تاریخ تشیع -دولتها،خاندانها و آثار علمی و فرهنگی شیعه

13,400 تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

تاریخ تشیع -دولتها،خاندانها و آثار علمی و فرهنگی شیعه

نویسنده
حسین حسینیان مقدم، منصور داداش نژاد، حسین مرادی نسب، محمد رضا هدایت پناه، زیر نظر دکتر سید احمد رضا خضری
مترجم
—————–
نوبت چاپ 9
تعداد صفحات 448
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1393
سال چاپ اول  ————
موضوع
تاریخ و تمدن اسلامی
نوع کاغذ  —————
وزن 614 گرم
شابک
9789647788373
توضیحات تکمیلی
وزن 0.614 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ تشیع -دولتها،خاندانها و آثار علمی و فرهنگی شیعه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ماجراهای من و اژدهایم 1/ خانه‌ای برای اژدها

70,000 تومان

بعضی بچه‌ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی‌ها از گربه خوششان می‌آید، من …
اژدها دوست دارم! اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه‌مان جا نمی‌شود، اژدهای سه­‌سر هم نمی­‌خواهم. ممکن است سرهایش با همدیگر دعوایشان شود. من اژدهایی انتخاب می­‌کنم که از دهانش آتش بیاید…

برشی از متن کتاب

بعضی بچه ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی ها از گربه خوششان می آید، من .... اژدها دوست دارم! اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه مان جا نمی شود. اژدهای سه سر هم نمی خواهم. ممکن است سرهایش باهم دیگر دعوایشان شود. من اژدهایی انتخاب می کنم که از دهانش آتش بیاید. قبل از این که او را به خانه ببرم، با هم می رویم پیش دکتر تا مطمئن شوم کاملا سالم است. دست هایش را می گیرم و به او می گویم که اژدهای کوچولوی شجاعی است. و حتما از دکتر می خواهم که به او چند تا آب نبات بدهد. در راه خانه، اگر مامان و بابا قبول کنند، او می تواند کتار من بنشیند. برایش یک اسم می گذارم، یک گوشه از اتاقم را خالی می کنم که شب ها آن جا بخوابد و چند اسباب بازی به او می دهم. وقتی بزرگ تر شد، به او پرواز کردن یاد می دهم.
سفارش:0
باقی مانده:1

دختر خاندان گات 3/ دختر خاندان گات و لولوی بلندی‌های بادگیر

54,000 تومان

در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش می‌خوانیم

در عین این‌که بقیه مات مانده بودند و نگاه می‌کردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلول‌ها را در‌آورد و شلیک کرد؛ یک‌بار، دو‌بار، چهار‌بار، هشت‌بار.. با هر شلیک مرگ‌بار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچی‌ها از بین می‌رفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فرو‌کرد و شمشیر مبارزه‌ی دندانه‌داری از کمربندش بیرون کشید. «پیش به‌سوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدم‌های بلند روی پشت‌بام به طرف دودکش‌ها رفت اما سرجایش بی‌حرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یک‌عالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکش‌های یک‌کم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکش‌های دور و برش بقیه اعضای کلوب زیر‌شیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمت‌کارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانه‌هایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکش‌پاک‌کن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلد‌مَنِ پات‌نِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش می‌کرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را می‌خواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر می‌پرید و شمشیرش را دیوانه‌وار حرکت می‌داد و روی پشت‌بام پیش می‌رفت. صدای خوش‌نواز و آرامی که کمی ته‌لهجه داشت به گوش رسید که می‌گفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.
سفارش:0
باقی مانده:2

بي بي پيک

85,000 تومان
لیودمیلا اولیستکایا زاده‌ی روسیه است و از سرشناس‌ترین نویسندگان این کشور در قرن بیتم. او جوایز متعددی از جمله پن، جایزه‌ی بزرگ روسیه و رمان سال این کشور را از آنِ خود کرده و آثارش مانند فقط یک طاعون ساده، سونیچکا، مربای روسی و تدفین‌پارتی به بیش از هفتاد زبان ترجمه شده است. او با تمرکز بر زندگی مردمان روس در عصر جدید می‌کوشد تا چون بزرگان ادبیات این کشور به دنبال کشف حقایق پنهان به زیر آوار زندگی باشد. داستان «بی‌بی‌پیک» آشکارا اشاره به داستان معروف پوشکین دارد. در داستان پوشکین جنون سرانجام مهندس آلمانی است که گرفتار حرص و طمع شده و پیوسته به دنبال منفعت شخصی خود به گرد دنیای کوچک می‌گردد. اما در داستان اولیستکایا ما با زنانی مواجه‌ایم که از دوران‌های گوناگون آمده و پس از پشت سر گذاشتن سفری به درازای عمر آدمی، در خانه‌ی پیرزنی نودساله ساکن شده‌اند و حدیث این سفر سخت در سرمنزل مقصود نیز دست از سر ایشان برنمی دارد تا مخاطب پیوسته با احوالات و اعمال این اشخاص آشنا شود . حاصل این‌همه، اول حضور ناپیدای پوشکین و دوم وجود نمایندگان گوناگون زنان روس و سپس مرور مختصر سرگذشت این خاندان نیمه‌آلمانی و نیمه‌روس، کشف حقیقتی پنهان از آینده‌ی این خاندان است. لیودمیلا اولیستکایا در فضای عادی و معمولی آثارش حقایق کوچک و خرد از حیات و زندگی را می‌کاود تا حاصل این عمل دریافتن معنایی دیگر باشد.

