ته جدولی‌ها 7/ راز پنالتی نامرئی

240,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب ته جدولی ها 7 اثر روبرتو سانتیاگو

نقطه قوت این کتاب شخصیت های دوست داشتنی آن است. شخصیت هایی واقع گرا که کودکان را مجذوب خود می کند. کتاب ته جدولی ها 7 (راز پنالتی نامرئی) یک داستان جذاب و سرگرم کننده برای کودکان است.

روبرتو سانتیاگو نویسنده این کتاب، در سال 1968 در مادرید متولد شد. وی در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه کامپلوتنس مادرید و آفرینش ادبی در دانشکده ادبیات مادرید در رشته تصویر و صدا تحصیل کرد.

وی نویسنده فیلمنامه تلویزیونی ، سردبیر آژانس های تبلیغاتی در مادرید ، تهیه کننده کلیپ های ویدیویی بوده و چندین رمان منتشر کرده است.
آثار او در سال های اخیر به یکی از پرفروش ترین مجموعه های ادبیات کودک در جهان تبدیل شده است و به چندین زبان ترجمه نیز شده است. او با کتاب “جون و ماشین ترس” برنده جایزه ادبی کودکانه شد.

این کتاب به توسط “سعید متین” به فارسی برگردانده شده است و همچنین تکثیر آن بر عهده نشر “هوپا” بوده است.

وقتی باد شمالی شروع به وزیدن می‌کند، در سویالاچیکا هر اتفاقی ممکن است بیفتد…
… مثلاً اینکه وسط یکی از بازی‌های سرنوشت‌ساز سوتوآلتو برای بقا در لیگ، نقطه‌ی پنالتی ناپدید بشود…
…و کسی نداند که رادو، سرایدار مدرسه و مسئول کشیدن نقطه‌ی پنالتی، کجا غیبش زده…
… و اینکه دوست‌های پدرت بریزند توی خانه‌تان و همه‌چیز را زیرورو کنند. پس حواستان را جمع کنید، عشق‌فوتبال‌ها! چون باد شمالی شروع به وزیدن کرده است!

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ته جدولی‌ها 7/ راز پنالتی نامرئی

نویسنده
روبرتو سانتیاگو
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 336
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222042820
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ته جدولی‌ها 7/ راز پنالتی نامرئی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مینا کاری روی فلز

15,000 تومان
میناکاری روی فلز مشتمل بر نقاشی و تزیین آثار فلزی ساخته شده از مس، نقره و طلا است که با لعابهای رنگین تزیین شده و در زمره هنرهای صناعی است که آثار ظریف و ارزنده آن با رنگهای آتشی، سالیان دراز از گزند حوادث گوناگون مصون مانده و در شمار آثار جاویدان هنری قرار می‌گیرد. مجموعه حاضر به عنوان راهنمای آموزشی هنر میناکاری در شش فصل به بررسی این هنر با توجه به پیشینه تاریخی میناکاری در ایران و جهان، معرفی فلزات مناسب برای میناکاری، شناخت روشهای آماده‌سازی و تزیین آثار میناکاری، ساخت انواع لعاب، شیوه‌های شاخص میناکاری سنتی و روشهای نوین هنری در تهیه آثار میناکاری اختصاص یافته است.در این مجموعه با معرفی اصول اجرایی، نکات و ظرافتهای هنر میناکاری روی فلز در اختیار علاقه‌مندان این هنر قرار گرفته است. پیشگفتار مقدمه فصل اول: پیشینه تاریخی فصل دوم: خواص و مشخصات فلزات مناسب برای میناکاری فصل سوم: شناخت کلی میناکاری فصل چهارم: انواع لعاب در میناکاری فصل پنجم: شیوه‌های شاخص میناکاری فصل ششم: شیوه‌های هنری لعاب مینا بر روی فلز تصاویر منابع واژه‌نامه  

