تاریخ راک اند رول

75,000 تومان

راک اندرول زمانی که به دنیای موسیقی و بازار آن پا گذاشت صنعت موسیقی آن را خیلی جدی نمی‌گرفت. رؤسای  شرکت‌های ضبط و پخش، مدیران ایستگاه‌های رادیویی و برگزارکنندگان کنسرت‌ها آن را نوعی هوس احمقانه می‌دانستند و معتقد بودند خیلی زود از صحنه روزگار محو خواهد شد. راک اندرول که بعدها به راک معروف شد، موسیقی غالب قرن بیستم است. نزدیک به نیم قرن پس از به صحنه آمدن اولین گروههای راک، این موسیقی هنوز تا حدود زیادی موجودیت خود را حفظ کرده است. این موسیقی هنوز طرفداران خود را دارد.

نه تنها در سراسر جهان موسیقی روز و حال میلیون‌ها نفر است و می‌تواند وزن و نفوذی عظیم را به دوش بکشد، که در ضمن موسیقی پس‌زمینه زندگی روزمره هم هست و صدایش در همه جا از تلویزیون و رادیو تا سوپر مارکت‌ها و مراکز خرید به گوش می‌رسد.
معروف است که تعریف «راک» سخت است اگر از یک دو جین نوازنده و هوادار راک بخواهید آن را برای شما تعریف کند یک دوجین پاسخ متفاوت خواهید شنید، شاید بهتر است بگوییم شاخه‌های متعدد راک از اولین خوانندگان راک‌اندرول دهه ١٩٥٠ ریشه گرفته‌اند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

تاریخ راک اند رول

نویسنده
آدام ووگ
مترجم
آرش عزیزی
نوبت چاپ ٤
تعداد صفحات ١٦٠
نوع جلد سلفون
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٣
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ تحریر
وزن ٤٢٦ گرم
شابک
9789643118099
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.426 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ راک اند رول”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

در باب‌ ادبیات‌

130,000 تومان
چرا باید ادبیات‌ خواند؟ چگونه‌ باید ادبیات‌ خواند؟ این‌ها بخشی‌ از سؤالاتی‌ است‌ که‌ جی‌ ـ هیلیس‌ میلر در این‌ کتاب‌ زیبا و پرشور به‌ آن‌ها پاسخ‌ می‌دهد. وی‌ ابتدامی‌پرسد ادبیات‌ چیست‌ و پاسخ‌ این‌ سؤال‌ را در توانایی‌ ادبیات‌ برای‌ خلق‌ دنیایی‌ تخیلی‌ با واژه‌ها جستجو می‌کند. در باب‌ ادبیات‌ همچنین‌ سؤال‌های‌ حیاتی‌ای‌ را مطرح‌ می‌کند: چرا امروزه‌ باید ادبیات‌ بخوانیم‌ و چرا ادبیات‌ چنین‌ نفوذی‌ بر ما دارد؟ میلر به‌ افلاطون‌ و ارسطو و کتاب‌ مقدس‌ اشاره‌ می‌کند و می‌گوید ما باید ادبیات‌ بخوانیم‌، چون‌ خلق‌ عوالم‌ تخیلی‌ و داستان‌گویی‌ بخشی‌ vنیاز اساسی‌ بشر است‌.

گیسیا

21,000 تومان
گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و ادبیات سرزمین مادری‌اش دارد. بین او و ریشه‌هایش سال‌ها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود. گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگی‌اش به وضعیت قبل، سفری می‌کند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش، می‌کاود. سپس... در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشته‌ای از  موهای ابریشم‌گون ارکیده کشید و با  قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت.  شانه بار دیگر رشته‌ای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند. گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آن‌ها را به زور می‌بری. دست‌کم  آن‌ها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانی‌ات آب بده نوازشش کن و آنگاه  سلاخی‌اش کن.  گیسیا رشته‌ای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینه‌اش چرخید؛  از نوک موهای ارکیده  خون می‌چکید.

مرفی

160,000 تومان
  فهرست: در صورت وجود وارد شود.
سفارش:0
باقی مانده:2

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.

سه نفر بودیم

15,000 تومان
محمد متوسلانی بی‌تردید یکی از پدیده‌های سینمای ایران است. او دیر زمانی در کنار دو کمدین دیگر، منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی «سه کمدین» بی همتای سینمای ایران را از اواخر دهه ١٣٣٠ شکل می‌دهد و تا نیمه اول دهه ١٣٥٠ با آنها همراه و سپس وارد عرصه کارگردانی می‌شود. متوسلانی در سال‌های پس از انقلاب هم بازیگری و هم کارگردانی را ادامه می‌دهد و فیلم کمدی و پرفروش «کفش‌های میرزا نوروز» (١٣٦٤) را می‌سازد که نشان از شناخت خوب و تجربه‌اش در سینمای کمدی آن هم با حضور متفاوت بازیگری مثل علی نصیریان در نقش اصلی داشت. کتاب سه نفر بودیم جدا از نقش متوسلانی در سینمای ایران، از آن جهت حائز اهمیت است که «فرخنده آقایی» به عنوان نویسنده‌ای که چندین مجموعه داستان کوتاه و رمان نوشته و تا کنون چندین جایزه ادبی را به خود اختصاص داده این بار دست به کار متفاوتی زده و با آگاهی کامل از دانش سینمایی، اثری را پدید آورده که خواننده علاقه‌مند با خوانش آن می‌تواند به زوایای کار یک کارگردان و بازیگر مطرح در قبل و بعد از انقلاب پی ببرد، چرا که محمد متوسلانی خاطرات بیش از پنجاه سال کار حرفه‌ای خود را با «فرخنده آقایی» در میان گذاشته است. نقدی بر این کتاب

ملاقات با سوسک

9,000 تومان
 داستان‌های این کتاب همراه با پیش داستان و پس داستان طوری کنار هم قرار گرفته‌اند که خوانش آن به صورت جداگانه و حتی پیوسته به کلیت کتاب لطمه‌ای نمی‌زند. یعنی شخصیت‌ها و روایت‌های داستان‌های کوتاه به صورت کاملاً مستقل از هم شروع می‌شوند و پایان می‌یابند اما اعمال، رفتار و گفتار هر شخصیتی از داستان به داستان دیگر منتقل می‌شود و بر سرنوشت داستان‌ها و دیگر شخصیت‌های آن اثر می‌گذارد. نویسنده این کتاب اعتقاد دارد نیمی رمان و نیمی داستان کوتاه نوشته است. «بشردان» داستان زندانی بیچاره‌ای است در زندانی پیشرفته و شکنجه‌هایی که او و همه با هم تحمل می‌کنیم. داستان مادری که دیوانه وار به درد عشق می‌ورزد. در داستان ملاقات با سوسک منتقد و مقاله نویس یکی از مجلات و روزنامه‌های هنری خودش را برای ملاقات و شاید خواستگاری از همسر بعدی‌اش آماده می‌کند اما به ناگهان به ملاقات یک سوسک می‌رود و ... «چون خوش قیافه نیستیم مارو می‌کشید، یعنی اگه ما خوش قیافه بودیم ولی آدم می‌خوردیم یا مثل شما خوش لباس و خوش چهره بودیم ولی دزد، ریاکار، بی‌شرف، هزاررنگ و بد صفت بودیم شما ما را نمی‌کشتید؟ کاری به کارمون نداشتید؟ همان طوری که کاری به کار خودتون ندارید.»