: آیا استفاده از بمب اتمی برای پایان دادن به جنگ ضرورت داشت؟ کشتن ۲۰۰ هزار نفر با دو بمب اتمی بدتر بود یا مرگ ۵۰۰ هزار نفر و حتی بیشتر با بمبهای متعارف؟ کشتن غیر نظامیان برای نجات جان تعداد بیشتری از آنها توجیهپذیر است؟ نظرها در این باره موضوع بسیار متفاوتاند. در این کتاب این واقع را از منظر افراد مختلف میخوانیم، از ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا گرفته تا خلبان هواپیمای بمبافکن، شاهدان حادثه، فیزیکدان هستهای، روزنامهنگاران، فعال صلح ژاپنی و غیره.
در انبار موجود نمی باشد
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی
نویسنده |
سیلویا انگدال
|
مترجم |
شهربانو صارمی
|
نوبت چاپ | ١ |
تعداد صفحات | ٢٠٢ |
نوع جلد | سخت |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٣٩٩ |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
هیروشیما – جنگ جهانی دوم
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٤٥٢ گرم |
شابک |
9786220403425
|
وزن | 0.452 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.ملل 1 … پاکستان
کتاب آواز کشتگان
زبانشناسی نظری: پیدایش و تکوین دستور زایشی
تام گیتس 14/ بیسکویتها، گروههای موسیقی و نقشههای خیلی حسابی
۱. باز هم ترانه بگویم، دربارهی چیزهایی خیلی مهم مثلِ... بیسکویت.
۲. مطمئن شوم کلی خوردنی دارم که بعداً میتوانم بروم سراغشان.
۳. هر جور شده با دِلیا رودررو نشوم. دِلیا فکر میکند من رفتهام توی اتاقش فضولی کردهام. (که رفتهام و کردهام.)
۴. هر قدر میتوانم نقاشی بکِشم، بهخصوص اگر مارکوس دارد سرک میکشد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.