بنجامین هیولاکش 1/ هیولای کلّه‌کوسه‌ای

49,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
هیولای خرسیِ کلّه‌کوسه‌ای اهالی دهکده‌ی کناری را به وحشت انداخته و اینجاست که بنجامین بلانکِ ماجراجو پسر نوجوانی که با عموتاویش زندگی می‌کند، دستکش مخصوص جادویی‌اش را برمی‌دارد و عزمش را برای شکست هیولا جزم می‌کند؛ اما توی یک ماجرای واقعی، برخلاف افسانه‌ها، همه‌چیز راحتِ راحت پیش نمی‌رود.
بن برای نجات اهالی دهکده، باید تمام توان و مهارتش را به کار گیرد. البته اگر می‌دانست چطور باید از دستکش جادویی‌اش استفاده کند، این‌قدر به دردسر نمی‌افتاد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

بنجامین هیولاکش 1/ هیولای کلّه‌کوسه‌ای

نویسنده
بری هاچیسون
مترجم
سحر حدیقه
نوبت چاپ
تعداد صفحات 224
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041267
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بنجامین هیولاکش 1/ هیولای کلّه‌کوسه‌ای”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بچه‌محل نقاش‌ها 7/ زمانی که هم‌بازی پولاک بودم

26,000 تومان

معرفی کتاب بچه محل نقاش ها 7 اثر محمدرضا مرزوقی

کتاب زمانی که هم بازی پولاک بودم هفتمین جلد از مجموعه ی بچه محل نقاش ها به قلم محمدرضا مرزوقی، تصویرگری مجتبی حیدرپناه و چاپ انتشارات هوپا است. در این جلد از مجموعه ی جذاب و خواندنی بچه محل نقاش ها، دایی سامان به پیشنهاد پیکاسو و با استفاده از ساعت جیبی دالی، برای تهیه گزارشی درباره ی سبک کار نقاشان آمریکایی به این کشور می رود و جکسون پولاک و دیگر نقاشان جنبش مدرن آمریکا را که سال ها قبل می زیسته اند، ملاقات می کند.
او حتی جکسون را در خلق مهم ترین اثر هنری اش که اکنون در موزه ی هنرهای معاصر تهران است، یاری می کند.
چه حالی پیدا می‌کنی اگر موقع تمیز‌کردن اتاق دایی‌تان یک قاب کوچولو روی دیوار پیدا کنی که جکسون پولاک با خط خود نوشته:

“I can control the flow of paint; there is no accident”

قضیه پیچیده شد؟ باید کمی روی زبان انگلیسی خود کار کنید. اما اگر دایی بزرگه کنارتان باشد حتما برایتان ترجمه می‌کند:«من می‌توانم جریان رنگ را کنترل کنم؛ این تصادفی نیست.»

در این قسمت ما یک سورپرایز داریم. شاید هم چند سورپرایز. سورپرایز اول این‌که پیکاسو از سامی می‌خواهد برای یک مأموریت مهم به آمریکا برود. دایی‌سامان هم همراه دالی و با یک کشتی تفریحی به دل اقیانوس می‌زند. توی آمریکا با جکسون پولاک و همسرش و باقی نقاشان جنبش مدرن آمریکا آشنا می‌شود. برای دیدن نمایشگاه روتکو که در لوس آنجلس است دسته‌جمعی به یک سفر پرماجرا می‌روند. سفری پر از مسابقات رالی و اسب‌ها و آیین‌های سرخپوستی. بعد هم به پولاک کمک می‌کند تا مهمترین اثر هنری‌اش را خلق کند. اثری که حالا در موزه‌ی هنرهای معاصر تهران نگهداری می‌شود.

و در پایان باز هم یک سورپرایز دیگر داریم!

