

بینهایت بلند و به غایت نزدیک
240,000 تومان
آن بعدازظهر گرم و دم کردهی شهریورماه یادتان است؟ جلوی تلویزیون نشسته بودیم و به تصاویر خیره شده بودیم. انگار فیلمی علمی تخیلی نمایش داده میشد.
بیگانگان به شهر نیویورک حمله کرده بودند و هدفشان ساختمانهای تجارت جهانی بود. خبرنگار جلوی دوربین ایستاد، خبر حملهی تروریستی را اعلام کرد. بناهای بلندمرتبه فرو ریخت و جهان در آستانهی قرن بیستویکم برای همیشه دیگرگونه شد.
اگر دلتان برای آن بعدازظهر شهریورماهی و لحظات نفسگیرش تنگ شده، رمان جاناتان سفران فوئر، «بینهایت بلند و به غایت نزدیک» را بخوانید. رمان، داستان پسر بچهی نهسالهای است به نام اسکار شل که در روز حملهی گروه تروریستی القاعده به برجهای تجارت جهانی نیویورک پدرش را از دست میدهد.
عمدهی تلاش او صرف این میشود که قفل آن کلید اسرارآمیزی را که پدرش برایش گذاشته پیدا کند. رمان سفران فوئر خوانندگان بسیاری پیدا کرد. فیلمی نیز به کارگردانی استیون دالدری با بازی تام هنکس، ساندرا بولاک و ماکس فون سیدو ساخته شد.
منتقدان بسیاری لب به تحسین و ستایش از رمان گشودند. به چشم آنها نویسنده توانسته حادثهای را که روح مردم جهان را زخمی و آزرده کرده دستمایهی رمانی کاملا انسانی کند. رمانی که از مرگ و فقدان به زندگی میرسد؛ به رهایی، بخشش و پذیرش.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
بینهایت بلند و به غایت نزدیک
نویسنده |
جاناتان سفران فوئر
|
مترجم |
لیلا نصیریها
|
نوبت چاپ | 7 |
تعداد صفحات | 445 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002298553
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
زمان دست دوم
معرفی کتاب زمان دست دوم
کتاب پرفروش نیویورکتایمز زمان دست دوم نوشتهی نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبیات سوتلانا آلکسیویچ، درباره سقوط و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور روسیه جدید و اوضاع اجتماعی و تاریخ شفاهی این کشور اطلاعات ناب و جامعی را ارائه میدهد. این کتاب برندهی جایزهی کتاب لسآنجلس تایمز و یکی از ده کتاب برتر سال 2017 بوده است. درباره کتاب زمان دست دوم: تاریخ اتحاد جماهیر شوروی و سقوط آن در سال 1991 یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی و سیاسی در سطح بینالملل محسوب میشد که تأثیرات بسیاری بر روی ملت شوروی و دیگر کشورها داشت. سوتلانا آلکسیویچ روزنامهنگار برندهی جایزهی نوبل در کتاب زمان دست دوم (Secondhand Time: The Last of the Soviets) با تعداد زیادی از مردم عادی شوروی سابق گفتوگو کرده و صدای آنان را همانند یک پازل گردآوری کرده است تا بتواند برخلاف دیگر روایات رسمی، داستانهای شخصی و واقعی مردم را نیز به گوش جهانیان برساند. او با صدها نفر از قشرهای مختلف، سنین و نژادهای متفاوت مصاحبه میکند، از استادان دانشگاهی که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی تهسیگار جمع میکردند تا قهرمان جنگی که دیگر مورد احترام دیگران نبود؛ از کاسبان و دلالان نوکیسه تا اعضای سابق حزب. این کتاب روایتگر آدمهایی است که زندگیشان به یکباره دگرگون میشود. کتاب زمان دست دوم در مورد کمونیسم و سقوط شوروی صحبت میکند. مردم روسیه در این کتاب بار دیگر 30 سال گذشتهی خود را مرور میکنند و به شما میگویند که زندگی در زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی به چه شکل بوده است و حال زندگی در روسیه جدید چه خصوصیاتی دارد. «صداهایی از آرمانشهر» عنوان پنجگانهای است اثرِ سوتلانا آلکسیویچ. این پنجگانه بهترتیب شامل جنگ چهرهی زنانه ندارد (1983)، آخرین شاهدان (1985)، پسران رویین (1989)، نیایش چرنوبیل (1997) و زمان دستدوم (2013) است. عنوان این پنجگانه با محتوای آثار همخوانی حداکثری داشته و تا حدود زیادی منطقی است. دو مفهوم کلیدی که در همهی این پنج اثر به آنها پرداخته شده «صداها» و «آرمانشهر» هستند. این دو مفهوم بهویژه در