تصرف عدوانی

110,000 تومان

کتاب تصرف عدوانی نوشته لنا آندرشون ترجمه سعید مقدم توسط انتشارات مرکز با رمان, رمان های خارجی, داستان های سوئدی به چاپ رسیده است.
وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده ،تنش احساس می کند وزنش سه برابر شده است .عشق نوپا روی لبه ی باریکی می رقصد .ممکن است آدم دوباره وزن واقعیش را احساس نکند،که این خود می تواند در آدم های مضطرب ،باتجربه و اینده نگر ،یا در آن هایی که مثل استر این قدر امیدوار و خوش باور نیستند،میزانی از تردید پدید آورد….

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642132980 دسته: , , برچسب: ,
توضیحات

تصرف عدوانی

نویسنده لنا آندرشون
مترجم سعید مقدم
نوبت چاپ چهل و هفتم
تعداد صفحات 176
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1403
شابک 9789642132980
توضیحات تکمیلی
وزن 0.175 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تصرف عدوانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

فرانی و زویی

180,000 تومان
کتاب فرانی و زویی نوشته جروم دیوید سالینجر ترجمه میلاد زکریا توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است. کتاب‌شناسی آثار جی. دی. سالینجر بسیار کوتاه است اما او با همین مجموعه‌ی کم‌حجم آثار، یکی از پرتأثیرترین و پرخـواننده‌تـرین نویسنـدگان معـاصر آمریکا بوده است. نخستین اثر مشهور او ناتور دشت، که روایت رنج‌ها و دغدغه‌های نسلی از دانشجویان و نوجوانان آمریکای پس از جنگ دوم است با ستایش بسیار روبه‌رو شد و آن نسل را به طرفداران و خوانندگان شیفته‌ی او تبدیل کرد. فرانی و زویی، که از مهم‌ترین آثار دیگر او شمرده می‌شود، و فیلم ایرانی پری، ساخته‌ی داریوش مهرجویی، گونه‌ای انطباق بومی آن است، مملو از اندیشه‌های ژرف درباره‌ی مسائلی همچون عرفـان و تأمل: تلاش دانش‌پژوهـان در اندوختن گنجینه‌هـای آکادمیک به جـای پول، و شجاعت هیچ‌کس نبودن! حقایقی که به زودی خواهید خواند قاعدتا خودشان حرف هایشان را خواهند زد، ولی، فکر می کنم حتی اندکی مبتذل تر از آن چه معمولِ حقایق است. بنابراین، در مقام جبران، با همان نفرت جاودان و وسوسه گر شروع می کنیم: مقدمه رسمی نویسنده. مقدمه ای که من در ذهن دارم نه تنها بیشتر از آن که بتوانم خوابش را ببینم مفصل و جدی است، بلکه همچنین به شکل آزاردهنده ای شخصی است. اگر، از بخت خوش، درست از کار در بیاید، در عمل با یک گردش اجباری در موتورخانه کشتی قابل مقایسه خواهد بود، که خود من در نقش راهنما با یک لباس شنای یک تکه قدیمی یانتزن جلوتر از همه راه را به بقیه نشان می دهم. مستقیما برویم سراغ بدترین قسمت ماجرا. چیزی که قرار است بخوانید در واقع به هیچ وجه یک داستان کوتاه نیست، بلکه یک جور فیلم خانگی منثور است؛ و کسانی که آن را دیده اند و مصرانه مرا از پرداختن به هر برنامه جدی برای پخش آن برحذر داشته اند. این حق من و مایه شرمساری من است که فاش کنم گروه مخالفان تشکیل شده است از هر سه بازیگر آن، دو زن و یک مرد. ابتدا به سراغ بازیگر نقش اول زن می رویم، که گمان می کنم ترجیح می دهد مختصرا زنی آرام و پخته توصیه شود. به نظر او اگر من بلایی سر سکانس پانزده-بیست دقیقه ای که در آن او چندین بار دماغش را می گیرد می آوردم – یعنی تا آن جا که من فهمیدم، قیچی اش می کردم- شاید همه چیز به حد کافی خوب پیش رفته بود. او می گوید نفرت آور است آدم یک نفر را تماشا کند که مدام فین می کند. خانم دیگر گروه، بازیگر نقش دوم شوخ و شنگ و سرخ و سفید، به این اعتراض دارد که او را در لباس خانه کهنه اش به اصطلاح تصویر کرده ام. هیچ کدام از این لعبت ها (اسمی که هر دو اشاره کرده اند دوست دارند به آن خوانده شوند) اعتراض چندان جدی ای به پیشنهادهای -در مجموع- استثماری من نمی کنند. در واقع، دلیلش خیلی ساده است. هر چند که، برای من، تا حدودی مایه خجالت است. آن ها از روی تجربه می دانند که با اولین کلمه تند و ملامت آمیز اشک از چشم های من جاری  می شود. در هر حال، این نقش اول مرد است که بلیغ ترین درخواست را برای متوقف کردن تهیه فیلم از من کرده است. او حس می کند طرح به عرفان، یا رمز و راز مذهبی، وابسته است -در هر صورت به وضوح گفته است که حضور بیش از حد نمایان چنین عناصر ماورایی که او می گوید یک جورهایی ناراحتش می کنند، تنها می تواند روز و ساعت بی آبرویی حرفه ای مرا تسریع کند و جلو بیندازد.

