تاکسیسواری
195,000 تومان
معرفی کتاب تاکسی سواری
سروش صحت تجربیاتش را از برخوردهای مختلفی که با رانندگان و مسافران تاکسی داشته، در کتاب تاکسی سواری در قالب 121 داستانک نگاشته است. این داستانها ازآنجاکه شخصیتهای بسیار متنوعی را در بر میگیرند و بر اساس واقعیت پیریزی شدهاند، موضوعات مختلفی اعماز زلزله، دعواهای زناشویی، خودکشی، عشق و… دارند. این موضوعات گاه در موقعیتهای طنز و گاه کاملاً غمانگیز روایت میشوند.
دربارهی کتاب تاکسیسواری
همهی ما تجربهی سوار شدن در تاکسی و شنیدن روایتها و قصههای متنوع و بامزه را از جانب راننده و مسافران داریم. این تجربه وقتی به نویسندگان و یا کارگردانان میرسد، کمی متفاوت میشود؛ چراکه آنها با زاویه دیدی که دارند از یک روایت ساده یک قصه یا درام میسازند.
بسیار پیش آمده که نویسنده یا کارگردانی داستانش را از همین رویدادهای عادی پیرامونش وام گرفته. در این موارد خوب گوش کردن و با دقت دیدن جهان اطراف میتواند ویژگی مثبتی باشد که یک فرد را از دیگری متمایز میکند.
سروش صحت (Soroush Sehhat) برای مدتی تجربیات خود را از تاکسیسواریهایش در صفحهی اینستاگرامش به اشتراک میگذاشت. اینها داستانکهایی بودند که گاه حتی نقطهی اوجی نداشتند.
اما وجود یک نکتهی جالب، یک شوک و یک لحظهی منحصربهفرد الزامی است تا یک روایت یا خاطره شنیدنی شود. او حالا این نوشتههای پراکنده را در کتاب تاکسیسواری جمعآوری کرده و گوشهای از زندگیِ هرروزهاش را به مخاطب مینمایاند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
تاکسیسواری
نویسنده |
سروش صحت
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 25 |
تعداد صفحات | 161 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
داستان فارسی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220111634
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارم
حقوق ارث
دائو: راهی برای تفکر
نشر چشمه منتشر کرد: نفوذ گسترده آئین دائو در زیر و بمهای زندگی روحی و عملی چینیان، و نیز در سراسر تاریخ دیرینه سال چین مشهود است.
نفوذ آئین دائو كه هم مكتب دائو را در بر میگیرد و هم دین دائو را محدود به چین نیست.
بلكه در زندگی ملتهایی هم كه در سراسر راه تجاری-فرهنگی معروف به جاده ابریشم كه از چین آغاز میشد نقش آشكاری داشته است و دو قرن اول آغاز عصر اسلامی را هم در بر میگیرد.
مرگ ايوان ايليچ
در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ میخوانیم
زندگى را در خانهى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنانکه معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوقالعاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مىبود دیگر نقصى در زندگىشان نمىماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابهجا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلافنظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بىجدال زیاد باهم کنار مىآمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفتهرفته آشنایىهایى پیدا مىشد و عادتهایى پدید مىآمد و زندگىشان هر طور بود پر مىشد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مىگذرانید و براى ناهار به خانه مىآمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دلآزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمهاش همین خانه بود. (کوچکترین لکه روى سفره یا پارچهى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مىآورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما بهطور کلى زندگىاش طورى مىگذشت که به عقیدهى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمىخاست، قهوهاش را مىنوشید و روزنامهاش را مىخواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مىکرد و به دادگاه مىرفت و آنجا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مىافتاد.تام گیتس 4/ ایدههای خلاقانه (البته بیشترشان)
عشق روي پياده رو
قسمتی از متن کتاب عشق روی پیاده رو
ملافه را روی محسن میکشم و عینک کوچک ستاره را از چشمهاش برمیدارم. چراغ را خاموش میکنم و به رخت خواب میروم. شاید امشب خواب زودتر سراغم بیاید. اما نمیآید. چراغ را که خاموش میکنم انگار به دنیای دیگری میروم. همه چیز به نظرم غیب میشود و هیچ چیز نمیبینم. حتی محسن و ستاره را که کنارم خوابیدهاند. بعد همه چیز میشود ابراهیم. خیلی سعی میکنم افکارم را به کارهای روزمرهای که انجام دادهام مشغول کنم. به مدیر و مدرسه و بچههای کلاس. اما ذهنم مثل اسب چموشی رو برمیگرداند و ابراهیم میپرد درست وسط کلاس. آنگاه ذهن را از تصاویر آشفته و آميخته به ابراهیم میتکانم تا ابراهیم هم پاک شود و خیال به جایی برود که ابراهیم نباشد. به بعد از ظهر که بی بی صدیقه از روضه آمده بود؟ آمده بود تا عروسکی که برای ستاره خریده بود به او بدهد یا کار دیگری داشت؟ آمده بود به دخترش، نرگس خانم، سر بزند یا عروسک و نرگس خانم بهانه بودند تا آن یک جمله را به من بگوید و برود؟ بی بی صدیقه از آن خبرهها است. هزار و یک مقدمه میچیند تاحرفی را به غیر مستقیمترین شکلش بزند. از وقتی ابراهیم شهید شده بود بیشتر سر میزد تا هم به دخترش نرگس خانم، که حالا مادر شهید شده بود. دلداری داده باشد و هم به من که در واقع عروس دخترش بودم. چه بود آن جمله؟ «امروز نشد فردا، این یکی نشد دیگری، گله چوپون میخواد، زن باید صاحاب داشته باشه.»محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.