بیراهه‌ای در آفتاب

2,500 تومان

به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. “یک، دو، سه،….” مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: “خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند.” کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

بیراهه‌ای در آفتاب

به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد.
نویسنده
نسرین سیفی
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٦٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٨
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ تحریر
وزن 190 گرم
شابک
9789643118013
توضیحات تکمیلی
وزن 0.190 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بیراهه‌ای در آفتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دریا دریا زندگی

195,000 تومان
سرهنگ عجیب‌ترین آدم تمام روستا بود. او، که سابقۀ خدمت در ارتش ملی‌گرایان آن هم با درجۀ سرهنگی را داشت، شده بود سوژۀ گروه‌های انقلابی برای تصفیه‌حساب. اما ماجرای او به همین جا ختم نمی‌شد، از طرفی شاه‌کلید حل مشکلات روستائیان بود و از طرف دیگر در روستا «خواجه» صدایش می‌زدند. کشف خواجگی او شده بود راز بزرگ بچه‌های روستا. او اغلب بیکار بود، در خانه می‌نشست و روزنامه می‌خواند. گاهی هم تخمه می‌شکست، اما اوضاع زندگی‌اش از همه بهتر بود، تازه دو گربه هم داشت که عین بچه‌هایش بودند. ماجراهای سرهنگ، که هم قهرمان زمانۀ خود است و هم هدف تصفیه‌حساب‌ها، موضوع جدیدترین و جنجال برانگیزترین رمان مای جیا، نویسندۀ معاصر و مشهور چینی، است. او در اقدامی خلاف عادت داستان‌های جاسوسی و پلیسی را که موجب شهرت جهانی‌اش شده بود رها کرده و حالا در فضایی جدید راوی حوادث زمانه‌ای خاص از چین دهه‌های پنجاه و شصت قرن سابق شده است. مو یان، برندۀ چینی جایزۀ نوبل، این داستان را «مسحورکننده» خوانده و بسیاری از منتقدان ادبی آن را آغازگر دورانی جدید در داستان‌نویسی مای جیا دانسته‌اند.

خواب‌های گمشده

1,600 تومان
راوی «خواب‌های گمشده» مرد جوانی است که خانواده‌اش او را روانپریش می‌دانند. این مرد جوان ادعا می‌کند با روح فامیل خود که مرده‌اند در ارتباط است .... چرا که روح مادربزرگش او را ترغیب کرده به خانه پدری‌اش برگردد زیرا حقایق زیادی است که او باید بداند. نویسنده داستان در پی مرور روایت‌هایی گوناگون از راویان مختلف به دل گذشته‌های دور این خانواده نقب می‌زند و خاطرات نوستالژیکی را برای خواننده تداعی می‌کند. خواننده در انتهای داستان متوجه می‌شود تمامی آنچه که روایت شده دستنوشته‌های راوی است که اکنون خود نیز به گمشدگان پیوسته: «خواب‌هایم را گم کرده‌ام، اینک منم و روزهایی پیوند خورده با کابوس. من به آن سو رسیده‌ام. آخر خواب‌های گمشده. گمشدگان همه این جایند. کسی آیا خواب مرا می‌‌بیند؟» زنگ زده بودم به مادر و گفته بودم مامان، خواب وحشتناکی دیده‌ام! خواب دیدم شما مردین و از مرگتون دو سال گذشته، خونه رو هم فروختیم و .... مادر پای تلفن خندیده بود. گفته بودم مامان، خدا را شکر که خواب بودم، الام می‌آم دیدنتون تا مطمئن بشم که بیدارم. گوشی را که گذاشته بودم، از خواب پریده بودم! کابوس سرجایش بود!

ترانزیت

68,000 تومان
نتی رایلینگ با نام مستعار آنا زِگرِس نویسندۀ آلمانی است که سال‌های ١٩٢٩ تا ١٩٤١ را در فرار از آلمان به فرانسه و مکزیک گذرانده. او در سال ١٩٤٤ ترانزیت را می‌نویسد و اوضاع سیاسی- تاریخی‌ای را که خود در آن به سر می‌برده الگو قرار می‌دهد. ترانزیت به عقیدۀ خیلی‌ها زیباترین اثر زگرس است. داستان در زمان جنگ جهانی دوم می‌گذرد، فرانسه به اشغال آلمان درآمده، و راوی که مکانیک آلمانی جوانی است خود را بجای نویسندۀ مرده‌ای می‌زند تا از مدارکش برای ترانزیت استفاده کند. او باید از چندین کشور و چندین بندر عبور کند تا به کشوری برسد که در آن اجازۀ اقامت دارد. داستان حول سه شخصیت می‌گذرد: زایدلر مکانیک جوان، وایدل نویسندۀ مرده، و ماری همسر او که شهر به شهر پشت سر زایدلر می‌رود و به دنبال شوهر مرده‌اش می‌گردد. «داستانی که این‌جا روایت می‌شود، موضوعی که بدان پرداخته می‌شود، تأثیرگذارتر و روشن‌تر از هزاران هزار مخالفت و اعتراض قاطعانه به وضعیت انسانی است که تمایل به مهاجرت ندارد ولی مجبور می‌شود از شرق به غرب فرار کند، و باید برای دریافت چیزی بجنگد.» هاینریش بل

