



بهره وری و عملکرد در سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی
4,300 تومان
برمن، یکی از اساتید صاحب نام رشته مدیریت دولتی، در این کتاب، با تأکید بر نقش و اهمیت مأموریت سازمان های دولتی و غیرانتفاعی، بر ضرورت نگارش اثر خود نیز تأکید کرده است و با پرداختن به ابعاد گوناگون عملکرد در این بخش ها و چالش های پیش روی مدیران این سازمان ها برای بهبود و ارتقای بهره وری، درک روشنی برای خوانندگان فراهم آورده است.
از ویژگی های برجسته این کتاب، تحلیل مقایسه ای رویکردهای متفاوت عملکرد و بهره وری و پیگیری در رسیدن به یک دیدگاه عمومی و منطبق با شرایط سازمان های امروزی در بخش های دولتی و غیرانتفاعی، با تأکید بر وجوه مشترک نظریه ها و الگوهای پیشین و نوین است.
در انبار موجود نمی باشد
بهره وری و عملکرد در سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی
نویسنده |
اون ام.برمن
|
مترجم |
دکتر مهدی کاظمی، وحید رنجبر، مریم شهابی کارگر
|
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 344 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
مدیریت و حسابداری
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 471گرم |
شابک |
9789645305626
|
وزن | 0.471 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دختران شهرزاد
معرفی کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی
کتاب دختران شهرزاد نوشتهی پژوهشگر ایرانی حسن میرعابدینی است که پژوهشی ادبی، تاریخی و ارزشمند دربارهی بانوان نویسندهی ادبیات پارسی بهشمار میرود. نویسنده سعی دارد با بررسی جوانب مختلف و فرازوفرودهای تاریخی و فرهنگی، تصویری جامع از حضور زنان و شکل کار حرفهای آنها در عرصهی ادبیات فارسی ارائه دهد.دربارهی کتاب دختران شهرزاد
اگر گشتی در عرصهی ادبیات فارسی ایران بزنید، قطعا اسامی نامآشنای زیادی برمیخورید که در پهنهی ادبیات ایران خوش میدرخشند. اما، آیا تابهحال از خودتان پرسیدهاید که از میان همهی این اسامی، نام چند زن نویسنده یا فعال در حوزهی ادبی کشور شناخته شده است؟ حقیقت آن است که موقعیت اجتماعی محدودتر بانوان، بهویژه در سالهای گذشته، مجال بروز و ظهور و یا دستیابی به شهرت را از این قشر گرفته است و بههمیندلیل گاهی با اسامی ناآشنایی برخورد میکنیم که در عین بینظیر بودن در فرم، تکنیک و محتوای ادبی، چندان شناختهشده نیستند. حسن میرعابدینی در کتاب دختران شهرزاد، نگاه دقیق و موشکافانهای به موضوع قصهگویی و نویسندگی زنان در تاریخ ادبی ایران میاندازد. نویسنده کارش را با معرفی اولین زنانی که بارقهی ذهن درخشان خود را روی کاغذ ثبت کردند آغاز میکند و پس از آن به تاریخ ادبیات سالهای معاصر میپردازد و از میان نویسندگان برجسته و بیشمار این دوره، از نامهای مختلفی یاد میکند. کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی، تصویری جامع را از سیر تغییر و تحولات در آثار نویسندههای زن، بهویژه در سدهی اخیر به مخاطب ارائه میدهد و در این مسیر ویژگیهای روایی و مضمونی آثار دورههای مختلف را به ترتیب بررسی میکند. بهطور کلی، فصلهای آغازین کتاب از نخستین گامهای زنان پارسیزبان در مسیر نویسندگی و خلق ادبی سخن میگوید که سالهای ابتدایی قرن اخیر تا اواخر دههی چهل را در برمیگیرد. در این دوره، حضور بانوان در ادبیات منثور فارسی نهایتاً به بیست نفر ختم میشد و این درحالی بود که چند صد مرد تا آن زمان در زمینهی داستاننویسی بختآزمایی کرده بودند. اما همین حضور اندک