

تو به اصفهان بازخواهی گشت
24,000 تومان
مصطفی انصافی نویسندهی جوانی است که در اولین تجربهی رواییاش رمانی نوشته مملو از داستانهای ریشهزده در تاریخ.
رمانِ تو به اصفهان بازخواهی گشت روایتی است چندسویه از زندگی و سؤالهای چند شخصیت که به خاطرِ جبر مکان و زمان در موقعیتی خاص کنار هم قرار میگیرند.
استاد دانشگاهی جوان و البته خسته از شرایطش که در فکر مهاجرت است، به دختری لهستانی برمیخورد که برای یافتنِ ریشههای دوردستِ خانوادگیاش به ایران آمده است.
دختری که پیشینهای مبهم دارد و ناگهان قصهی او تبدیل میشود به انگیزهای برای روایتِ قهرمانِ اول رمان… انصافی در این رمان تلاش کرده با توجه به قابلیتهای ژانری و ترسیم پلاتْ رمانی بنویسد که در عینِ سرک کشیدن به زوایای پنهانماندهی تاریخِ ایران، رگههای زیستی و وجودی قهرمانهای بلاتکلیفش را نیز برملا کند.
آمدن زنانِ لهستانی به ایران در سالهای حضورِ متفقین در ایران تنها جرقهای است برای آتش گرفتنِ انبارِ عظیمی از خطرات و خطرات. تا جایی که خوانندهی رمان در هر بخش با واقعیتهایی روبهرو میشود که میتوانند به جذاب شدنِ روند روایی اضافه کنند.
تو به اصفهان بازخواهی گشت قصهی کشف است. کشفِ گذشتهای ناامن و قصهدار که ناگهان همهچیز را عوض میکند… همهچیز را…
در انبار موجود نمی باشد
تو به اصفهان بازخواهی گشت
نویسنده |
مصطفی انصافی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 276 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786007405260
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
پسرکی با پیژامهی راهراه (کپی)
پروفسور شُخُلی و دستیارش خُلخُلی 2/ داستانهایی فلسفی دربارهی زمان
وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.
پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!
آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «زمان» است.
البته... اگر فکر کردهاید که زمان یعنی ساعتها و روزها و سالهای مختلف که یکییکی پشتسرهم میآیند و میروند، یادتان باشد اصلاً نظرتان را به پروفسورشخلی و دستیارش نگویید، چون بعدش پروفسورشخلی کامپلیتلی سرتان را با توضیحاتش میخورد! حالا اگر این سؤال برایتان پیش میآید که اگر «زمان» همینها نیست، پس چیست، این کتاب را بخوانید، شاید چیزی دستگیرتان شد.
در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 2: داستانهایی فلسفی دربارهی زمان می خوانیم:
پروفسور شخلی توی آکادمی کپلیاش نشسته بود و طبق معمول، سر دستیار خلخلی غُرغُر میکرد: «چند دفعه بهت بگم دستوری که بهت میدم سر ساعت انجامش بده؟» «وای باز چی شده پروفسور؟!» «زبونت هم که درازه! الان دفترچهی یادداشتهای روزانهی من رو ببین. خالی مونده! کامپلیتلی خالی! من دیروز چی کار کردم؟ کسی نمیدونه. محققان درموندن که من دیروز چی کار کردم. ولی نمیدونن. چرا؟ چون دستیارم یادش رفته یادداشت روزانهی من رو بنویسه.» بعد مکث کرد و آب دهانش را قورت داد و گفت: «برای تاریخ این کشور متأسفم!»سخت پوست
معرفی کتاب سخت پوست
ساناز اسدی در کتاب سخت پوست، زندگی یک خانوادهی چهارنفره را برایتان روایت میکند که به خاطر بیکفایتی پدر در تأمین مخارجشان، اوضاع اقتصادی نابهسامانی دارند. پدر که برای پول درآوردن دست به هر کاری زده، این بار روش متفاوتی را انتخاب میکند که چندان به مذاق خانواده خوش نمیآید تا اینکه... . با مطالعهی این رمان واقعگرایانه، میتوانید با یکی از درخشانترین دستاوردهای اخیر ادبیات معاصر و داستاننویسی فارسی، آشنا شوید.دربارهی کتاب سخت پوست