کتاب زمان دستدوم نمود بارزی دارند. صداهایی متفاوت با یکدیگر، از گوشهگوشهی این سرزمین پهناور، «آرمانشهر روسی» را برای شما تصویر میکنند؛ آرمانشهری که ملل روسیزبان در طول صد سال گذشته، در طی و حدفاصل حکومت دو ولادیمیر، لنین و پوتین همواره به دنبال آن بودهاند و هرگز هم بدان نرسیدهاند. آلکسیویچ همان روش مصاحبهی مستقیم با شهروندان عادی و انتقال بیکموکاستِ آن را که در چهار کتاب قبلی به کار گرفته بود برای تنظیم و نگارش حُسنختام پنجگانهاش، زمان دستدوم نیز استفاده کرده است. مصاحبههای مربوط به این کتاب طی سالهای 2012 - 1991 گرفته شدهاند، پس از فروپاشی نظام شوروی. مردم طی دههها یاد گرفته بودند اگر زندگی خود و خانوادهشان را دوست دارند، ساکت بمانند. حتی اگر شدیدترین بلاها و دردها به آنها تحمیل شده باشد، دندان به جگر بگیرند و به احدی چیزی از سرگذشتشان نگویند. خودسانسوری، ترس از ابراز عقیده و وحشت از حکومت و نهادهای وابسته در وجودشان نهادینه شده بود. اما پس از فروپاشی نظام شوروی، دستکم برای مدت کوتاهی، شمشیری که بر سر تکتک شهروندان شوروی سایه انداخته بود ناپدید شد. با این حال گرفتن مصاحبه و به حرف آوردن کسانی که نسلاندرنسل یاد گرفته بودند خاموش باشند، کار بسیار دشواری بود. سوتلانا آلکسیویچ با گفتوگوهایی که انجام داده به خوبی توانسته تصویری واقعی و کامل از روسیه کنونی به نمایش بگذارد که همچنان خاطرات ظلم، وحشت، قحطی و قتلعامها را با خود حمل میکنند؛ با این حال برای آیندهای درخشانتر میکوشند و امیدوارند. کتاب پیش رو ترکیبی از غمها و پیروزیهای انسانهایی است که یک ملت واحد را تشکیل میدهند و نویسنده با به چالش کشیدن مسائلی مانند انسان و انتخابهای خوب و بد افراد، شما را با خود همراه میکند.ديوانه بازي
معرفی کتاب دیوانه بازی
کتاب دیوانه بازی توسط کریستین بوبن؛ نویسنده سرشناس و معروف فرانسوی به نگارش درآمده است. بوبن یکبار دیگر با استفاده از جملات شگفتانگیز هر خوانندهای را مجذوب خود کرده و در این داستان سعی میکند که پستی و بلندی زندگی یک دختر را روایت کند. کتاب دیوانهبازی (The crazy pace) بازگو کننده داستان دخترکی است که جنونآمیز زندگی خود را میگذراند، دختری که در سیرک زندگی میکند و نخستین عشق حیات خود را با علاقهمند شدن به یک گرگ تجربه میکند. این داستان پر از گفتارهایی است که هر خوانندهای در هنگام خواندن کتاب به بازگویی چندین باره آنها علاقه نشان میدهد. کریستین بوبن (Christian Bobin) در کتاب دیوانه بازی تلاش میکند تا دخترکی نترس و مستقل را نشان دهد که همین مورد سبب جذاب بودن این داستان شده. واقعهای انباشته از احساسات پاک و متعجب کننده یک دخترک غیر مطیع. چیزی که باعث تفاوت داستانهای کریستین بوبن در قیاس با دیگر نویسندههای سرتاسر دنیا شده است، ارزش دادن این نویسنده به جزئیات است، چیزی که دیگر نویسندهها توجه کمتری به آن نشان میدهند، به طرزی که خواننده با خواندن کتابهای بوبن خود را در محیط داستان احساس میکند. در مدت زمان خواندن کتاب دیوانه بازی متوجه علاقه فرار این دختر میشوید، گریز از خانواده و حتی گریز از خود. دخترکی که شادی و آسایش خود را در فرار میبیند و در آخر نیز آن را پیدا میکند. به نظر دخترک داستان، کسانی که دوستمان دارند بیشتر باعث از بین رفتن شادی ما میشوند، چراکه آنها فرار و دیوانه بازی ما را قبول نمیکنند. کریستین بوبن در این کتاب نشان میدهد که آسایش و شادی تنها در ضمانت حرکت در قالب استانداردها و مقررات جامعه نیست، بلکه بعضی مواقع نیاز است برای رسیدن به موفقیت و نشاط از قالب جامعه رها شد و خوشبختی را در چیزهای دیگر تجسس کرد. نویسنده در عین لطافت و با بهرهگیری از جملات هنرمندانه طوری دخترک را به تصویر کشیده و از زبان او حرف میزند که خواننده در مرد بودن نویسنده این کتاب شک میکند، چرا که این همه ظرافت تنها از یک زن سر میزند، در حالیکه در کمال ناباوری نویسنده این داستان یک مرد است. کریستین بوبن