بانوان کافی بود تا راه برای باقی شیفتگان ادبیات هموار شود. در فصلهای بعدی کتاب، نویسنده به سالهایی که راه درخشش در آسمان ادبیات ایران برای زنان هموار شد اشاره میکند. در سالهای میانی سدهی اخیر که زنان طبقهی متوسط نیز توانسته بودند در وادی پرتلاطم ادبیات داستانی خودآزمایی کنند، بسیاری از زنان دیگر علاقهمند به ادبیات و داستاننویسی در این عرصه حضور یافتند و به ادبیات معاصر کشور رنگ و لعاب جدیدی بخشیدند. نویسنده ضمن بررسی دهههای مختلف، از تاثیرگذاری آثار نویسندگان مرد بر آثار ادبیات زنان میگوید و با نگاهی دقیق، شروع روند ابتکارات و ایجاد روشهای جدید در سبک نوشتاری نویسندگان زن را به تصویر میکشد. کتاب دختران شهرزاد، همچنین جزئیات جذاب و شیرینی را از سیر حرفهای ادبیات زنان بازگو میکند و در بخشهایی، از شگردهای ادبی و سبک مشترک نثر نویسندگان دورههای مختلف میگوید؛ حسن میرعابدینی در ادامه، صحبت را به موضوعاتی که توجه کمتری به آنهاشده است هدایت میکند. موضوعاتی همچون ادبیات در مطبوعات و پاورقینویسی یا رئالیسم جادویی که خودشان بهتنهایی جذابیت دارند؛ نویسنده درنهایت دورنمای کامل و روشنی را از آن چه طی یکصد سال گذشته بر آثار ادبیات زنان ایران گذشت نشان میدهد. اثر پیشرو برای آشنایی با تاریخچه و سیر آثار نویسندگان زن ادبیات معاصر فارسی، بسیار خواندنی و راهگشاست. کتاب دختران شهرزاد اولینبار در سال 1400 و به همت نشر چشمه در دسترس علاقهمندان ادبیات فارسی قرار گرفته است.تاریخ هنر باستان
علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله
در بخشی از کتاب علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله میخوانیم
آن زمان در کلاس هفتم دبیرستان هدف یک بودم؛ یعنی سیزده چهاردهساله. با چند نفر از هممدرسهایهای کلاس بالاتر دوست شدم که کار تئاتر میکردند. آنها را قانع کردم هر کدام چند تومان برای چاپ کتابم سرمایهگذاری کنند و غروبی در یکی از پسکوچههای نزدیک میدان فردوسی به چاپخانهی زرتشتیها رفتم. صاحب چاپخانه انسان نازنین و همراهی بود که با شرایطم موافقت کرد. چند تومانی که جمع کرده بودم بیعانه دادم و اولین جزوهی پنجاهصفحهای به سوی آزادی به حروفچینی رفت، با این قرار که خودم غلطگیری کنم؛ کاری که در همان یکی دو روز در چاپخانه یاد گرفته بودم. جزوه را در پانصد نسخه چاپ و با کمک دو نفر از همشاگردیها به شرکت سقا بردم و پیرمرد به حساب اینکه ما پادو یکی از انتشاراتیها هستیم، قبول کرد. با این قرار که چهارشنبهی آن هفته پخش شود. چهارشنبه صبح زود به دکهی سید، روزنامهفروشیِ روبهروی سینما آسیا، رفتم و برای اولینبار نامم را روی میز روزنامهفروش دیدم. این بزرگترین مایهی غرور آن سالهایم بود. اولین جزوه از کتابم دویست نسخه فروش رفت و با کسر حق توزیع، حتا نیمی از پول چاپ هم به دستم نرسید. با مرارت حساب چاپخانه را تسویه کردم و خوانندگان را تا امروز برای خواندن باقی قصه به انتظار نشاندم! در آن سنوسال در کار چاپ کتاب شکست خورده بودم، ولی اولین آشناییام با حروف سربی و کار چاپ و نویسندگی اتفاق افتاده بود. پس از آن، بچههای مدرسه را تشویق کردم مجلهای چاپ کنیم. این تلاش یک سالی طول کشید و در کلاس هشتم طرح مجله به نتیجه رسید. اولین مجلهی دانشآموزی ما به نام شاهین به مدیریت یکی از کلاسششمیها و سردبیری من در همان چاپخانهی راستی چاپ شد . هر شنبه صبح آقای مدنپور، رئیس مدرسه، برای بچهها سخنرانی میکرد. یکی از همان روزها که معلوم بود اولین نسخهی مجله را