تمثیل درمانگری: کاربرد تمثیل در بازسازی شناختی

10,000 تومان

این کتاب برای دانشجویان رشته روان‌شناسی در همه مقاطع به عنوان منبع دروس «روان‌درمانگری» تدوین شده است.امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقه‌مندان نیز از آن بهره‌مند شوند.

فهرست:

مقدمه

فصل اول: قدرت تمثیل
فصل دوم: خطاهای فکری
فصل سوم: باورهای ناکارامد

منابع

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

تمثیل درمانگری: کاربرد تمثیل در بازسازی شناختی

نویسنده
دکتر علی صاحبی
مترجم
—–
نوبت چاپ 10
تعداد صفحات 112
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1401
سال چاپ اول 1387
موضوع
علوم رفتاری
نوع کاغذ ——
وزن 165 گرم
شابک
9789645302656
توضیحات تکمیلی
وزن 0.165 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تمثیل درمانگری: کاربرد تمثیل در بازسازی شناختی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آمار و کاربرد آن در مدیریت

30,000 تومان
آمار و کاربرد آن در مدیریت نویسنده دکتر عادل آذر، دکتر منصور مؤمنی مترجم ——– نوبت چاپ 27 تعداد صفحات

گرامشی و انقلاب: مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر

95,000 تومان
انتشارات چشمه منتشر کرد: آنتونیو گرامشی در سال 1913 و بعد از تجربه‌ای که از انتخابات ایتالیا در ساردنیا کسب کرد، عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. با شروع جنگ ‌جهانی اول گرامشی رفته‌رفته نویسنده‌ی روزنامه‌ی اَوِنتی، ارگان رسمی حزب سوسیالیست ایتالیا، شد و نقدهای خود را علیه جریان رفُرمیست حزب سوسیالیست ایتالیا تندتر کرد. در 1917، گرامشی تک‌شماره‌ی شهر آینده را منتشر کرد. انقلاب اکتبر مثالی از بدیلی بود که گرامشی در شهر آینده به آن امید بسته بود. از تحولات انقلاب خبرهای ضدونقیض و سانسورشده‌ی اندکی به غرب می‌رسید. در ابتدا روزنامه‌های بورژوایی انقلاب روسیه را همچون انقلاب کبیر فرانسه در راستای شکوفایی ایده‌آل‌های لیبرالی معرفی کردند. اما پس از آن‌که به ماهیت پرولتری آن پی بردند، در محکومیت انقلاب اکتبر از هیچ کوششی دریغ نکردند. گرامشی با مطالعه‌ی دقیق انقلاب اکتبر، به‌خصوص آثار لنین، اندیشه و عمل خود را بر سازمان‌دهی انقلاب در ایتالیا و در سرتاسر جهان معطوف کرد. این کتاب شامل بخشی از مقالات گرامشی در سال‌های توفانی 1917 تا 1920 است که به‌خوبی نگاه پرشور و هم‌دلانه‌‌اش را به انقلاب اکتبر روسیه نشان می‌دهد.
سفارش:0
باقی مانده:1

درختستان توس

68,000 تومان

معرفی کتاب درختستان توس

کتاب درختستان توس، زندگی دو برادر و شیوه‌ی مواجهه‌ی آن‌ها با مرگ و زندگی را روایت می‌کند. یاروسواف ایواشکیه‌ ویچ سعی دارد با استفاده از نثری فصیح و گیرا، جدال و همدلی دو برادر داستان را در جایی که زیبایی و عریانی طبیعت با احساسات انسانی درهم‌ آمیخته است، نشان دهد. این اثر ذیل مجموعه‌ی «برج بابل» به انتشار رسیده است.

