بازگشت به محصولات
آمادگی جسمانی پیشرفته ویویان اچ. هیوارد
آمادگی جسمانی پیشرفته قیمت اصلی: 456,000 تومان بود.قیمت فعلی: 340,000 تومان.

تاریخ زبان فارسی

140,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

کتاب «تاریخ زبان فارسی»، در روایتی مختصر و مفید تاریخ زبانهای ایرانی را از دوره باستان تا دوره نو دنبال می کند و نمونه هایی از زبان فارسی باستان و میانه با خط همان زمان همراه با آوانویسی و برگردان امروزی آورده شده است.

این کتاب در سه بخش تألیف شده است:

بخش اوّل کتاب به زبان فارسی در دوره باستان – که از ورود ایرانیان به ایران، در حدود هزاره اول پیش از میلاد مسیح، آغاز می شود و با سقوط هخامنشیان پایان می یابد – اختصاص یافته است

. بخش دوم کتاب به زبان فارسی در دوره میانه – که از سقوط هخامنشیان شروع می شود و تا تأسیس دولت صفاری ادامه می یابد – تخصیص یافته است.

بخش سوم کتاب، به دوره نو – که از تأسیس دولت صفاری آغاز می شود و تاکنون ادامه می یابد – اختصاص داده شده است. در هر بخش به گونه های زبان ایرانی و فارسی، ویژگیهای دستوری، الفبا، واژگان و شعر توجه شده و نمونه هایی از اشعار و نوشته ها به همراه ترجمه ارائه گردیده است.

در پایان کتاب، فهرستی از واژه های فارسی آورده شده است که صورتهای کهن آنها در متنهای برگزیده شده این کتاب به کار رفته است.

فهرست :

یادداشت
شرح نشانه‌های الفبایی

بخش اول: زبان فارسی در دوره باستان
فصل اول: زبانهای هندی و اروپایی
فصل دوم: ایران باستان
فصل سوم: زبانهای ایرانی باستان
فصل چهارم: ویژگیهای دستوری ایرانی باستان
فصل پنجم: الفبا در دوره باستان
فصل ششم: واژگان زبانهای باستانی ایران
فصل هفتم: شعر و وزن آن در ایرانی باستان
فصل هشتم: نمونه‌هایی از نوشته‌های باستانی

بخش دوم: زبان فارسی در دوره میانه
فصل اول: ایران میانه
فصل دوم: زبانهای ایرانی میانه
فصل سوم: الفبا در ایران میانه
فصل چهارم: ویژگیهای دستوری زبانهای ایرانی میانه غربی
فصل پنجم: واژگان ایرانی میانه غربی
فصل ششم: حرف‌نویسی و آوانویسی نوشته‌های ایرانی میانه غربی
فصل هفتم: نمونه‌هایی از نوشته‌های ایرانی میانه غربی
فصل هشتم: شعر در ایرانی میانه غربی

بخش سوم: زبان فارسی در دوره نو
فصل اول: ایران نو
فصل دوم: زبانهای ایرانی نو
فصل سوم: ویژگیهای دستوری فارسی دری
فصل چهارم: واژگان فارسی دری
فصل پنجم: وزن شعر در فارسی دری
فصل ششم: الفبای فارسی دری

فهرست واژه‌های فارسی

چاپ سوم و چاپ دوازدهم با تجدیدنظر

 

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

تاریخ زبان فارسی

نویسنده
دکتر محسن ابوالقاسمی
مترجم
———-
نوبت چاپ 17
تعداد صفحات 280
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
سال چاپ اول  ————
موضوع
زبان و ادبیات فارسی
نوع کاغذ  —————
وزن 420 گرم
شابک
9789645308856
توضیحات تکمیلی
وزن 0.420 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ زبان فارسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تام گیتس 3/ همه‌چی باحال است (یک جورهایی)