خوانده، سر صف چند متلک نثار «جوجههای فضول و پُررو» که منظورش من و سرمقالهام بود کرد و در فاصلهی زنگ دوم کلاس در راهرو مدرسه یک سیلی جانانه توی گوشم خواباند. مثل اینکه تقصیر هم از من بود چون در سرمقاله خیلی بیش از حد یک دانشآموز فضولیِ بیجا کرده و از وضعیت مدرسه انتقاد کرده بودم! آقای مدنپور که یکی از برجستهترین افراد فرهنگی ایران بود، بعدها عزیزترین مشوق و پشتیبانم شد، ولی سیلی جانانهای را که پاداش پُررویی زیادی من بود هنوز به یاد دارم. این اولین مزهی سانسور و شناسایی خط قرمز در زندگی برایم بود.شاهنامهی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود میخوانیم
گفتوگوی گیو با باژبان پیران غمگین بهسوی ختن رفت. از اینسو افراسیاب با نامداران سپاهش بهسوی جیحون تاخت درحالیکه از فرط خشم، خون میگریست. به هومان امر کرد: «بهشتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنجهای ما بر باد میرود. حال نشانههای روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید میآید که تورانزمین را ویران میکند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمیگذارد. مهرش به ایرانزمین است و جز برای جنگ به تورانزمین رخ نمینماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخنگفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبندهی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمیشناسد. اگر میخواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هرچه میخواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شدهاند.»فیلم کوتاهی دربارهی دیگران: مکالمه با ژانکلود کارییر دربارهی سینما
در بخشی از کتاب فیلم کوتاهی درباره دیگران میخوانیم
بعد از فیلم کپی برابر اصل طرحی در ذهنم شکل گرفت؛ بنا به این ایده که یک بار دیگر به سراغ ژولیت بینوش و ویلیام شیمل بروم و آنها را کنار هم قرار دهم. این طرح براساس شعری از لا فونتِن بود؛ همان منظومهای که دارد از پرندهای حرف میزند که پرندهی دیگر از او جدا میشود و لانه را ترک میکند. آن پرنده نگران است بچهها جفتش را با سنگ بزنند. بالاخره به لانه برمیگردد تا از جفتش مراقبت کند. این قصهی قدیمی فرانسوی را بهخصوص برای کار کردنِ دوباره با ویلیام، مردِ فیلمِ کپی برابر اصل، در نظر گرفتم. وقتی خواستم فیلمنامه را بنویسم، به نظرم رسید برای نوشتن این فیلمنامه همکاری با ژانکلود نتیجهی لذتبخشی خواهد داشت. در این آداپتاسیونِ ذهنِ ایرانی در ارتباط با یک داستان فرانسوی، نویسندهای فرانسوی مثل کرییر میتوانست برای بهتر شدن فیلمنامه کمک بسیار مؤثری باشد. با همهی تفاوتها در نحوهی نوشتن فیلمنامه همکاری مفیدی را پیشبینی میکردم. در کافهای نشستیم و حرف زدیم. ژانکلود گفت حالا همهچیز را کاملاً در ذهن دارم. بارِ دیگر که دیدمش، گفت: «نوشتمش؛ قصهی خوبی هم از آب درآمده…» و دوستش داشت. متأسفانه حالا که در تهرانم قصههای دیگری ذهنم را برای ساختن اشغال کرده. فیلم بعدی را هم که قرار است در ژاپن بسازم، اما هنوز فکر میکنم این فرصت وجود دارد که بعد از آن با کرییر کار را به جایی برسانیم. آن جهان اخلاقی قرننوزدهمی که در قصهی لا فونتِن وجود دارد هنوز هم روح ما را به ارتعاش میآورد. من مطمئن نیستم؛ یعنی حافظهام یاری نمیکند، ولی به نظرم اولینبار این داستان را در کتابهای درسی زمان دبستانم دیدم و هنوز امیدوارم من و ژانکلود به سراغش برویم.آگوس و هیولاها 4/ جنگ جنگل
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.