

بگذارید میترا بخوابد
3,300 تومان
معرفی کتاب بگذارید میترا بخوابد
کتاب بگذارید میترا بخوابد نوشتهی کامران محمدی، با موضوعی روانشناختی، داستان آدمهایی را به تصویر میکشد که وجه اشتراک زندگیشان عشق، خیانت و فراموشی است.
این رمان از سه داستان هم راستا تشکیل شده که میتوانید در هر یک از آنها حضور یکی از این عناصر را پررنگتر بدانید: خواهر و برادری به نام ایوب و ماریا که اتفاقی در گذشته زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده و به فراموشی سپرده شده است.
در این اثر داستان عاشقانهی ماریا و هیوا و ایوب متأهل که همزمان با سه زن به نامهای میترا، شهرزاد و ستاره در ارتباط است را میخوانید. میترای 42 ساله که زنی تودار است و کمتر حرف میزند و متفاوت با زنهای دیگر رفتار میکند با ایوب ارتباط دارد.
ایوب همسر ستاره، علاوه بر میترا، با شهرزاد هم در ارتباط است. ستاره زنی معمولی است و شوهر و زندگیاش را دوست دارد.
«بگذارید میترا بخوابد» دومین جلد از سه گانه کامران محمدی است. این داستان دومین اثر از این مجموعه محسوب میشود که نخستین جلد آن پیش از این با عنوان «آن جا که برفها آب نمیشوند» از سوی همین ناشر منتشر شده است.
از روی این کتاب در سال 1394 فیلمی هم ساخته شده که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
این اثر رمانی محسوب میشود که یک نویسندهی مرد با رویکردهای روانشناختی خود، پیرامون افکار، احساسات و رفتارهای زنان نگاشته است. این رمان شش شخصیت اصلی دارد که رابطهی زنها با یکدیگر بیش از رابطهشان با مردان اهمیت دارد.
متفاوت بودن شخصیت این زنها از جنبههای جالب و قابل توجه داستان است و نشان دهندهی جدی گرفتن شخصیت زنان توسط نویسنده میباشد. به ویژه آنکه رمان، قصه محور است و روابط علت و معلولی رویدادهای اصلیاش، لذت خواندن یک داستان پرفراز و نشیب را دو چندان میکند.
از ویژگیهای این رمان زاویه دید نویسنده است. در شرایطی که تقریباً اکثر نویسندگان از زاویهی اول شخص استفاده میکنند نگاه کامران محمدی، دانای کل محدود به فرد است که بسیار منحصر به فرد میباشد.
این سبک روایت داستانی باعث میشود تا نویسنده شخصیتهایش را به طور کامل مورد بررسی قرار داده و در موقعیتهای مختلف ذهنشان را زیر و رو کند.
نویسنده دربارهی این کتاب میگوید: «من جنس ماده را برتر میدانم و به همین علت شخصیتهای زن برایم جذابتر هستند. رابطهی میترا و شهرزاد و ویژگیهای متمایزشان در حین نوشتن برای خودم جالب بود و امید دارم که خانمها از شخصیتپردازی زنها درکتابهایم رضایت کافی داشته باشند.
در واقع فکر کنم «بگذارید میترا بخوابد» برای زنها بسیار جذاب باشد، به خصوص که از شش شخصیت محوری کتاب، چهارتایشان زن هستند. البته این همهی ماجرا نیست و داستان دیگری در کتاب وجود دارد که به گذشته مربوط است و با طرح مسئلهی تجاوز، قصه را پیچیدهتر خواهد کرد.»