315,000 تومان

خش هایی از کتاب تام گیتس 3

آقای فولرمن از تعجب خشکش می‌زند که من را سر وقت توی کلاس می‌بیند. می‌گوید چه غافل گیری قشنگی تام و لبخند می‌زند. (خیلی پیش نمی‌آید که آقای فولرمن لبخند بزند.) بعد مارکوس برایم شکلک در می‌آورد. (خیلی پیش می‌آید که مارکوس شکلک در بیاورد.) ولی امروز هیچ چیزی نمی‌تواند حالم را بد کند! جز این دوتا کلمه… «درس ریاضی» بعد اوضاع بدتر هم می‌شود… «درس ریاضی؛ معلم: خانم ورثینگن» بدتر هم… «همین الان.» دیگر لبخند نمیزنم. خوشبختانه توی کلاس اِمی پورتز بغل دست من می‌نشیند و عاشق ریاضی است. از ریاضی سیر نمی‌شود و همین برای من خیلی به درد بخور است. در نتیجه وقتی سر مسئله‌ی سختی گیر می‌کنم، می‌توانم سریع یک نگاه به جواب‌های درست اِمی بیندازم. ولی اگر آن طرف را نگاه کنم، تنها چیزی که می‌بینم، جواب‌های مزخرف مارکوس مِلدرو است. تقریبا به اندازه‌ی من ریاضی‌اش بد است. ولی آن جور که مشتش را توی هوا بالا می‌برد: «آره ریاضی، درس محبوب من!» آدم فکر می‌کند نابغه‌ی ریاضی است. (که نیست.)   من حیوان خانگی ندارم مگر اینکه خواهرم دلیا را حیوان خانگی حساب کنید (چون واقعا انسان نیست). ولی بهترین دوستم، دِرِک، یک سگ دارد که اسمش خروس است. خیلی ریزه میزه است و گوش‌های دراز دارد و چیزهایی می‌خورد که نباید بخورد. خروس طبیعتاً از آنجور سگ هایی نیست که آدم میبرد نمایشگاه سگ ها تا پزش را بدهد. مگر اینکه جایزه‌ای باشد برای سگی که عجیب ترین اسم را دارد. توی این مسابقه خروس برنده است. خب، وقتی درِک و من پوستری دیدیم که رویش نوشته بود «نمایشگاه منطقه‌ای سگ‌ها: همه ی سگ‌ها با هر شکلی و اندازه‌ای حق دارند شرکت کنند» به این نتیجه رسیدیم که بامزه است خروس را هم ببریم. درِک گفت دقیقا می‌داند این نمایشگاه سگ‌ها کجا برگزار می‌شود. از خوش اقبالی مان بود که درِک میدانست، چون خروس تا آن موقع دیگر کل پوستر نمایشگاه را جویده بود.
سفارش:0
باقی مانده:2

تورفین، وایکینگ مهربان 6/ تورفین و گنج وحشتناک

49,000 تومان

بخش هایی از کتاب تورفین وایکینگ مهربان 6 (و گنج وحشتناک)

هر دو رئیس برای هم دندان قُروچه کردند و چنان محکم دسته‌ی شمشیرهایشان را گرفتند که دست هایشان سفید شد. افرادشان هم همین طور. در همان لحظه پسرکی که کبوتری روی شانه‌اش نشسته بود، از راه رسید و سکوت را شکست:«ببخشید…» بعد کلاهخودش را از سر برداشت و مودبانه گفت:«ممکنه قبلش شام بخوریم؟ چون هیچکس با شکم گرسنه از کارش لذت نمی‌بره.» بعد زانو زد تا با وایکینگ یک پا حرف بزند:«خوشحال می‌شم برای شما یک پای دیگه درست کنم، دوست عزیزم!» این تورفین بود، پسر غیرعادی رئیس دهکده‌ی وایکینگی ایندگار. تورفین غیر عادی بود، چون مهربان بود خیلی مهربان. لقب وایکینگی‌اش هم همین بود، تورفین خیلی خیلی مهربان. ولی وایکینگ‌ها با مهربانی میانه‌ای نداشتند. هَرولد داد زد: «تورفین پسرم، تو درست میگی. بعد از شام بهتر می‌تونیم این کار رو انجام بدیم. حالا جشن می‌گیریم. جشن! و یک عالَم غذا و نوشیدنی می‌خوریم و آروغ می‌زنیم!»   هَرولد به ساحل خیره شده بود. ساحل پر از وایکینگ‌هایی بود که آواز می‌خواندند، خوش می‌گذراندند و همدیگر را با مشت می‌زدند. با دیدنشان خنده‌ی بلندی سر داد، چنان بلند که انگار قفسه‌ی سینه‌ی بشکه مانندش را شکست و بیرون پرید:«آه‌ه‌ه! من عاشق یک همچنین جشن خوبی‌ام!» طولی نکشید که آشپزها غذا را آوردند و جلوی همه گذاشتند. وایکینگ‌ها مثل تمساح به غذا حمله کردند. گوشت‌ها را با دست تکه تکه می‌کردند، استخوان‌ها را می‌جویدند و تُف می‌کردند جلوی سگ‌هایشان. بعد از غذا، مگنِسِ استخوان خُردکُن، رفت روی بشکه و داد زد: «آهای وایکینگ‌ها!» صدای بلندش یک دفعه همه را ساکت کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1