درباره‌ی کتاب درختستان توس

کتاب درختستان توس (The Birch Grove)، نوشته‌ی یاروسواف ایواشکیه‌ویچ (Jarosław Iwaszkiewicz)، از آنجایی شروع می‌شود که بولِسواف، برادر بزرگ‌تر استانیسواف که به دلیل مرگ همسرش، دچار ناراحتی و افسردگی شده، خود را در خانه‌ای جنگلی زندانی کرده و می‌خواهد در تنهایی بمیرد. اما به‌صورت کاملاً اتفاقی با برادر کوچک‌ترش، ملاقات می‌کند. استانیسواف اگرچه سرزنده و پر از شور زندگی به نظر می‌رسد، اما دچار بیماری شده و به خانه پدری بازگشته تا بتواند در آنجا بمیرد. این کتاب در پی آن است که احساسات و دیدگاه‌های بولسواف و استانیسواف، دو برادری که در شرایط روحی و جسمی متفاوت هستند را با مسئله مرگ و زندگی نشان دهد؛ یکی می‌تواند زنده بماند و به زندگی ادامه دهد اما در آرزوی مرگ است و دیگری خواهان زندگی است، اما باید بمیرد. محور اصلی کتاب درختستان توس، تقابل یا همراهی انسان‌ها در برابر موضوعاتی مانند طبیعت، احساسات انسانی، مرگ، زندگی و... است. یاروسواف ایواشکیه‌ویچ، توانایی زیادی در برانگیختن احساسات و هم‌ذات‌پنداری خواننده با داستان را دارد. او از طریق نثر شیوا و غنی خود، مضامین عشق، گذر زمان، از دست دادن و... را بررسی کرده و داستانی عمیق و درون‌نگری را روایت می‌کند که شخصیت‌ها اگرچه در برخی از موضوعات با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در مسائل دیگر، می‌توانند همدل باشند؛ بنابراین شاید بتوان گفت انتخاب طبیعت وحشی و درختان توس توسط نویسنده، به عواطف و احساسات دوپهلو و مبهم شخصیت‌های داستان افزوده است؛ درخت توس، نمادی از مرگ و زندگی است، چراکه به دلیل سفیدپوش بودنشان، امید و سرزندگی را تداعی می‌کنند، اما ظرافت و شکنندگی آن‌ها، مرگ و نابودی را می‌رساند.
سفارش:1
باقی مانده:1

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...

شکوفه هاي عناب

130,000 تومان

معرفی کتاب شکوفه های عناب اثر رضا جولایی

کتاب شکوفه های عناب نوشته ی نویسنده ی ایرانی، رضا جولایی است. شکوفه های عناب ماجرای مرگ میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل را در دوران مشروطه روایت می کند. میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل روزنامه نگاری آزاد خواه است که داستان مرگ دلخراش او از زبان نزدیکانش گفته می شود. این افراد عبارتند از زرین تاج همسر او، داوود خان دستیارش، بوریس نیکولایف افسر لیاخوف و طیفور خان قزاقی ایرانی. از طریق این چهار راوی ما ماجرای مرگ را از زاویه دید های گوناگون دیده و گفته های متفاوت این افراد را در کنار هم قرار می دهیم تا به داستان درست و حقیقی دست بیابیم. داستان شکوفه های عناب که بر اساس واقعه ای حقیقی و تاریخی در برهه ای خاص از تاریخ است با وقایعی خیالی نویسنده اش نیز در هم آمیخته است تا بر جذابیت روایی آن افزوده شود. خواندن این روایت جذاب که در دل دورانی خاص مانند دوران مشروطه رخ می دهد خواننده را با وقایع تاریخی آن دوران آشنا کرده و به او بینشی صحیح جهت درک و قضاوت وقایع می بخشد. رضا جولایی در تمام آثار خود از تاریخ بهره می برد تا بتواند مفاهیمی انسانی را به تصویر کشد و مسائل سیاسی هر دوره را به خوبی بررسی کند. از دیگر کتاب های این نویسنده می توان به سوء قصد به ذات همایونی، قصه های سیماب و کیمیای جان، پاییز 32 و ... اشاره کرد که در همه ی آنها تاریخ نقش بسیار مهمی را بازی می کند.

جاسوس سیبیل زورویی

25,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: عصرِ یک روز شنبه به مادرم گفتم: «مامان، همسایه‌مون جاسوسه.» مادرم که انگار گیج شده بود، پرسید: «همسایه‌مون؟ کدوم همسایه؟» انگشت اشاره‌ام را به‌سمت پایین گرفتم. مادرم جا خورد و گفت: «خارجیه رو می‌گی!» بعد هم ازم خواست تا دلیل حرفم را توضیح بدهم. گفتم: «خیلی روزها عینک‌دودی خیلی تیره می‌زنه و از خونه می‌ره بیرون تا کسی نتونه چشم‌هاش رو ببینه. دستکش‌های سیاه هم داره...» مادرم پرید وسط حرفم و گفت: «بابای خودت هم دستکش سیاه داره.»
همسایه‌ی طبقه‌ی پایین مرد عجیب‌وغریبی است. برگ‌های کاهو را می‌شوید و از بند رخت آویزان می‌کند. یک روز ریش می‌گذارد و یک روز دیگر ریش ندارد. آدم‌های عجیبی دمِ درِ خانه‌اش می‌آیند. تازه! حتی معلوم نیست اسم کوچکش چیست. روی در خانه‌اش فقط نوشته شده: «س. پلتوونن»

نمی‌دانم این سین مخفف چه اسمی است. اما می‌دانم اهل ایسلند است. یک ایسلندی در شهر ما چه‌کار می‌کند؟ جاسوس است یا خرابکار؟ نکند برای نقشه‌ای خطرناک به اینجا آمده؟ من یکی که خیلی کنجکاو شده‌ام سر از کارش در بیاورم!

سفارش:0
باقی مانده:1