تحلیل متن نمایشی: برای بازیگران، کارگردانان و طراحان
166,000 تومان
چکیده:
این کتاب با رویکردی فرمالیستی و با اشاره به نمونههایی ملموس به بحث در مورد نیروهای نمایشی موجود در بطن یک نمایشنامه میپردازد. هدف، آموزش مهارت تحلیل فرمالیستی متن به هنرجویان جدی تئاتر است.
تحلیل فرمالیستی جستجوی ارزشهای نمایشی قابل اجرایی است که نشان از یک الگوی متحد محوری دارند؛ الگویی که از درون به نمایشنامه شکل میبخشد و تمامی بخشهای آن را هماهنگ میسازد.
مطابق این رویکرد هر عنصر از کل جداییناپذیر است و این دریافت، سنگ بنای یکپارچگی اثر هنری است
بنابر این به جای نظریههای انتزاعی یا شرایط بیرونی که نمایشنامه به اعتبار آنها تفسیر میشود، خود نمایشنامه مورد مطالعه قرار میگیرد و اینگونه شمار زیادی از ارزشهای قابل اجرا کشف میشود.
توضیحات:
این کتاب برای دانشجویان رشته هنر در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «دیدن و تحلیل نمایش» به ارزش 2 واحد ترجمه شده است.
فهرست:
فصل اول: شالودههای طرح: شرایط مفروض
فصل دوم: شالودههای طرح: قصه پسزمینه
فصل سوم: طرح: کنش جسمی و روانشناختی
فصل چهارم: طرح داستانی: پیشرویها و ساختار
فصل پنجم: شخصیت نمایشی
فصل ششم: ایده فصل
هفتم: گفتگو
فصل هشتم: نواخت، ریتم، حالوهوا
فصل نهم: سبک نمایشنامه
فقط 1 عدد در انبار موجود است
تحلیل متن نمایشی: برای بازیگران، کارگردانان و طراحان
نویسنده |
جیمز تامس
|
مترجم |
علی ظفر قهرمانی نژاد
|
نوبت چاپ | 10 |
تعداد صفحات | 332 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —– |
موضوع |
هنر
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 445 گرم |
شابک |
9789645302502
|
وزن | 0.445 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مجوس
در بخشی از کتاب مجوس میخوانیم
آتن گردوخاک بود و خشکی، اُخرایی و خاکستری. حتی نخلها هم به نظر کلافه میآمدند، تمام انسانیتِ انسانها عقب نشسته بود پشت پوستهای تیره و عینکهای حتی تیرهتر. ساعت دوی بعدازظهر شهر و شهروندان لُنگ انداختند؛ خیابانها خالی شدند، تسلیم رخوت و گرما. پشت پردهی کشیدهی اتاقی در هتل پیرئوس روی تختم ولو شدم و چرت زدم. شهر دیگر برایم قابلتحمل نبود. پس از بورانی دیگر نزول به عصر جدید و تشکیلات و اضطرابش کاملاً حالم را دگرگون میکرد. ساعات ملالآور بعدازظهر کش میآمد. هر چه زمان دیدار الیسون نزدیکتر میشد انگیزهام را بیشتر از دست میدادم. میدانستم فقط از سر لجبازی آمدهام آتن. شش روز قبل او برایم حکم کاچی به از هیچی را داشت، ولی دو ساعتی که در هتل گذراندم پستفطرتیام را بدل کرد به احساس گناه. بههرحال اصلاً تمایلی به برقراری رابطهی نزدیک با او نداشتم. فکرش را هم نمیکردم نه به خاطر او، به خاطر لیلی. نمیخواستم گولش بزنم و به نظرم فقط یک روش مرا به هدفم میرساند؛ کاری میکردم دلش به حالم بسوزد و فاصلهام را با او حفظ میکردم. ساعت پنج بلند شدم، حمام کردم و برای فرودگاه تاکسی گرفتم. روی نیمکت درازِ روبهروی پیشخان پذیرش نشستم، اما بعد جایم را عوض کردم چون با عصبانیت متوجه شدم لحظهبهلحظه مضطربتر میشوم. چندین مهماندار سریع از جلوم گذشتند شقورق، مرتب، به شکلی حرفهای زیبا، بیشتر عاشقِ جذاب جلوه کردن بودند تا خودِ جذابیت. ساعت شش شد، شش و ربع. به خودم نهیب زدم بروم سمت پیشخان. دختری آنجا بود با لباسفُرم تنگ و دندان براق و چشمان قهوهای سیر که اداواطوارش به آرایش افراطیاش میآمد.گود