پرسه در حوالی زندگی

25,000 تومان
پرسه در حوالی زندگی، کتابی شامل 40 عکس از عکاسان ایرانی و خارجی (ترکیه، لهستان، کرواسی، ایسلند و...) است که با انتخاب کیارنگ علایی و روایت هایی از مصطفی مستور، پیوندی میان ادبیات و عکاسی از لحاظ مفهومی برقرار می نماید.
مستور در کنار هر عکس، متنی ادبی و اکثرا شعرگونه نگاشته است که به نوعی می توان آن را تعبیر و تفسیری از زبان او بر این تصاویر دانست. تصاویری که انتخاب آن ها اغلب تصاویری از انسان ها و گوشه ای از زندگی آن هاست که در چارچوب عکس، و همانطور که مستور می گوید، در یک زمان متوقف شده اند.
این تصاویر بخش هایی ثبت شده از کودکی، جوانی، میانسالی در لحظات و حالت هایی است که با تفسیرها و جملات مستور در قالب واژگان او می روند و درک می شوند.
دیدگاه مستور در این کتاب شباهت بسیاری به داستان های او دارد و خواننده ی این سطور در حین تماشای عکس ها و خواندن جملات مستور، بارها به فضای همیشگی داستان های او باز می گردد. داستان هایی که تلخی آن ها، تلخی ناگزیر زندگی اجتماعی انسان هاست، که فراموشی و نادانی و بی ایمانی و ندیدن آنچه که باید دید و... به این تلخی می افزاید.
در انتها، برای آشنایی با فضای نوشته های درون کتاب، تفسیر و نوشته ی مستور بر یکی از عکس های کتاب را می خوانیم؛ "و خوب نگاه کن به دورها به دقیقه های مرده ی دیروز به خاطرات آکنده از میل های نا تمام به خاکستر سرد آروزهای ناکام و بعد بنشین و لحظه های بیهودگی را شماره کن و آن قدر شماره کن تا تک تک سلول های هستی ات لبریز شود از هیچ و هیچ تو را در آغوش بگیرد و هیچ تو را لمس کند و هیچ تو را مسخ کند به دیوار به سنگی، به چوبی یا چیزی مثل پای پوشی از جنس هیچ که در مسیر بی نهایت افتاده است..."

ماتيلدا

قیمت اصلی: 320,000 تومان بود.قیمت فعلی: 245,000 تومان.

در بخشی از کتاب ماتیلدا می‌خوانیم

زنگ تفریح، خانم هانى یک‌راست به دفتر خانم ترانچبول رفت. به‌شدت هیجان‌زده بود! کمى پیش‌تر با دختر کوچولویى برخورد کرده بود که داراى هوش و استعدادى استثنایى بود؛ یا به‌نظر او این‌طور مى‌آمد. البته هنوز فرصت نکرده بود دقیقاً به میزان هوشش پى بِبرد، با وجود این، آن‌قدر تجربه داشت که بفهمد در چنین مواردى نباید دست روى دست گذاشت. فکر مى‌کرد مسخره است چنان کودکى را در جایى که امکان پیشرفت ندارد، به اَمانِ خدا رها کرد! معمولاً خانم هانى از مدیر مدرسه وحشت داشت و زیاد دور و بَرش آفتابى نمى‌شد. امّا در آن لحظه احساس مى‌کرد آماده است با هر خطرى روبه‌رو شود! درِ دفتر ترسناکش را زد. صداى غُرّشِ بَم و هولناک خانم ترانچبول بلند شد: «بیا تو!» خانم هانى رفت تو. امروزه بیش‌تر مدیرهاى مدرسه‌ها را با توجه به ویژگى‌هاى مثبت‌شان انتخاب مى‌کنند. آن‌ها شرایط کودکان را درک مى‌کنند، بچه‌ها را از تهِ دل دوست دارند، دلسوز و مهربان هستند، با انصافند و واقعاً به امرِ آموزش علاقه‌مندند. امّا خانم ترانچبول...، دریغ از آن‌که یکى از این ویژگى‌ها را داشته باشد! و خدا مى‌داند چه‌طور خود را در این سِمَت جا زده بود! گذشته از همه‌ى این‌ها، زن بسیار قوى و با ابهّتى بود! ظاهراً زمانى ورزشکار مشهورى بود و حتى حالا هم ماهیچه‌هاى پهلوانانه‌اى داشت! این ماهیچه‌هاى قوى در گردنِ کلفت، شانه‌هاى بزرگ، مچِ دست‌هاى عضلانى و ساق پاهاى قدرتمندش به‌خوبى دیده مى‌شد. هرکس چشمش به خانم ترانچبول مى‌افتاد، احساس مى‌کرد او مثل آب خوردن مى‌تواند میله‌هاى آهنى را خم و دفتر قطور راهنماى تلفن را از وسط نصف کند! متأسفانه در چهره‌اش هم هیچ نشانى از زیبایى یا سرزندگى دیده نمى‌شد. چانه‌اى لجوج و سرسخت، دهانى بى‌رحم و چشمانى ریز و خودپسند داشت.
سفارش:0
باقی مانده:1