سیلی که سقف خانهها را ویران کرده و مردهها را از گور خارج کرده، عکسهایی که دستبهدست میچرخند و مردههای از گور بیرون آمده را نشان میدهند و خانوادهی آشفتهای که هم سقف خانهشان خراب شده و هم پدر مردهشان به لطف سیل، از زیر خاک درآمده، صحنههای تراژدیکی هستند که خوانندگان کتاب سخت پوست، در همان ابتدای رمان، با آنها مواجه خواهند شد. ساناز اسدی در این داستان خواندنی، زندگی خانوادهی چهارنفرهای را در دو محور زمانی حال و گذشته روایت میکند. حال و گذشته در این زمان، بیست سال باهم اختلاف دارند. زمان کنونی مربوط به سال 1395 میشود و گذشته هم به رخدادهای سال 1376 و 1377 اشاره دارد. «سینا» راوی داستان و پسر کوچکتر «داوود» است که به همراه برادر بزرگترش، «امین» و مادرش، در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی میکند. اوضاع مالی خانواده، چندان تعریفی ندارد. پدر برای کسب درآمد دست به هر کاری میزند اما قبل از اینکه بتواند پول و سرمایهای بیندوزد، آن را کنار میگذارد تا کار جدیدی را آغاز کند. این اواخر هم راهی ژاپن شده تا بعد از سه یا چهار سال کار کردن در این کشور، دستپرُ نزد خانوادهاش برگردد و مغازهای در شهرشان باز کند. بااینحال، یک سال بعد، با دستی از پا درازتر برمیگردد و دوباره همان آش و همان کاسه. عاقبت تصمیم میگیرد به خدمت «ویلایی»ها دربیاید؛ یعنی پولدارهایی که از شهرهای بزرگ میآیند و با خرید ویلا در شمال، یک اقامتگاه موقتی را برای خود تدارک میبینند. داوود هم مانند خیلیهای دیگر، تصمیم میگیرد با خدمترسانی به ویلاییها، پولوپلهای به دست بیاورد. این کار او هم موجب خشم امین میشود و هم اعتراض سینا را به دنبال دارد. آنها وقتی میبینند پدرشان جلوی مردم پرافادهای خموراست میشود که کوچکترین ارزشی برایش قائل نیستند، مدام به پدر به خاطر شغل جدیدش زخمزبان میزنند و او را به باد انتقاد میگیرند. بااینحال، نظر شخصی داوود نسبت به ویلاییها، هم برای خانوادهاش و هم برای مخاطبان، مبهم باقی میماند. معلوم نیست آیا پدر خانواده به دیدهی تحسین و احترام به آنها مینگرد یا در دل از ویلاییها تنفر دارد. این مسافران تازه از راه رسیده، همان چیزی را دارند که داوود سالهاست برای دستیابی به آن تلاش میکند اما ناکام مانده است. چیزی که میتوان آن را در یک کلمه خلاصه کرد: ثروت!پدر حضانتي
راه رفتن روي بند
معرفی کتاب راه رفتن روی بند
کتاب راه رفتن روی بند، مجموعه اشعار عاشقانه و اجتماعی روجا چمنکار، شاعر ایرانی است. کتاب حاضر دربردارندۀ 2 بخش است: یکی راه رفتن روی بند که شعرهایی با فضای اجتماعی را شامل میشود و بخش دوم صبح نامههایی برای صبحانه که حاوی اشعار عاشقانه و کوتاه است. روجا چمنکار شاعر در سال 1360 متولد شده است. او به ترتیب در رشتههای سینما، ادبیات نمایشی و ادبیات معاصر فارسی به تحصیل پرداخته است. چمنکار علاوه بر سرودن شعر، نویسندگی و نمایشنامهنویسی هم میکند. آثار وی در نشریات و مجلات معتبر فارسی منتشر شده و به کرات نامزد دریافت جوایز معتبر از جمله جایزه کتاب سال شعر جوان (قیصر امینپور) شده است. در بخشی از کتاب راه رفتن روی بند میخوانیم: شاید بروم شاید بمانم شاید روی خطهای عابر پیاده بخوابم و ساعتها به صدای تُرمز ماشینها فکر کنم که از صدای دوستت دارمهای تو بلندتر است شاید کوتاه بیایم بروم تا سر کوچه شویندهها را بخرم زندگیام را بسابم و با زنهای سریالهای خانوادگی کمی درد دل کنم قرار نامعلومی داشتم قرار نامعلومی دارم از کدام روزنه تابیده بودی که چشم را میزنی نوربالای عزیز؟ گفته بودم خطهای سفید جای مناسبی برای بوسیدن نیست شاید بمانم شاید بخوابم و به تمشکهای وحشی فکر کنم و به تکرارِ حیات وحش ساعت هشت شب و به شال بنفشی که زیر ترمز ماشینها پاره شد نشد که پر شوم از تو از وقتهای خالی از تو پُر شدم دیروز بود؟ امروز است؟ لبهایت را جلو میآوری گونهات را میبوسم هَک شدهام با حفرهای عمیق و ماشینها مدام از زنان خوابیده روی خطهای سفید پیاده میشوندجامهدران
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.