سلمانی وارطان

35,000 تومان
سلمانی وارطان مجموعه‌ای است شامل پنج داستان دربارۀ سرخورد‌گان، طردشد‌گان، آدم‌هایی که از تحولات پرشتابجامعه بازمانده‌اند و ناگزیر به کنج عزلت خود خزیده‌اند. کتاب روایتگر تقلای آدمیانی است که به هر نشانۀ آشنایی، ولو ناچیز، چنگ می‌زنند تا شاید در پیوند به گذشته بتوانند تکه‌ای از خویش را بازیابند. در بخشی از داستان اول می‌خوانیم: سی سال پیش که داود چمدانش را در خاک آلمان زمین گذاشت، کار پیدا نمی‌شد، زبان نمی‌دانست و توی خیابان‌ها گم می‌شد. مدتی گذشت تا توانست در سوپرمارکت زنجیره‌ای بزرگی کار پیدا کند. صبح خیلی زود با بقیه کارگر‌ها منتظر می‌ماند تا کامیونِ‌ِ بارها از راه برسد و کارتن اجناس فروشگاه را منتقل کند به انبار که مثل سردابه‌های قرون‌وسطایی زیرزمینی نمور و سرد بود در قعر ساختمانی امروزی. درد کمر آمیزه‌ای بود از چاییدن پهلوها در سوز و سرمای گرگ‌و‌میش و التهاب عصب کمر از سنگینی کارتن‌ها.  وقتی درد کمر امان داود را برید و برای اولین بار روبه‌روی دکتر آلمانی نشست، نمی‌دانست این‌ها را چطور برای دیلماج تشریح کند. آن‌قدر به درد دقیق شد و دنبال کلمۀ درست گشت که درد از یادش رفت. حتی وقتی زبان آلمانی یاد گرفت فهمید آدم فقط به زبان مادری درد می‌کشد.

روژی یار

6,000 تومان
روژی یار قصه دختری است به همین نام که روزگار با او سر ناسازگاری دارد: «پدرم در جوانی عاشق دختر کُردی بود به نام روژی یار. اسم او را روی من گذاشت. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌شد از این کار. صدا زدن من براش عادت شده بود، شاید هم یک جور کیف ساده و گذرا نصیبش می‌کرد.» روژی یار عاشق این است که بچه‌دار شود و هر بار در ازدواج‌هایش بخاطر این موضوع ناکام می‌ماند: «این که دلم می‌خواست بچه داشته باشم فقط به خاطر زن بودنم یا جوان بودنم نبود. بیشتر زن‌ها دوست دارند بچه‌دار شوند، به همین سادگی. عالم و آدم بگویند بچه‌دار نمی‌شوی زیر بار نمی‌روم. باید بچه‌دار شوم، سم قاطر که نخورده‌ام... وقتی چیزی را می‌خواستم، با تمام وجود می‌خواستم و...» روژی یار در روایتی که بازگو می‌کند تقصیرها و ناکامی‌ها را به همسرش نسبت می‌دهد و آنگاه که از او جدا می‌شود تن به ازدواج دیگر می‌دهد. اما این بار هم ناکام می‌ماند و پدر او را روانه دکتر می‌کند شاید که افاقه کند، اما... در مرور خاطرات روژی یار در می‌یابیم زندگی بی رحمانه تر از آن است که به او لبخند بزند، مخاطراتی پیش روست که او فکر بچه دار شدن را از سر بیرون می‌کند: «فکر بچه دار شدن را از سرم بیرون کرده بودم، بیرون که نه، فرستادم بودمش گوشه‌ای پرت و دور از ذهنم داشتم مثل آدمیزاد زندگی‌ام را می‌کردم تا اینکه...» «فریده خرمی» نویسنده و مترجم، پیش از این کتاب «دختر خاله ونگوگ» را نوشته است.

تک‌ خشت‌و چند داستان‌ دیگر

8,000 تومان
آن‌ طور که‌ پیداست‌ اولین‌ کسی‌ که‌ زال‌ را توی‌ خانه‌ سید دیده‌، همان‌ زنِ صیغه‌ای‌ بوده‌ که‌ از بس‌ با ناخن‌ها پوست‌ صورت‌ و سینه‌اش‌ را کنده‌ حالا دست‌هایش‌ را بسته‌اند. صبح‌ که‌ می‌رود به‌ عادت‌ هر روز تا غذایی‌ چیزی‌ درست‌ کند، برعکس‌ هر روز درِ خانه‌ را بسته‌ می‌بیند. در که‌ می‌زند به‌ جای‌ سید زال‌ را می‌بیند.