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

ماجراهای ریکی‌پرنده 2/ فیل زیرخاکی

185,000 تومان
توضیحات
کتاب «فیل زیرخاکی» دومین جلد از مجموعه‌ی «ماجراهای ریکی پرنده» است. ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست. او یک راز دارد او می تواند مانند پرندگان پرواز کند. او این توانایی را از پدرش به ارث برده است. اما مشکل اینجاست که اگر کسی حتی پرنده یا گربه ای او را در حال پرواز ببیند سقوط می کند. این یعنی این که نمی تواند این مهارت فوق العاده اش را به نمایش بگذارد و به آرزویش یعنی مشهور شدن برسد و دل سامانتا، دختری را که به تازگی به همسایگی آن ها آمده است به دست آورد. اما در هر داستان از این مجموعه چهار جلدی ماجراهایی پیش می آید و موقعیت هایی به وجود می آید که ریکی ویژگی ها و استعدادهایش را کشف می کند، ویژگی هایی مانند کنجکاوی، مهربانی، باهوش بودن و … ریکی تنها وقتی می تواند پرواز کند که کسی دور و برش نباشد. اما فایده اش چیست؟او دلش می خواهد همه ی دنیا بدانند چه کاری بلد است. او دلش می خواههد مشهور باشد. حالا او نقشه ای دارد، اما اگر اشتباه کند… با خواندن دو داستان یک شعبده باز هیچ وقت داستانش را لو نمی دهد و فیل زیر خاکی احتمالا قاه قاه می خندید، به کارهای پسری که دنبال شهرت است، هم روی زمین و هم بین زمین و آسمان.
سفارش:0
باقی مانده:2

حتا شبيه خودم زندگي نکرده ام

7,500 تومان

معرفی کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام

کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام، شامل بیش از پنجاه شعر نو از منیره حسینی است که در آن‌ها با بیانی شاعرانه و خیال‌انگیز به تبیین مفاهیم انسانی و طبیعی مانند امید، آزادی، عشق و زندگی پرداخته است. اشعار او سرشار از جزئیات و حوادث روزمره‌اند و شاعر به زیبایی توانسته زندگی روزمره را در اشعار خود بازتاب دهد.

درباره‌ی کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام

منیره حسینی در مجموعه اشعار خود، کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام، در بیش از پنجاه شعر نو کوتاه، به بیان مفاهیم شاعرانه‌ای مانند عشق، امید و عواطف انسانی پرداخته و از مظاهر طبیعی مانند باران، آفتاب، آزادی بهره برده است. شعر نو (یا شعر نیمایی) گونه‌ای از شعر معاصر فارسی است که در آن از وزن عروضی و قالب شعر کهن فارسی پیروی نمی‌شود. شعر نیمایی از اولین سبک‌های شعر نو در ادبیات فارسی است که مبدع آن شاعر معاصر ایرانی، نیما یوشیج می‌باشد. اشعار سبک نو منیره حسینی، بیشتر از آن که بیان‌گر تخیل و بیان موسیقایی رایج شاعرانه باشد، بیان‌گر احساسات و عواطف پررنگ شاعرانگی است. او در کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام به شرح و بسط روزمرگی‌ها از دید شاعرانه پرداخته که به نوبه‌ی خود می‌تواند لذت خواندن این اشعار را در خواننده افزایش دهد. مجموعه شعر نو منیره حسینی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

در بخشی از کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده‌ام می‌خوانیم

یک روز پوستم را کنار می‌زنی و استخوان‌هایم را مثل عتیقه‌ای بغل می‌کنی من آن روز تو را از دو حفره‌ی تاریک نگاه می‌کنم از حفره‌ای تاریک صدایت می‌زنم و در گوش‌های خودم می‌پیچم تو حرفی بزن از تاریکی در‌نمی‌آیم می‌ترسم نور تک‌تیراندازی باشد که هر دو چشمم را بزند دیگر چگونه تو را نگاه کنم؟ در دست‌هایت دردهای من‌اند که تجزیه می‌شوند بگذار به طبیعت خودم برگردند از من تنها لبخندی برای توست که آن‌قدر نیامدی تا بر اسکلت لب‌هایم ماسید

فهرست مطالب کتاب

جاده‌ی یک‌طرفه نامردها مویرگ‌های پوسیده رفیق عمق دوست داشتن خودکشی دلتنگی پوسیدگی به تو فکر می‌کنم زنان عاشق جنوب حسادت نشانه‌ها حکایت ما چهار فصل آزادی دوستت ندارم میز تنهایی دروغ زمستان محاکمه سفر تاریک‌خانه خانواده بازجویی راه فرار ویرانی زن بود آمدی شعری که عاشقانه نباشد لبخندی برای توست راهی نمانده است زنی زیباتر جانم خراش سطحی تو آخرین گلوله بی‌حواس‌ترین زن دنیا خواننده‌ی عزیز به‌مرز‌نرسیده زن خوشبخت خانه‌ی رؤیاهایم زن باید زن نباید آوازهای خیس جای اسم من موشک کاغذی بی‌حواس‌ترین زن دنیا اگر بروی... آهای زندگی همین حالا سرنخ شلیک