در بخشی از کتاب گود میخوانیم
خلیل هر روز هفت صبح دوتا جعبه انار میذاشت دم خونهی سوریخانم و فخری کارش رو شروع میکرد. وقتهایی که انار میرسید، شیش و نیم صبح اونجا بود. تابستون و بهار که انار نبود دیرتر میاومد. جعبهها رو باید خودش تا طبقهی سوم و اتاق بغل خرپشته میکشید روی پاش و بالا میبرد. اون هم طوری که نه دخترها بیدار بشن و نه سوری داد بزنه «فخری نزنی به درودیوار.» جعبه رو مینداخت روی زانوی پای راستش و پلهپله تا بالا میرفت. دور آخر پلهها که میرسید هنهنکنان چهارتا لیچار بار همایون شوهرش میکرد. خلیل یهبار میخواست کمک کنه جعبهها رو تا اتاق فخری ببره، اما سوری که خلیل رو توی حیاط خونهش دید، چنان قشقرقی به پا کرد که صداش تا خود بازارچه رفت و همه توی بازار به خلیل طعنه میزدن که رفته بودی «خونهی سوریخانم». تا یکی دو هفته حالش خراب بود اما قول داده و طی کرده بود صبحبهصبح دوتا جعبه انار ببره دم اون خونه، و میبرد. فخری وقتهایی که خیلی خسته میشد، دهنش رو فرمی شبیه خندیدن بازوبسته میکرد و آب دهنش ولو میشد روی لباسش که با پشت آستین پیرهنِ همیشهسُرمهایش پاک میکرد. «باس قرص کمر بندازم، دیگه جون واستادن ندارم. کی دست داره اون رو تو هاون بکوبه؟» کار صبحش توی پاییز و زمستون تکهتکه کردن انارها بود. اوایل سوری گیر داده بود که «باس انارا رو دون کنی.» فخری که هیچوقت نفهمید کار سوری با انارها چیه. گفت «اینا رو تیکهتیکه کنم بعد له کنم، همون نمیشه؟» «آره. اما باس صاف بشه.»کارآگاه سیتو و دستیارش چینمیادو 7/ سال نوی چینی
معرفی کتاب کارآگاه سیتو و دستیارش چین می ادو 7 اثر آنتونیو ایتوربه
درباره نویسنده کتاب
درباره ناشر کتاب
هوپا ناشر کتابهای کودک، نوجوان و جوان و بازیهای فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است. فعالیت هوپا با ارائهی نسل جدیدی از بازیهای فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل مقایسه با محصولات بینالمللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازیهای فکری، از سال 1394 برنامهریزی آن برای انتشار کتابهای مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، نخستین کتابهای هوپا به بازار عرضه شد. در این مدت، ما با افتخار، شاهد گسترش بسیار سریع و روزافزون مخاطبان خود بودهایم و امروز میتوانیم بر پایهی اعتماد آنها که بیتردید بزرگترین سرمایهی هوپا است، خود را اتفاقی نو در نشر کودک و نوجوان ایران بنامیم.جای خالی سلوچ (جیبی)
خلاصه کتاب جای خالی سلوچ
داستان کتاب در روستایی به نام زمینج و با رفتن سلوچ اغاز می شود ، مردی که شغلش گچ کاری و تنورسازی و مغنی گری است ولی نمی تواند برای خود کاری پیدا کند و برای تهیه مایحتاج زندگی و سیر کردن شکم اعضای خانواده به سختی افتاده و این اواخر نیز از سالار عبدالله ( یکی از شخصیت های کتاب ) مقداری پول قرض می کند.
مردی که در نهایت به علت خرد شدن غرور مردانه اش در یک صبح روز زمستانی خانواده را رها کرده و ناپدید می شود. بعد رفتن سلوچ مرگان می ماند با چندین بچه بزرگ کوچک به نام های عباس، ابروا و هاجر به همراه قرض و بدهی های که از زمان سلوچ باقی مانده ، بدهکارانی که به ظروف مسی خانه مرگان نیز رحم نمی کنند .
