تتها
110,000 تومان
معرفی کتاب تتها
کتاب تتها داستانی گروتسک، طنز و ابزورد است که در پس آن، حکومتهای تمامیتخواه نقد میشوند. این داستان، خانوادهای را به تصویر میکشد که زندگی آرام و بیدردسری دارند؛ تا اینکه سرگرد وارّو وارد داستان میشود. کسی که از خانوادهی تتها، درخواستهای غیرمعقولی دارد. ایشتوان ارکنی برای نوشتن این کتاب جایزهی بزرگ طنز سیاه پاریس را در سال 1969 از آن خود کرد.
دربارهی کتاب تتها
داستان کتاب تتها (The Toth Family) نوشتهی ایشتوان ارکنی (István Örkény) از این قرار است: آقای لایوس تت که فرد محترمی به حساب میآید، همراه با خانوادهاش زندگی بیدردسری را در روستا دارند. تا اینکه پسر خانواده به جنگ در جبههی روسیه فراخوانده میشود و در نامهای به خانوادهاش نوید میدهد که توانسته سرگرد فرماندهشان را راضی کند برای تمدد اعصاب به روستای آنها بیاید.
خانوادهی تت خیلی سریع برای پذیرایی از سرگرد دستبهکار میشوند؛ به این امید که سرگرد در ازای این پذیرایی، شرایط بهتری را در جبههی جنگ برای پسرشان فراهم کند. اما آنها نمیدانند که خبری هولناک انتظارشان را میکشد. اما چرا خبر به این مهمی به تتها نمیرسد؟
پستچیای را تصور کنید که وسواس قرینگی دارد و فقط باید از وسط خط فرضی راه شوسه بگذرد. اگر کسی بیصبرانه منتظر خبری از عزیزانش باشد، بهجای آنکه نامه را سریعاً برساند، یک روز آن را دیرتر میرساند. اگر از کسی خوشش نیاید، نامه را اصلاً به دستش نمیرساند.
و اگر کسی را خیلی دوست داشته باشد، فقط نامههایی را به او میرساند که حاوی خبری خوش باشند. و از قضا لایوش تت از افراد مورد علاقهاش بود.
پس طبیعی است که خبر بدی را که دارد هرگز به او نرساند؛ اما خبر آمدن سرگرد مافوق پسر را با سرعت هرچه تمامتر به لایوش تت برساند و زندگی او را از این رو به آن رو کند. اما ایشتوان ارکنی غافلگیریهای دیگری نیز در کتاب تتها دارد.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
تتها
نویسنده |
ایشتوان ارکنی
|
مترجم |
کمال ظاهری
|
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 138 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | پالتویی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
رمان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220111573
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
جادوگر کوه آتشینقله (Fighting Fantasy 1)
طاعون
در بخشی از کتاب طاعون میخوانیم:
بعضیهایمان اما لجاجت به خرج میدادند و از نامه نوشتن دست نمیکشیدند و یکبند در جستوجوی ترفندهایی برای ارتباط با دنیای بیرون بودند، که همواره آخرسر خیال باطل از آب درمیآمدند. اگر هم بهفرض بعضی از شگردهایی که به عقلمان رسیده بودند نتیجه میدادند، باخبر نمیشدیم زیرا جوابی دریافت نمیکردیم. خلاصه، هفتههای متوالی کارمان این بود که مدام همان مطالب را رونویسی کنیم و اینطوری بهمرور واژههایی که در آغاز خونچکان از دلمان بیرون تراویده بودند بیمعنا میشدند. آنگاه رونویسیشان را به شکلی مکانیکی ادامه میدادیم و میکوشیدیم این جملههای بیجان را به نشانههای زندگانی مشقتبارمان بدل کنیم. سرانجام به نظرمان میرسید ارتباط متعارف از طریق تلگرام، بر این تکگوییِ سترون و لجوجانه و این گفتوگوی بیحاصل با دیوار ترجیح دارد. از سوی دیگر، با گذشت چند روز، هنگامی که مسلم شد هیچکس نخواهد توانست از شهرمان خارج شود، به فکرمان رسید بپرسیم آیا کسانی که قبل از اعلام طاعون رفتهاند اجازه دارند برگردند. پس از چند روز تأمل و بررسی فرمانداری پاسخ مثبت داد. اما این نکته را نیز گوشزد کرد که هر کس برگردد دیگر تحت هیچ شرایطی