در انبار موجود نمی باشد
بگذارید میترا بخوابد
نویسنده |
کامران محمدی
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 130 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1393 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 160 گرم |
شابک |
9789643627935
|
وزن | 0.160 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
باگاردباز
معرفی کتاب با گارد باز اثر حسین سناپور
خموشان
معرفی کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو
کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو نوشتهی آلبر کامو، مجموعهای از شش داستان این نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی است. او در این داستانها به تنهایی انسان و حس بیگانگی و انزوا پرداخته است. احساس تعلق آلبر کامو به الجزایر، پیرنگ بسیاری از داستانهای کتاب خموشان را شکل داده است و در برخی از داستانهای این مجموعه، ما تصویری از خود کامو را مشاهده میکنیم. آلبر کامو که در سال 1957 برندهی نوبل ادبیات شده بود، کمی پس از انتشار این کتاب در یک تصادف در گذشت.دربارهی کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو
داستانهای کتاب خموشان (Exile and the Kingdom) نوشتهی آلبر کامو (Albert Camus) همه درونمایههای اگزیستانسیالیستی دارند. نام اصلی کتاب، «جلای وطن و قلمرو» است و در آن شش داستان کوتاه از آلبر کامو، نویسندهی مشهور فرانسوی گرد آمدهاند. اسمِ هیچکدام از داستانهای این مجموعه، جلای وطن و قلمرو نیست، ولی شخصیتهای این داستانها سلطنت و قلمروی خود را به معنایی فلسفی از دست دادهاند. این شخصیتها تنها هستند و به نوعی از جامعهی خود بیرون زدهاند. در تمامیِ این داستانها، شخصیتها با جهانِ اطرافشان تضاد دردناکی دارند. تضادی که انزوایی خودخواسته یا ناخواسته را در پی داشته است. شخصیتهای این داستانها تبعید شدهاند و بر سر دوراهیای قرار دارند؛ بین تنهایی و تعلق؛ بین مهاجرت و بازگشت؛ بین سکوت و صدا. داستانهای کتاب خموشان، این باور آلبر کامو را نشان میدهند که زندگی و جهان بیمعنی هستند و بزرگترین و اصلیترین نیاز و میل بشر یافتن معنایی برای زندگی و جهان است. از نظر آلبر کامو، پوچیِ زندگی ناشی از برخورد و مواجههی این دو واقعیت با یکدیگر است و تنها کاری که میتوان کرد این است که این کشمکش را بفهمیم و بدون آنکه به دنبالِ راهِ فراری باشیم در این کشمکش و تعارض زندگی کنیم. آلبر کامو در داستانهای کتاب خموشان، توانایی بیبدیلی در تصویر کردن مناظر زیبا، اما خشن از خود نشان میدهد. آفتاب سوزان و صحراهای الجزایر، دشتهای متروک، جنگلهای انبوه و رازآلودِ برزیل، همه با نثری قدرتمند و شاعرانه تصویر شدهاند. آلبر کامو با ترسیم چنین مناظری به خوبی توانسته است احساسِ عمیقِ تعلقش به زادگاهش را نشان دهد. همین احساس تعلق هم موجب شده است که در داستانها نشانههای بسیاری از خود کامو را میبینیم. برای مثال، در داستانِ میزمان، شخصیت اصلی نامی شبیه به نامِ کامو و حتی دغدغههایی شبیه به خودِ آلبر کامو دارد؛ این شخصیت هم دلش برای الجزایر میسوزد ولی الجزایریها به واسطهی کشوری که در آن زندگی میکند، به او اعتماد ندارند و او را محرم خودشان نمیدانند. کتاب خموشان، آخرین کتابی از آلبر کاموست که پیش از مرگ نابهنگامش در سال 1960 منتشر شد. این کتاب توسط محمدمهدی شجاعی ترجمه شده و انتشارات چشمه آن را منتشر کرده است.راه رفتن روي بند
معرفی کتاب راه رفتن روی بند
کتاب راه رفتن روی بند، مجموعه اشعار عاشقانه و اجتماعی روجا چمنکار، شاعر ایرانی است. کتاب حاضر دربردارندۀ 2 بخش است: یکی راه رفتن روی بند که شعرهایی با فضای اجتماعی را شامل میشود و بخش دوم صبح نامههایی برای صبحانه که حاوی اشعار عاشقانه و کوتاه است. روجا چمنکار شاعر در سال 1360 متولد شده است. او به ترتیب در رشتههای سینما، ادبیات نمایشی و ادبیات معاصر فارسی به تحصیل پرداخته است. چمنکار علاوه بر سرودن شعر، نویسندگی و نمایشنامهنویسی هم میکند. آثار وی در نشریات و مجلات معتبر فارسی منتشر شده و به کرات نامزد دریافت جوایز معتبر از جمله جایزه کتاب سال شعر جوان (قیصر امینپور) شده است. در بخشی از کتاب راه رفتن روی بند میخوانیم: شاید بروم شاید بمانم شاید روی خطهای عابر پیاده بخوابم و ساعتها به صدای تُرمز ماشینها فکر کنم که از صدای دوستت دارمهای تو بلندتر است شاید کوتاه بیایم بروم تا سر کوچه شویندهها را بخرم زندگیام را بسابم و با زنهای سریالهای خانوادگی کمی درد دل کنم قرار نامعلومی داشتم قرار نامعلومی دارم از کدام روزنه تابیده بودی که چشم را میزنی نوربالای عزیز؟ گفته بودم خطهای سفید جای مناسبی برای بوسیدن نیست شاید بمانم شاید بخوابم و به تمشکهای وحشی فکر کنم و به تکرارِ حیات وحش ساعت هشت شب و به شال بنفشی که زیر ترمز ماشینها پاره شد نشد که پر شوم از تو از وقتهای خالی از تو پُر شدم دیروز بود؟ امروز است؟ لبهایت را جلو میآوری گونهات را میبوسم هَک شدهام با حفرهای عمیق و ماشینها مدام از زنان خوابیده روی خطهای سفید پیاده میشوندموسم هجرت به شمال