شاهنامه‌ی فردوسی 17: پادشاهی خسرو پرویز

95,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 17: پادشاهی خسرو پرویز می‌خوانیم

شاه ایران از کار آنان بسیار تعجب کرد و با سپاهش سه روز پشت درِ آن شهر ماند. روز چهارم کسی را فرستاد و به آنان چنین پیغام داد: «سپاه بسیاری با ما نیست. گرچه به این شهر نزدیک شده‌ایم؛ اما برای جنگ نیامده‌ایم. برایمان آذوقه بفرستید و ما را یاری کنید و در پی شکست ما نباشید.» اما حرف در نظر آن‌ها خوار بود و سپاهیان شاه نیز همه خسته و گرسنه بودند. در همان هنگام ابری تیره پدیدار شد و مانند شیر خشمگین غرّید و آنگاه باد سختی بر آن شهر وزیدن گرفت. صدای مردم در هر کوی و برزن برخاست. وقتی نیمی از آن شب تیره گذشت، قسمتی از دیوار شهر فروریخت. تمام مردم داخل شهر از آن کار در شگفت ماندند و اسقف در مقابل خداوند به‌ عذرخواهی پرداخت. در هر کوی و برزن آذوقه تهیه کردند و با سه کشیش پیر آن‌ها را بیرون آوردند. کشیش‌ها از هرچه در آن سرزمین بود، از لباس‌هایی که محصول سرزمین روم است با زاری و ناله نزد شاه ایران آوردند و گفتند: «ای شاه! ما گناهکاریم.» چون خسرو جوان و خوش‌کردار بود، آن‌ها را به‌خاطر بدی‌ای که کرده بودند، سرزنش نکرد. در آن شهر کاخی بود که بلندی‌اش به آسمان می‌رسید. در آن پُر از برده بود؛ زیرا قیصر آن‌جا را چنان ساخته بود. شاه از دشت به درون شهر آمد و در آن شهرستان بسیار گشت. تمام رومیان او را ستودند و به زیر پایش گوهر افشاندند. وقتی شاه به آن جای آباد رسید، مدتی را در آن به‌ استراحت پرداخت و آنگاه نامه‌ای برای قیصر نوشت و از آن طوفان و باد و باران و ابر سیاه گفت. سپس از آن شهرستان به‌سوی سرزمین مانُوی راند که خردمندان آن را بهشت می‌دانستند. هرکس از اهالی مانُوی که خردمند و بزرگزاده بود و از راهبان و کشیشان، با هدیه و نثار بسیار نزد شاه ایران شتافتند.
سفارش:0
باقی مانده:1

شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود

48,000 تومان
کتاب حاضر، با موضوع ماجراجویانه و از داستان‌های انگلیسی قرن بیستم است و برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
این داستان ماجرای دختری به نام «الیزابت» است که در مدرسة «وایتلیف» لقب شرورترین دختر مدرسه را گرفته و آرزوی دیرینة وی مبصر شدن است.
او سرانجام به آرزویش می‌رسد و به عنوان یکی از مبصرهای مدرسه انتخاب می‌شود. وظیفة او نظارت بر رعایت قوانین و کمک به دانش‌آموزان و حلّ مشکلات آن‌هاست.
«الیزابت» از این انتخاب احساس رضایت و غرور می‌کند، امّا به زودی درمی‌یابد که مبصر بودن کار راحتی نیست و ماجراهای فروانی را برای او به ارمغان می‌آورد.

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه‌ فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود می‌خوانیم

گفت‌وگوی گیو با باژبان پیران غمگین به‌سوی ختن رفت. از این‌سو افراسیاب با نامداران سپاهش به‌سوی جیحون تاخت در‌حالی‌که از فرط خشم، خون می‌گریست. به هومان امر کرد: «به‌شتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنج‌های ما بر باد می‌رود. حال نشانه‌های روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید می‌آید که توران‌زمین را ویران می‌کند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمی‌گذارد. مهرش به ایران‌زمین است و جز برای جنگ به توران‌زمین رخ نمی‌نماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخن‌گفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبنده‌ی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمی‌شناسد. اگر می‌خواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هر‌چه می‌خواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شده‌اند.»