شخصیت معاصر … فرانکلین دلانو روزولت

3,200 تومان
با آغاز قرن نوزدهم و پیشرفت‌های حاصل شده در تمامی حوزه‌های فعالیت انسان ، دنیای قدیم به مکانی جدید بدل شد. اختراعات جدید روش زندگی را به سرعت تغییر داد و اکتشافات علمی نیز نگرش انسان را به خود دگرگون ساخت. با وقوع جنگ جهانی اول سراسر جهان را جنگ فرا گرفت، و به کارگیری اندیشه‌هایی نظیر کمونیسم و ناسیونالیسم نشان داد که کشورها می‌توانند بسیار فراتر از مرزهای خود بر جهان تأثیر بگذارند . مجموعه این تحولات دنیایی را به وجود آورده است که آن را جهان معاصر می‌نامیم .   « فرانکلین دلانو روزولت » در تمام عمرش از آتش می‌ترسید ، اما عاشق طبیعت، به ویژه مناظر اطراف منزل ییلاقی خود در جزیره کمپوبلوی کانادا بود. دهم ، اوت سال ١٩٢١ بود که به همراه فرزندانش سوار بر قایق ویرئو، از کلبه خانوادگی در جزیره کمپوبلو به قصد ماهیگیری به راه افتاد . هر چند که او قبل از آمدن به تعطیلات کاملاً خسته بود و سختی سفر به جزیره نیز او را خسته‌تر کرده بود، اجازه نداد خستگی مانع آن شود که همراه فرزندانش از یکی از محبوب‌ترین تفریح‌های خود یعنی قایقرانی لذت ببرد .

شازده کوچولو شومیز

110,000 تومان
معرفی کتاب شازده کوچولو شومیز رمان شازده کوچولو، یک داستان تمثیلی اخلاقی، خودزندگی نامه ای معنوی و رمانی تأثیرگذار است که بیش از هرکتاب دیگری از فرانسه به زبان های دیگر ترجمه شده است. این اثر با جذابیتی پایان ناپذیر، داستان پسرکی را تعریف می کند که محیط امن سیاره ی کوچکش را به منظور سفر در جهان هستی و آموختن پیچ و خم های رفتار بزرگترها ترک می کند و در طول این سفر، ملاقات های شگفت انگیزی نصیبش می شود. سفر اودیسه وار شخصیت اصلی داستان، با ماجراجویی در سیاره ی زمین به اوج خودش می رسد. رمان شازده کوچولو که در سال 1943 در نیویورک به رشته ی تحریر درآمد، خیلی زود به پدیده ای عالمگیر در دنیای ادبیات تبدیل شد. این رمان به یاد ماندنی ، داستانی فلسفی با ارزش هایی انسانی است که بیش از 70 سال از نسلی به نسل دیگر در جای جای دنیا منتقل شده است. رمان شازده کوچولو، نمادی از توسعه ی پایدار، سفیر صلح جهانی و مدافع حقوق کودکان در دنیای بزرگترها است.