سوروسات در سوراخ موش

36,000 تومان

در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش می‌خوانیم:

امروز اخبار تلویزیون می‌گفت: ببرها در باغ‌وحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خورده‌اند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بوده‌اند. من هیچ‌وقت باغ‌وحش گوآدالاخارا نرفته‌ام. یک‌بار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آن‌که ببرد حیوان‌های بیش‌تری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمی‌توانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است. زنِ خورده‌شده، سرنگهبان باغ‌وحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بین‌المللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. می‌گویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچ‌وقت توی قفس ببر نمی‌رفته است. ما هیچ‌وقت از ببرهای‌مان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمی‌کنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخ‌های گلوله‌ها قتل‌ها را انجام می‌دهند. نمی‌دانم ما چه‌طور خودکُشی می‌کنیم، ولی به‌هرحال از ببر استفاده نمی‌کنیم. از ببرها برای خوردن جنازه‌ها استفاده می‌کنیم. از شیرمان هم استفاده می‌کنیم. ولی بیش‌تر از آن‌ها برای تماشا کردن‌شان استفاده می‌کنیم، به خاطر این‌که حیوان‌های قوی و واقعاً خوش‌هیکلی هستند و تماشای‌شان خیلی کیف می‌دهد. من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شب‌ها انجام می‌دهند. ولی فکر می‌کنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینه‌ی کشف کارهای مخفی. آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر می‌رسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه. چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویده‌جویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط می‌توانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپاله‌ی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

بهار را باور کن

38,000 تومان

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، سال های سال، صبح های زود. در کنار چشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیسشان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود از سکوت دلپذیرشان، بهترین ترانه، بهترین سرود! مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مرا سبک تر از نسیم، از بنفشه زار باغچه، تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم- زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود…

داستان‌های خانه‌درختی 7/ خانه‌درختی 91طبقه

265,000 تومان
همراه اندی و تری، در آخرین خانه‌درختیِ خفن و پرطبقه‌شان ماجراجویی کنید! چرخی توی قوی‌ترین گرداب جهان بزنید، سوار زیردریاییِ ساندویچی شوید، سر از جزیره‌ای دور‌افتاده دربیاورید، با یک تار‌عنکبوت غول‌پیکر دست‌و‌پنجه نرم کنید و به ملاقات مادام‌همه‌چیزدانِ پیشگو بروید، تا تصمیم بگیرید دکمه‌ی قرمز گنده و اسرارآمیز را فشار بدهید یا نه... خب، معطل چی هستید!؟ بپرید بالا! در این جلد آقای غول‌دماغ نوه‌هایش، آلیس و آلبرت و بچه را به اندی و تری می‌سپرد. اما به نظر شما خانه‌درختی با آن همه طبقه‌ی خطرناک برای بچه‌ها جای مناسبی است؟ با اندی و تری و بچه‌ها همراه شوید و یک عالم ماجرای باحال و خنده‌دار از سر بگذرانید تا بالاخره راز دکمه‌ی قرمز گنده را کشف کنید.
سفارش:1
باقی مانده:3

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره... چی چی؟ پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست. مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه... یکی گفت: یه تنبـ... شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟ تنبل گفت: من؟... خب... بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد. موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است... نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟ طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم... حسابی ناراحت می شدم... وایسا ببینم!... من که نشستم رو شونه ی تو... اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما. دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین. تکون بخورین. تحرّک... کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه... بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و... چی چی؟
سفارش:1
باقی مانده:1