تاریخ راک اند رول
75,000 تومان
راک اندرول زمانی که به دنیای موسیقی و بازار آن پا گذاشت صنعت موسیقی آن را خیلی جدی نمیگرفت. رؤسای شرکتهای ضبط و پخش، مدیران ایستگاههای رادیویی و برگزارکنندگان کنسرتها آن را نوعی هوس احمقانه میدانستند و معتقد بودند خیلی زود از صحنه روزگار محو خواهد شد. راک اندرول که بعدها به راک معروف شد، موسیقی غالب قرن بیستم است. نزدیک به نیم قرن پس از به صحنه آمدن اولین گروههای راک، این موسیقی هنوز تا حدود زیادی موجودیت خود را حفظ کرده است. این موسیقی هنوز طرفداران خود را دارد.
نه تنها در سراسر جهان موسیقی روز و حال میلیونها نفر است و میتواند وزن و نفوذی عظیم را به دوش بکشد، که در ضمن موسیقی پسزمینه زندگی روزمره هم هست و صدایش در همه جا از تلویزیون و رادیو تا سوپر مارکتها و مراکز خرید به گوش میرسد.
معروف است که تعریف «راک» سخت است اگر از یک دو جین نوازنده و هوادار راک بخواهید آن را برای شما تعریف کند یک دوجین پاسخ متفاوت خواهید شنید، شاید بهتر است بگوییم شاخههای متعدد راک از اولین خوانندگان راکاندرول دهه ١٩٥٠ ریشه گرفتهاند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
تاریخ راک اند رول
نویسنده |
آدام ووگ
|
مترجم |
آرش عزیزی
|
نوبت چاپ | ٤ |
تعداد صفحات | ١٦٠ |
نوع جلد | سلفون |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠١ |
سال چاپ اول | ١٣٩٣ |
موضوع |
تاریخ
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٤٢٦ گرم |
شابک |
9789643118099
|
وزن | 0.426 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
سوگواری برای شوالیهها
مایا،یا، قصه آپارتمانی در خیابان کریمخان
متافیزیک
تیله آبی
مجموعه داستان «تیله آبی» در برگیرندۀ ٧ داستان از برجستهترین داستانهای محمدرضا صفدری است. تسلط او به تکنیکهای داستان پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازهاش در روایت او را در زمرۀ شاخصترین نویسندگان ایران قرار داده است.
«مرد میخواند و از سینۀ کوه بالا میرفت. خنکای بامدادی، بیشهزار و سایههای وهمناک که با برآمدن آفتاب پدیدار میشدند. همه چیز و هر جا سایه بود، سایههای سپید شیری رنگ. مرد نمیدانست از کی به خواندن بنا کرده بود. از خانه درآمده بود. از گندمزار گذشته بود و رسیده بود به نمکزار و شورآب و کوههایی که آب باران در سنگچالهایش گس بود و تلخ. دیروز هم یک بار دیدار آمد. سایۀ رمندۀ آهو نبود. موهای بلند سر اندر پای سایه را میپوشاند. دو چشم لابهلای شاخ و برگ نی پیدا و ناپیدا شد. خواندن از یادش رفت . ایستاد و دوید. بلند موی سبزهرو گریخت. مرد با خود گفت: «زن تو این کوه و کمر چه میکند؟»
تناردیه را من کشتم
زنانگی مرز باریك و ناپیدایی است كه تا زن نباشی و خودت را درون آن محصور نبینی حسش نمیكنی. آنقدر ناپیداست كه گاهی ناخواسته از آن رد میشوی، بیاعتنا به بهایی كه باید بابتش بپردازی، هرآنچه داری، شاید همۀ زندگیات را.
در كتاب تناردیه را من كشتم اثر عترت اسماعیلی، كه به تازگی روانه بازار شده، زنها هركدام در مقطعی از زندگیشان خواستهاند یا مجبور شدهاند از دایرۀ امن خود بیرون بیایند، تا از مرزی كه آنها را از دنیای اطرافشان جدا كرده است رد شوند. روایت همۀ این گذرها در همۀ داستانها در دنیای واقعی رخ نمیدهد، و هستند زنهایی كه فقط در رؤیاهایشان همان میشوند كه میخواهند.
فضای متفاوت هركدام از قصهها نشان میدهد نویسنده قصد دارد ما را با دنیایی چند بعدی آشنا كند، كه در هر بعد از آن زنها بابت از مرز گذشتنشان بهای خاص خود را میپردازند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.