مرگان با رفتن سلوچ در میان آشنایان و همسایه ها غریب می ماند و مورد هجوم نگاه و نیت های ناپاک آنها قرار می گیرد . زنی که برای تهیه خرج و مخارج زندگی سختی های بسیاری می کشد و از انجام هیچ کاری دریغ نمی کند و به کارهای همانند گچ کاری و … که بسیار طاقت فرسا هستند تن می دهد .
او برای مدیریت کردن دخل و خرج زندگی می خواهد فرزندان را به کار جمع آوری هیزم و فروش آن مشغول کند ولی عباس پسر بزرگ خانواده ، که با رفتن پدر حس رهایی از بند پیدا می کند ، تن به کار نمی دهد و وقت خود را صرف قماربازی و خوش گذردانی و تن پروری می کند.
پسر کوچکتر یا همان ابروا با اینکه قد و قواره ی کوچکی دارد ولی کاری تر از برادر بزرگترش است و در خرج و مخارج به مادر کمک می کند و سختی زندگی را همراه مادر و خواهرش به دوش می گیرد .
علی گناو همسایه مرگان که مردی میانسال است در اثر صحبتهای زن قبلی اش ، مادرش را از خانه بیرون می کند و مادرش در اثر زندگی در خرابه از دنیا می رود ، او که زنش را مقصر مرگ مادرش می داند ، زنش را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده به طوری که زنش علیل می شود.
علی گناو در فکر ازدواج مجدد است به همین دلیل پیشنهاد ازدواج با هاجر که دختری نوجوان است را به مرگان می دهد ولی مرگان به شدت با این درخواست علی گناو مخالفت می کند ولی علی گناو با صحبت هایی همچون اینکه خانواده مرگان احتیاج به یه بزرگتر دارد تا از انها مراقبت کند و قول یافتن کار برای عباس و ابروان ، رضایت مرگان را جلب می کند .
سرانجام علی گناو ، هاجر را به عقد خود در می آورد و هاجر به جای ازدواج با پسر دلیری که از اعماق وجود دوستش داشت، مجبور می شود زن دوم علی گناو میانسال شود.
بعد ازدواج ، علی گناو ابروان را در حمام عمومی خود مشغول می کند و عباس را شتربان شترهای پسر عموی خود می کند .
شرورترین دختر مدرسه مبصر میشود
تاکسیسواری
معرفی کتاب تاکسی سواری
سروش صحت تجربیاتش را از برخوردهای مختلفی که با رانندگان و مسافران تاکسی داشته، در کتاب تاکسی سواری در قالب 121 داستانک نگاشته است. این داستانها ازآنجاکه شخصیتهای بسیار متنوعی را در بر میگیرند و بر اساس واقعیت پیریزی شدهاند، موضوعات مختلفی اعماز زلزله، دعواهای زناشویی، خودکشی، عشق و... دارند. این موضوعات گاه در موقعیتهای طنز و گاه کاملاً غمانگیز روایت میشوند.دربارهی کتاب تاکسیسواری
همهی ما تجربهی سوار شدن در تاکسی و شنیدن روایتها و قصههای متنوع و بامزه را از جانب راننده و مسافران داریم. این تجربه وقتی به نویسندگان و یا کارگردانان میرسد، کمی متفاوت میشود؛ چراکه آنها با زاویه دیدی که دارند از یک روایت ساده یک قصه یا درام میسازند. بسیار پیش آمده که نویسنده یا کارگردانی داستانش را از همین رویدادهای عادی پیرامونش وام گرفته. در این موارد خوب گوش کردن و با دقت دیدن جهان اطراف میتواند ویژگی مثبتی باشد که یک فرد را از دیگری متمایز میکند. سروش صحت (Soroush Sehhat) برای مدتی تجربیات خود را از تاکسیسواریهایش در صفحهی اینستاگرامش به اشتراک میگذاشت. اینها داستانکهایی بودند که گاه حتی نقطهی اوجی نداشتند. اما وجود یک نکتهی جالب، یک شوک و یک لحظهی منحصربهفرد الزامی است تا یک روایت یا خاطره شنیدنی شود. او حالا این نوشتههای پراکنده را در کتاب تاکسیسواری جمعآوری کرده و گوشهای از زندگیِ هرروزهاش را به مخاطب مینمایاند.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.