داستان‌های دوقلوهای خل‌وچل 2/ سوسک نجار، زین‌الدین زیدان و دختر شاه آهنیون

105,000 تومان

داستان‌های دوقلوهای خل‌وچل ۲ | سوسک نجار، زین‌الدین زیدان و دختر شاه آهنیون

داستان‌های دوقلوهای خل‌وچل ۲ | سوسک نجار، زین‌الدین زیدان و دختر شاه آهنیون این کتاب از بخش های مختلفی تشکیل شده و توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است. خل گفت: «اوه اوه! نگاه کن چل. چه رنجی اومد پیش ما. یه رنج خیلی گنده اومد. می‌بینی چه چشم‌هامون رو می‌سوزونه؟»چل سرفه کرد. شبیه وقت‌هایی که ماهی را با تیغ خورده بود و گفت: «آره خل. آره. توی گلومون هم رنج سوزشی اومده. می‌بینی دیگه هیچی و هیچی هوا نیست. فقط رنج سوزشی هست اینجا توی این ابر.»و آن‌وقت همان‌طور که روی یک پا ایستاده بودند، چشم‌هایشان را بستند و سرفه کردند. دیگر هیچ کلمه‌ای نمی‌توانستند بگویند. همان‌طور روی یک پا شبیه لک‌لک ایستاده بودند و رنج می‌کشیدند. خل قاتی سرفه‌هایش یک چیزی گفت …
یک کتاب بود که دو تا پسر دوقلو و مامانشان تویش زندگی می‌کردند. مامانشان اسمش تاریک بود. دوقلوها هم اسم‌هایشان خیلی شبیه هم. اسم یکی از قل‌ها بود خل، اسم آن یکی قل بود چل. این‌جوری بود که دوقلو شده بودند.
خل و چل عاشق جنگولک‌بازی بودند، عاشق اختراع چیزهای به‌دردنخور، عاشق پرت‌وپلاگفتن، جفنگ بافتن، عاشق خرابکاری، عاشق خیال‌بافی. از اینکه آدم شده بودند هم دل خوشی نداشتند. اگر عنکبوت بودند، می‌توانستند تار بتنند. اگر مگس بودند، ویزویز پرواز می‌کردند. اگر صندلی بودند، کسی بود که رویشان بنشیند و اگر کتاب بودند، یکی آن‌ها را دست می‌گرفت و می‌خواند. راستی‌راستی آدم به چه درد می‌خورد؟ شاید اگر این کتاب‌ها را بخوانی، از لابه‌لای صفحه‌ها بفهمی آدم‌بودن به چه درد می‌خورد. آیا چیز مهمی است یا نه؟ به قول خل و چل: «آدم هم نشدیم، خیال ببافیم!!!»
سفارش:0
باقی مانده:1

(1392) سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت

45,000 تومان
قرآن کتاب هدایت و پیامبر (ص)، به گواهی سخن خودشان «انی بعثت معلما»: من آموزگار مبعوث شدم، آموزگار قرآن و حکمت است و بیانگر این واقعیت است که آموزه های قرآنی، نه بلندپروازانه و تحقق ناپذیر، که عملی و تحقق پذیرند و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آن را در عمل محقق کرده اند. بنابراین، سیره تربیتی آن بزرگواران می تواند رهنمودی عملی و چراغی فروزان فراروی مربیان و معلمان و والدین و دیگر علاقه مندان به تربیت نسل نوخاسته در مسیر پرفراز و نشیب و ناهموار تربیت باشد و آنان را در دست یابی به اهداف عالی خود یاری کند. در این کتاب سیره تربیتی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) بررسی و اصول و روشهای تربیتی نهفته در سیره آنان در حیطه های تربیت فرزند، تربیت اعتقادی، تربیت عبادی، تربیت اخلاقی، و تربیت علمی استخراج و تبیین شده است.  

دائو: راهی برای تفکر

490,000 تومان

نشر چشمه منتشر کرد: نفوذ گسترده آئین دائو در زیر و بم‌های زندگی روحی و عملی چینیان، و نیز در سراسر تاریخ دیرینه سال چین مشهود است.

نفوذ آئین دائو كه هم مكتب دائو را در بر می‌گیرد و هم دین دائو را محدود به چین نیست.

بل‌كه در زندگی ملت‌هایی هم كه در سراسر راه تجاری-فرهنگی معروف به جاده ابریشم كه از چین آغاز می‌شد نقش آشكاری داشته است و دو قرن اول آغاز عصر اسلامی را هم در بر می‌گیرد.