جنگ جهانی اول

120,000 تومان
جنگ جهانی اول در سال ١٩١٤ به بهانه قتل فرانتس فردیناند ولیعهد و وارث تاج و تخت امپراتوری اتریش– مجارستان در سارایوو آغاز شد . قاتل از صرب‌های بوسنی و عضو جنبش زیرزمینی بود که برای استقلال این کشور با امپراتوری اتریش– مجارستان مبارزه می‌کرد . این قتل ممکن بود در حد حادثه‌ای کنترل شده باقی بماند ، اما چنین نشد و کشورها را یکی پس از دیگری درگیر کرد . در حالی‌که قدرت‌های بزرگ اروپا - بریتانیا ، فرانسه و روسیه در یک سو و آلمان و اتریش– مجارستان در سوی دیگر- می‌گفتند تنها خواهان صلح هستند ولی عملاً خود را برای جنگ آماده می‌کردند . اروپا به کانون زمین‌لرزه‌ای سیاسی تبدیل شد و موج‌های ضربه‌ای آن به سرعت به بیرون گسترش یافت و به تمامی نقاط جهان رسید . این درگیری در تاریخ به جنگ جهانی اول یا جنگ بزرگ مشهور شد و کشورهای اندکی در این جنگ از آسیب‌های آن مصون ماندند . مردم بیش از پیش دریافتند که جهان به هم پیوسته است و از رخدادهای جهانی گریزی نیست .

رهبران جهان باستان (5) اسکندر مقدونی

3,000 تومان
در یک روز خوش پاییزی حول و حوش سال ٣٤٥ قبل از میلاد ، فیلیپ ، پادشاه مقدونیه ، پسرش اسکندر را به ملاقات یک تاجر اسب اهل حومه تسالی برد . مقدونی‌ها ، عاشق اسب بودند و اهالی تسالی به دلیل نزدیکی به دریای اژه ، هم به اسب‌های یونانی و هم به اسب‌های خارج از مرزهای یونان دسترسی داشتند . در بین اسب‌های فروشی ، یکی بوکفالوس نام داشت که به معنای « گاو سر » بود . روی سر این اسب نشانی بزرگ بود و سرش بیش از آن‌که شبیه اسب باشد ، شکلِ سر گاو بود . تاجر اسب او را برای فروش گذاشته بود، اما به پادشاه فیلیپ هشدار داد که این اسب خیلی سخت رام می‌شود . اسب دوازده سالش بود و به دلیل روح وحشی و قوی‌اش هرگز به طور کامل رام نشده بود . البته کلمات هشدارآمیز نمی‌توانست مقدونی‌ها را دلسرد کند ، چون آن‌ها عاشق چالش بودند . بهترین سوارکاران پادشاه فیلیپ یکی پس از دیگری جلو آمدند و سعی کردند بوکفالوس را رام کنند . یکی‌یکی پایین می‌افتادند ، و یا اصلاً نمی‌توانستند سوار اسب شوند . بعد صدای فریادی آمد : « چه اسبی را دارید از دست می‌دهید ! دلیلش این است که برای رام کردن او خیلی ناتوان و کم‌تجربه هستید . » او اسکندر بود . بعضی از آدم‌ها به دنیا می‌آیند که پیروز شوند ، در حالی که بعضی‌ها زاده می‌شوند که الهام‌بخش باشند یا برانگیزانند ؛ اسکندر هر سه ویژگی را داشت .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت