بیراهه‌ای در آفتاب

2,500 تومان

به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. “یک، دو، سه،….” مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: “خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند.” کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

بیراهه‌ای در آفتاب

به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد.
نویسنده
نسرین سیفی
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٦٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٨
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ تحریر
وزن 190 گرم
شابک
9789643118013
توضیحات تکمیلی
وزن 0.190 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بیراهه‌ای در آفتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

اسیرِِ خشکی

25,000 تومان

دوریس لسینگ در سال ٢٠١٠ برنده جایزه ادبی نوبل شد . یک نویسنده انگلیسی که در سال ١٩١٩ متولد شد و احساسی صوفیانه دارد . خوانندگان ایرانی با آثارش بعد از اخذ جایزه نوبل بیشتر آشنا شدند . او در شرح احساسات و شخصیت زنان ، زبانی بسیار قدرتمند دارد . شخصیت اول رمان « اسیرِ خشکی » زن جوانی است که میان سرخوردگی‌های سیاسی‌اش در حزب کمونیست و جمع هم‌حزبی‌های جوانش ، روابط فروپاشیده‌اش با والدین خود ، ارتباطی عاطفی با رفیق هم‌حزبی‌اش دارد و در بیان احساسات خود به عنوان یک زن ، سرگشته و در آستانه از خود بیگانگی است .

« اسیر خشکی » در بحرانی‌ترین دوران زندگی این شخصیت که دورانی پر فراز و نشیب از تاریخ معاصر جهان نیز هست ، روایتگر مسیری است که این زن می‌پیماید . در ادبیات بریتانیا برای « جین آستین » جانشینی سزاوارتر و قَدَرتر از « دوریس لسینگ » وجود ندارد . « اسیر خشکی » خاطراتی است که نه به جنبش کارگری و نه به سوسیالیسم جهانی بلکه به زنی به اسم « فلورا » تقدیم می‌شود که شاید بهترین و مهربان‌ترین زن بوده است .

شخصیت رنسانس … کریستف کلمب

2,800 تومان
با وجود شهرت بسیار زیادی که کریستف کلمب دارد اما بسیاری از اطلاعات مربوط به او سرّی مانده است . مثلاً بخش زیادی از زندگی دوران جوانی‌اش نامعلوم است . بسیاری از مورخان بر این باورند که کریستف کلمب با نام اصلی « کریستوفورو کلمبو » حدود سال ١٤٥١ میلادی در جنووای ایتالیا به دنیا آمد . در آن زمان جنووا یکی از شهرهای بندری و شناخته شده اروپا بود . پدر « کلمب » در این شهر تجارت می‌کرد . بعدها خانواده‌شان به ساوونا شهری ساحلی نزدیک جنووا نقل مکان کردند . کریستف کلمب فرزند بزرگ خانواده بود . کریستف کلمب جوان علاقه زیادی به مطالعه نقشه‌ها و نمودارهای جغرافیایی داشت . می‌گویند او نخستین بار چهارده ساله بود که به دریا رفت . شاید سن کمی به نظر برسد اما در آن دوران پسرها اولین‌ بار در ده سالگی به دریا می‌رفتند . کلمب در نخستین سال‌هایی که در دریا گذراند ، چندین‌بار به خیوس ، جزیره‌ای نزدیک ترکیه امروزی سفر کرد . در ضمن او به انگلستان ، ایرلند و ایسلند هم رفت . طبق آنچه در روایت‌ها آمده ، گویا در یکی از نخستین سفرهای دریایی‌اش دزدان دریایی به کشتی او حمله می‌کنند .

تبیین پست مدرنیسم

180,000 تومان
بر طبق بسیاری از ارزیابی‌ها ، وارد دوران فکری تازه‌ای شده‌ایم . اکنون در دوران پست‌مدرن هستیم . روشنفکران برجسته‌ای به ما می‌گویند که مدرنیسم مرده است ، و دورانی انقلابی پیش روی ماست – دورانی که از ساختارهای ظالمانه گذشته آزاد شده است ، اما در عین حال نگران انتظاراتش از آینده است . حتی مخالفان پست‌مدرنیسم ، که عرصه روشنفکری را بررسی می‌کنند ناخشنودند ، سر فصل تازه‌ای را تشخیص می‌دهند . در جهان روشنفکری ، نوعی تغییر موضع به وجود آمده است . اکنون نام‌های پیشگامان پست‌مدرن آشنا هستند : میشل فوکو ، ژاک دریدا ، ژان فرانسوا لیوتار و ریچارد رورتی . این اشخاص استراتژیست‌های برجسته در میان پیشگامان پست‌مدرن هستند . آن‌ها سمت و سوی حرکت را مشخص می‌کنند و ابزارهای مؤثرتری در اختیار این جریان می‌گذارند .