 

مرد سوم

135,000 تومان

معرفی کتاب مرد سوم اثر گراهام گرین

هالی مارتینز، نویسنده آمریکایی داستان های وسترن، به وین پس از جنگ جهانی دوم می رسد و به دنبال دوست دوران کودکی خود، هری لایم است که به او پیشنهاد کار داده است. به مارتینز گفته می‌شود که لیم هنگام عبور از خیابان توسط یک ماشین کشته شده است.
در مراسم خاکسپاری لایم، مارتینز با دو پلیس نظامی سلطنتی بریتانیا آشنا می‌شود: گروهبان پین، یکی از طرفداران کتاب‌های مارتینز، و سرگرد کالووی. پس از آن، آقای کرابین از مارتینز درخواست می کند تا چند روز بعد در یک باشگاه کتاب سخنرانی کند.
او سپس با یکی از دوستان لایم، "بارون" کورتز ملاقات می کند، که به مارتینز می گوید که او و یکی دیگر از دوستان رومانیایی به نام پوپسکو، لیم را پس از تصادف به کنار خیابان برده اند. قبل از مرگ، لایم از آنها خواست که از مارتینز و همچنین دوست دختر لایم، بازیگر آنا اشمیت مراقبت کنند. همانطور که مارتینز و آنا در مورد مرگ لایم جویا می شوند، متوجه می شوند که روایت ها در مورد اینکه دو یا سه مرد جسد را برده اند متفاوت است. باربر در آپارتمان لیم به آنها می گوید که مرد سومی را دید که کمک می کرد جسد را بردارد. بعدا، باربر پیشنهاد می کند که اطلاعات بیشتری به مارتینز بدهد، اما قبل از اینکه مارتینز بتواند با او صحبت کند، او به قتل می رسد. مارتینز با سرگرد کالووی روبرو می شود و تقاضا می کند که مرگ لایم بررسی شود. کالووی فاش می‌کند که لیم پنی‌سیلین را از بیمارستان‌های نظامی می‌دزدد... مارتینز در آن شب به دیدار آنا می رود. پس از خروج، او در خیابان ها راه می رود، تا اینکه متوجه گربه هری می شود و متوجه می شود که شخصی از دری تاریک در حال تماشای آن است. هری است. مارتینز فریاد می زند اما لایم می گریزد و ناپدید می شود. مارتینز کالووی را احضار می کند که متوجه می شود لیم از طریق فاضلاب های گسترده شهر فرار کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

بي باد بي پارو

115,000 تومان
فریبا وفی یکی از نویسندگانی است که در اواسط دهه‌ی شصت شمسی داستان‌نویسی را آغاز کرد و به تدریج به یکی از نام‌آوران این عرصه بدل شد. او که از افراد عادی و اتفاق‌های به ظاهر ساده و بی‌اهمیت می‌نویسد، خوانندگان را وا می‌دارد تا با درونیات شخصیت‌هایی که در موقعیت‌هایی خاص قرار گرفته و با یاس، نگرانی و هراس روبرو و متحول شده‌اند آشنا شوند. او که در کارنامه‌ی کاری‌اش مجموعه داستان‌های موفق «در عمق صحنه»، «در راه ویلا» و «همه‌ی افق» به چشم می‌خورد، در مجموعه‌ی «بی‌باد، بی‌پارو» دوازده داستان گنجانده که درون‌مایه‌ی آن‌ها تقریبا یکسان است. شخصیت‌ها که بیشتر زن هستند، با وجود‌آن‌که بیم، نگرانی، خشم و ناکامی زمین‌گیر و کلافه‌شان کرده، تلاش می‌کنند شرایطی به وجود آورند تا در امنیت زندگی کنند. آن‌ها بیش از آن‌که با دیگران حرف بزنند با خود سخن می‌گویند: «خوب شد دنیا به حرف ما گوش نکرد. والا خرابش می‌کردیم. خراب‌تر از چیزی که الان هست.» چنین است که برخی اوقات سلوک‌شان عجیب، مرموز و تکان‌دهنده به نظر می‌رسد: «ذهنم مثل صفحه‌ی سفید شده بود. نه، حتا صفحه هم نبود. خالی خالی بود. هیچ فکری تو کله‌ام نبود. انگار مرده بودم. یک‌دفعه احساس کردم یه کرم داره ذره‌ذره لایه‌های مغزم رو مثل سیب می‌خوره. بعد خواستم داد بزنم. مشتم رو کوبیدم به دیوار. تو عمرم اون‌قدر نترسیده بودم. صدای بلند‌گو رو شنیدم. یکی داشت از مصیبت‌های حضرت زینب می‌گفت. گریه کردم هم برا اون هم برا خودم.»