در بخشی از کتاب موسم هجرت به شمال میخوانیم:
صدایش انگار از جهان دیگری به من میرسید. و شروع کرده بود به ترسیم سیمای وحشتناک مردی گرگصفت که باعث خودکشی سه دختر و قتل یک زن شوهردار و همسر خویش شده بود، مردی خودخواه که همهی زندگیاش تنها به دنبال لذت بوده است. در اثنای این از خود به در شدنها بودم که ناگاه صدای استادم، پروفسور ماکسول فوسترکین را شنیدم که سعی میکرد از طنابِ دار نجاتم دهد، فریاد میکشید «مصطفا سعیدی وجود ندارد او توهم است. یک دروغ است. من از شما میخواهم که این دروغ را محکوم به قتل کنید.» اما من مثل کپهی خاکستر سردشدهای بیحرکت نشسته بودم. پروفسور فوسترکین شروع به تصویر چهرهای از انسان نابغهای کرد که شرایط او را به سوی قتل کشانده بود. قتل در لحظهی غیرت و جنون. و سپس داستانی را از من که در سن بیست و چهارسالگی به هیئت استادیار اقتصاد در دانشگاه لندن تعیین شده بودم تعریف کرده و به آنها گفت «آن هموند و شیلا گرینود از آن دست دخترانی بودند که به دنبال راهی برای مرگ میگشتند، آنها در نهایت حتا اگر با مصطفا سعید هم برخورد نمیکردند، خودشان را میکشتند. آقایان و خانمها، هیئتمنصفه، مصطفا سعید انسان شریفی بوده که فرهنگ غرب بر عقل او تأثیر گذاشته، اما در عوض قلبش را نابود کرده است. این دو دختر را مصطفا سعید به قتل نرسانده بلکه ویروس بیماری مهلک هزارسالهای باعث قتلشان شده است.» به ذهنم رسید که بلند شوم و به آنها بگویم "این ستم بر من و تلفیق امور نامربوط به همدیگر است. من آنها را کشتم. من بیابان لمیزرعی هستم. من اتللو نیستم. من دروغم. چرا مرا به دار نمیزنید تا این دروغ را ریشهکن کنید!» اما پروفسور فوسترکین محاکمه را به درگیری میان دو جهان تبدیل کرد، که من یکی از قربانیان آن بودم. و قطار مرا به ایستگاه ویکتوریا برد و به دنیای جین موریس رساند.جادوگر کوه آتشینقله (Fighting Fantasy 1)
عکس دستهجمعی با پدرخوانده: سفر به سهگانهی کاپولا
در بخشی از کتاب عکس دسته جمعی با پدرخوانده: سفر به سه گانهی کاپولا میخوانیم
زن امریکایی، آری، همهی نقش کِی در پدرخواندهها همین است. او تنها کسی در میان شخصیتهای اصلی است که رگوریشهی ایتالیایی ندارد. تبار ایرلندی تام هگن هم شاید یکی از دلایل دور نگه داشتنِ گاهگاهیاش از مسائل مربوط به خانواده باشد، اما تام درهرحال از بچگی در میان ایتالیاییتبارها بزرگ شده است، و حتی یکبار با مایکل به ایتالیایی حرف میزند. کِی تنها بیگانهی واقعی داستان است. در کتاب پوزو، مایکل برایش مفصلاً توضیح میدهد که چرا دن کورلیونه هیچ اعتقادی به نظم و قانون امریکایی ندارد و تحقق هر دو را خودش و خانوادهی بزرگش به عهده گرفتهاند. آنجا البته کِی، که خودش و پدر و مادر نیوهمشایریاش دقیقاً همان امریکاییِ نمونهای خوباند که معمولاً وقت گرفتاری «پیش پلیس میروند»، خودش را از بازی کنار میکشد و اینطور تسکین میدهد که عشقش به مایکل همهچیز را توجیه میکند. دایان کیتن اما هیچ چنین نیست. او در مرز میان بیخبری و خودفریبی بازی میکند و از لحظهی قیامش علیه مایکل در فیلم دوم عملاً آدم دیگری میشود. همین جا باید به آن حکم کلی اشاره کنم که نوشته بودم مکان در پدرخواندهها معمولاً معرفی نمیشود. آدمها در تاریکروشناهای گوردن ویلیس جایی جمع میشوند که چندان معلوم نیست کجاست، و چیزهایی میگویند که چندان معلوم نیست که به چه معنی است. اما یکی از نمونههای نادر معرفی مکان در همین دعوای زن و شوهری، که پیامد عصیان کِی است، رخ میدهد. پیش از آمدن کِی به اتاق مایکل، نمایی بیرونی از سردر هتل دیده میشود. اتفاق هم سراسر در نور روز میافتد. اما نکته اینجاست که سویهی خانوادگی داستان در این فصل موضوع اصلی است، خانواده به مفهوم رایج و نه مافیایی کلمه.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.