مجاز به ترک شهر نخواهد بود؛ به عبارت دیگر ورود آزاد است و خروج ممنوع. در این قضیه هم بعضی خانوادهها موضوع را سرسری گرفتند و چون بیاندازه مشتاقِ دیدارِ مجددِ خویشاوندانشان بودند، احتیاط و دوراندیشی را کنار گذاشتند. اما خیلی زود کسانی که اسیرِ طاعون بودند دریافتند نزدیکانشان را در معرض چه خطری قرار خواهند داد و پذیرفتند جدایی را تاب بیاورند. در حادترین مرحلهی بیماری، فقط شاهد یک مورد بودیم که عواطف انسانی زورش بر ترس از مرگی عذابآور چربید. برخلاف آنچه معمولاً تصور میشود، قهرمانانِ ماجرا دو دلداده نبودند که رنج را به هیچ میگیرند و شوریده و عاشق آغوش یکدیگر را میجویند. پای دکتر کاستلِ پیر و همسرش در میان بود که سالهای بسیار از زناشوییشان میگذشت. خانم کاستل، چند روز قبل از شیوع بیماری به یکی از شهرهای مجاور رفته بود. حتی جزء زوجهایی نبودند که نمونهای از سعادت بینظیر را به عالموآدم عرضه میکنند و راوی خود را مجاز میداند بگوید به احتمال زیاد این زنوشوهر تا آن هنگام یقین نداشتند از پیوندشان خرسندند. اما این جداییِ ناگهانی و طولانی بهشان اطمینان بخشید که قادر نیستند دور از یکدیگر زندگی کنند، و در برابر این حقیقت، که یکباره آشکار شده بود، طاعون بیاهمیت جلوه میکرد.عصر آهن ايران
توضیحات:
فهرست:
پیشگفتار فصل اول: اقتصاد و معیشت در عصر آهن ایران (حدود 1450ـ800 ق. م) تحلیل دادههای مرتبط با اقتصاد و معیشت در شمال مرکزی ایران تحلیل دادههای مرتبط با اقتصاد و معیشت در شمال غرب ایران فصل دوم: تحولات فناوری در عصر آهن ایران فلزکاری عصر آهن فلزگری زیورآلات در عصر آهن فناوری ظروف فلزی در عصر آهن ایران فصل سوم: تدفین مردگان در عصر آهن ایران الگوهای مشترک تدفین در عصر آهن ایران شواهد باستانشناختی تدفین مردگان در عصر آهن ایران فصل چهارم: تکامل، استمرار و تغییرات فرهنگی در عصر آهن ایران شواهد باستانشناسی جدید تصاویر منابع و مآخذگل صحرا
چرتوپيا
معرفی کتاب چرتوپیا؛ تاریخ زوال یک اتوپیا به روایت سباستون میکلانکوس
قصه گو
در بخشی از کتاب قصهگو میخوانیم
غالباً در فرصت بین دو کلاس، عادت داشتیم باهم به سالن بیلیاردی که زیر پلهها قرار داشت، برویم. بعد باهم در خیابان قدم میزدیم و من حس میکردم که برای او زندگی میان این مردم موهن و نفرتانگیز، چهقدر مصیبتبار است. مردم رویشان را برمیگرداندند یا سرِ راهش سبز میشدند تا خوب نگاهش کنند. خیرهخیره، زل میزدند به او و به خودشان زحمت نمیدادند که نفرت یا تحقیری را که توی نگاهشان موج میزد، پنهان کنند. این مسئله زیاد اتفاق میافتاد. بزرگترها و بهخصوص بچهها، به او اشارههای توهینآمیز میکردند. بهنظر نمیرسید که برای او خیلی اهمیت داشته باشد و بیشتر اوقات به حرکات زشت آنها با شوخی پاسخ میداد. آن روز هم، حادثهی سالن بیلیارد، خیلی باعث تحریک او نشد، اما روی من خیلی تأثیر گذاشت، چون طبیعت من فاصلهی زیادی از طبیعت یک فرشتهی واقعی دارد. یک مست، آرنج خود را روی پیشخان گذاشته بود. لحظهای که چشمش به ما افتاد، تلوتلوخوران جلو آمد و روبهروی شائول ایستاد، دستها را به کمر زد و داد زد: «حرامزاده، عجب هیولای غریبی! از کدام باغ وحش فرار کردهای؟» شائول جواب داد: «کدام را پیشنهاد میکنی رفیق؟ دوروبر اینجا یکی بیشتر نیست، که آن هم البته در همین بارانکو است. اگر جرئت کنی و بپری جلو، آن وقت قفس مرا پیدا میکنی، هنوز درش باز است.» شائول خودش را کنار کشید تا او بتواند عبور کند. اما مرد مست دستش را دراز و با انگشتانش اشارهای کرد. همان واکنشی که معمولاً بچهها وقت فحش دادن از خودشان نشان میدهند.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.