همانطور که خودش زندگانی متمایزی داشته است، در داستانهایش، شخصیتهایی متمایزی به وجود میآورد و زندگی و رخدادها و رویدادهای معمول آن را از منظر این شخصیتها با نگاهی فلسفی و گفتاری شاعرانه بازگو میکند. داستان، از دختر بچهای شروع میشود که مدام در فرار است برای پیدا کردن خود، و تا به پایان در ذهن، زبان و دید او به جهان، انسانها و محیط اطراف جریان مییابد. زبان زنانهی این نوشتار یکی از نکتههای در خور اندیشه آن است. جملات برگزیده کتاب دیوانه بازی: - آنهایی که توی بستر میمانند، یا توی وان پرآب، مثل هماند. آنها میگذارند آواز نهنگهای آبیرنگ، و گریز شاهانهی زمان که سپری میشود، تا قلبشان رخنه کند. - عشق مثل سیرک دایرهای میسازد، با خاک اره فرش شده و زیر پاهای برهنه نرم است و زیر پارچهی قرمز متورم از باد، درخشان. - آدمهای کمی قادرند به دیوانگیهای خودشان بخندند. - کمتر دوست داشتن به معنای دیگر دوست نداشتن است. - تجربهی تحقیر شدن مانند تجربهی عشق، فراموش نشدنی است.شاهنامهی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفتخوان رستم
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم میخوانیم
وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و بهسوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال بهراه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرقآلوده دربر داشت. بهسوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعرهاى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شدهاند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمهاش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بىدرنگ همچون آذرگشسب بهسویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کندهشدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز و بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، بهسرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، بهسرعت راهى شد و راهنمایش نیز دواندوان بهدنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما بهسر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد بههنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»فهرست مطالب کتاب
نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفتخوان رستمريگ روان
لیام و آلدو، دو دوست از دوران دبیرستان و شکست خورده در زندگى هستند.
لیام، یک افسر پلیس است که عاشق نویسندگی است که همیشه نوشته هاش شکست خورده و هیچوقت موفق نشده و حتى علت پلیس شدنشم براى خلق یکى از کتاباشه که اونم شکست خورده، یک ازدواج شکست خورده داره و از روابط رو به سردش با زنش تس و روابط پیچیدش با دخترش سونیا میگه. آلدو که در واقع قهرمان واقعى رمانه و در مرکز توجه و کتاب و رمان دربارش نوشته میشه هم یه کارآفرین بد شانس و بدبخته که از خود بچگیش تا پیریش هزار بار شکست خورده و آسیب دیده، بدترین ترساش به سرش میاد، هم فلج میشه و هم زندان میره در آخر… در طول رمان هزارها هزار بار آلدو تلاش میکنه که خودشو بکشه ولى همیشه شکست میخوره و اصلا باعث بوجود اومدن این اعتقاد درش میشه که یه بدبخت جاویدانه هستش. این رمان با شکلى بسیار طنز به بررسى به گفته خود ترس از زندگى مى پردازه و با گوشه و کنایه ها و توضیحاتى از نویسندگان بزرگ به بررسى این موضوع مى پردازه. کتاب ریگ روان در سه بخش نوشته شده است که در اول هر بخش جمله ای آمده است:- آه، چه قدر امید، دریا دریا امید – ولی نه برای ما. – فرانتس کافکا
- این یکی از عادات قدیمی و مسخره انسان است: وقتی راهش را گم می کند تندتر می دود. – رولو می
- دمی فرو بده با رنج، تا بازگو کنی داستانم را
درشتي
معرفی کتاب درشتی اثر علی اشرف درویشیان
ملتها و ناسیونالیسم پس از 1780 -برنامه،افسانه،واقعیت
معرفی کتاب ملت ها و ناسیونالیسم پس از ۱۷۸۰ اثر اریک هابسبام
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.