گفتگو با سم پکینپا

42,000 تومان
دیوید سموئل پکینپا در سال ١٩٢٥ در کالیفرنیای آمریکا به‌دنیا آمد. او یکی از مشهورترین فیلمسازان آمریکایی است که فیلم‌های همراهان مرگبار (١٩٦١)، سگ‌های پوشالی (١٩٧١)، گریز (١٩٧٢)، نخبگان آدمکش (١٩٧٨) و... حاصل تلاش او در مقام کارگردان است. او با فیلم این گروه خشن (١٩٦٩) در ایران معروف شد. کتاب حاضر شامل مصاحبه‌های پکینپا است که تصویری واضح از او و کارهایش ارائه کرده و نوعی بیوگرافی از زبان خودش به خواننده عرضه می‌کند. پکینپا در این گفتگو‌ها دوران کودکی‌اش را به خوبی به یاد می‌آورد و اغلب به روایت داستان‌هایی از خود و خانواده‌اش می‌پردازد. خانواده‌ای که اغلبشان راه سیاست و حقوق را در پیش گرفتند، اما هنوز از عشق و علاقه به مزارع کالیفرنیای شمالی، جایی که درآن بزرگ شدند، سرشارند. حکایات شخصی پکینپا از داستان‌های زد و خوردهایش در بارها تا دعواهایش با تهیه‌کنندگان استودیوها را دربر می‌گیرد. سم پکینپا در این گفتگوها خود و آثارش را در روند تاریخ سینمای جهان قرار می‌دهد.

هجوم آفتاب

1,500 تومان
مجموعه داستان‌های این کتاب روایتی است از اضمحلال یک خانواده در قالب ویرانی یک خانه. «بولدوزرها فردا می‌آیند. این بار توپشان حسابی پر است. عزمشان را جزم کرده‌اند. خط و نشان کشیده‌‌اند که ملاحظه هیچ کس را نخواهند کرد. رئیسشان گفته کارها نباید بیش از این معطل بماند. دیروز دو نفر آمده بودند سرکشی ساختمان.» قباد آذرآئین نویسنده اهل جنوب کشورمان که پیش از این مجموعه داستان حضور و پسری آن سوی پل را از او خوانده‌ایم، این بار با ده داستان کوتاه زندگی انسان‌هایی را روایت می‌کند که با رنج و کار بیگانه نیستند.

نباید گفته شود

12,000 تومان
«تهران» اسم رمز خیلی از خاطره‌هاست. شهر شلوغی که این روزها خیلی از آدم‌ها بنا به عادت همیشگی‌شان، خودشان را در آن گم می‌کنند تا از خود رد و نشانه‌ای برجا نگذارند. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند همه چیز را بگویند. یعنی اینکه خیلی از حرف‌ها نباید گفته شود. چرا؟ : «فکر می‌کنم فقط با نوشتن می‌توانم خودم را برای گفتن این موضوع آماده کنم. پس بهتر است اول از همان سال‌ها شروع کنم، سال‌‌هایی را که به عقب دویده‌ام و هر چیز را لگد کرده‌ام... یادم می‌آید، قدیم‌ها موقع نوشتن انشا جمله اول خیلی سخت بود. همیشه به پدرم می‌گفتم جمله اول را بگوید. وقتی جمله اول را می‌شنیدم، راه می‌افتادم و شروع می‌کردم به نوشتن و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که باید ده خط شود. آن موقع‌ها نمی‌دانستم که همه چیز را نباید نوشت و گفت. بعدها که فهمیدم، چند جمله کلیشه‌ای را که انگار زبان آدم را باز می‌کرد، یاد گرفتم.» تا امروز برای خودم برو بیایی داشتم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که دنیا حساب و کتاب داشته باشد و این عقربه‌های لامصب که روی صفحه سفید راه می‌روند، چیزی را بشمارند. اصلاً نمی‌دانستم همین ساعت کوچک لعنتی که الان از آن اتاق هم صدای تیک‌تاکش می‌آید و اعصابم را خرد می‌کند، همان ساعت پاندول‌دار خانه آقای اربابی باشد که اولین بار در تهران دیدم.