جادوهای آرژانتینی 2/ داستان‌های دروغگو

90,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
این کتاب قصه‌ی له‌لیو گارسیای مکزیکی است. له‌لیو می‌خواهد به غرب وحشی سفر کند و کلانتر خبیث آنجا، بیلی‌کوچیکه را حسابی گوشمالی دهد.
ولی چطور می‌خواهد تک‌و‌تنها از پسِ یک مشت هفت‌تیرکش کارکشته بربیاید؟
تازه بعد از تمام این درگیری‌ها له‌لیو به شکلی مرموز سر از چین در می‌آورد. خودش که ادعا می‌کند سالیانِ سال امپراطور چین بوده.
باورتان می‌شود؟ یعنی نباید تمام این چیزها را بگذاریم پای خیال‌پردازی‌هایش؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

جادوهای آرژانتینی 2/ داستان‌های دروغگو

نویسنده
فرناندو سورنتینو
مترجم
رضا اسکندری
نوبت چاپ
تعداد صفحات 159
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
جوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008025412
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جادوهای آرژانتینی 2/ داستان‌های دروغگو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

جامه‌دران

8,000 تومان
ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است.
او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده اولین مجموعه داستان خود را در سال 1371 به چاپ رساند و تا کنون کار داستان نویسی و ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی را ادامه داده است.
ناهید طباطبایی داوری برخی از جوایز ادبی از جمله جایزه صادق هدایت گلشیری و جشنواره ادبی اصفهان را بر عهده داشته است او در حال حاضر مدیریت نشر دید را به عهده دارد تا کنون داستان های زیادی از او به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و چند اثر او نمیز به صورت فیلمنامه درآمده است .
«جامه دران» که نخستین فیلم سینمایی قطبی محسوب می شود، دارای سه اپیزود است و داستان زندگی زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی می برد و حقایقی تازه را کشف می کند.
فیلمنامه این فیلم را قطبی به همراه ناهید طباطبایی که نویسنده کتاب «جامه دران» است، نوشته است

بچه‌محل نقاش‌ها 6/ زمانی که هم‌سبیل دالی بودم

28,000 تومان

معرفی کتاب بچه محل نقاش ها 6 اثر محمدرضا مرزوقی

کتاب بچه محل نقاش ها 6 اثری است از محمدرضا مرزوقی با تصویرگری مجتبی حیدرپناه . دایی سامان که به تازگی از اسپانیا برگشته، به نوه های خواهرش از دوستی خود با آدم های معروفی همچون سالوادور دالی و فدریکو گارسیا لورکا و بازی در تیم بارسلونا می گوید.
او با دیدن تعجب بچه ها، برای اثبات حرفش آن ها را به دیدن یک فیلم قدیمی دعوت می کند. فیلمی عجیب و جذاب درباره ی سفرهای ماجراجویانه ی سامان، سالوادور و زنش در زمان، به وسیله ی ساعت جیبی دالی
چه حالی پیدا می‌کنی اگر دایی‌ات یک فلش‌مموری به تو بدهد و بعد از بازکردن آن او را در فیلمی قدیمی کنار سالوادور دالی ببینی که در حال بازی با سبیل‌های درازش رو به دوربین می‌گوید: «تنها تفاوت من با یک دیوانه این است که من دیوانه نیستم!»

دایی‌سامان که تازه از سفر اسپانیا برگشته برای بچه‌ها تیشرت‌هایی با نقاشی چهره‌ی‌ زن و مردی عجیب‌و‌غریب آورده. بعد از تقسیم هدایا با هم به تماشای بازی بین دو تیم مهم فوتبال اسپانیا، یعنی رئال مادرید و بارسلونا می‌نشینند. هنگام تماشای بازی فوتبال دایی فاش می‌کند ‌که زمانی در تیم بارسلونا بازی کرده است.

چطور ممکن است دایی در تیم بارسلونا بازی کرده باشد؟ آن هم در کنار سالوادور دالی و دوست نزدیکش فدریکو گارسیا لورکا.

اما فیلم‌های مستندی که دایی از آن سال‌ها ضبط کرده، پرده از این راز بزرگ برمی‌دارد. این‌بار می‌توانید همراه سامی و دالی و دوستش لورکا با ساعت جیبی ذوب شده‌ی دالی به سفری در زمان

سفارش:1
باقی مانده:1

قهقهه ي شهرياري

16,000 تومان

معرفی کتاب قهقهه ی شهریاری اثر ژرژ باتای

کتاب «قهقه ی شهریاری» منتخبی است از مقاله های «سیاسی» یا متن هایی که در آن ها مستقیما به مسئله ی «سیاست» می پردازند. باتای نقطه ای به غایت حساس و مرزی در تاریخ اندیشه است.
به زعم مقدمه ی مترجمان متون حاضر مهم ترین مقاله های سیاسی او محسوب می شوند و به دوره های متفاوت تفکر باتای و فعالیت های سیاسی اش تعلق دارند.
او در واپسین دوره از زندگی فکری اش به کلی از سیاست روی گردان می شود. باتای معتقد بود که «کار سیاسی باید با امید همراه باشد.»

حفره

180,000 تومان

معرفی کتاب حفره

کتاب حفره، رمانی خواندنی از محمد رضایی راد، نویسنده‌ی نامدار ایرانی‌ست. در این رمان، ماجرای پسرکی عرب در جنوب خوزستان روایت شده که به‌دنبال درگرفتن جنگ میان نیروهای ایرانی و عراقی، برای نجات جان خود با چالش‌های عدیده‌ای مواجه می‌شود...

درباره کتاب حفره

محمد رضایی راد نامی آشنا برای دنبال‌کنندگان ادبیات روز ایران است. این چهره‌ی ادبی بیشتر به عنوان نمایشنامه‌نویس شناخته می‌شود. عمده‌ی نمایشنامه‌های درخشانی که از وی به روی صحنه رفته، توسط نشر بیدگل چاپ شده و به انتشار رسیده‌اند. رضایی راد با همین نمایشنامه‌ها بود که برای خود نامی در میان اهالی ادب به هم زد و نوید ظهور نویسنده‌ای پرتوان و مستعد را داد. با این همه، نمایشنامه‌نویسی تنها حوزه‌ی مورد علاقه‌ی محمد رضایی راد نیست. او همان‌قدر که در درام‌نویسی مهارت دارد، در نگارش داستان و رمان نیز تواناست. برای اثبات این مدعا، کافی‌ست رمان حفره را در دست بگیرید و مطالعه کنید. رمان حفره داستانی با محوریت دفاع مقدس است. البته واژه‌ی «مقدس» در بسترِ بحث از این رمان اندکی گمرا‌ه‌کننده به نظر می‌رسد. چه، نزد رضایی راد هیچ امری که به جنگ و کشتار مربوط باشد، ولو دفاع از خاک، مقدس نیست. او در کتاب حفره به نوعی به تقدس‌زدایی از جنگ مبادرت ورزیده است. از همین رو و از این حیث، می‌توان کتاب رضایی راد را در نوع خود اثری ممتاز و استثنایی در ادبیات معاصر ایران دانست. (شاید تنها کتابی که از این نظر -از جنبه‌ی تقدس‌زدایی از جنگ- قابل مقایسه با کتاب حاضر به نظر برسد، رمان سرزمین سوخته‌ی احمد محمود باشد.) باری، شخصیت اصلی و نقطه‌ی ثقل داستان در کتاب حفره، یک پسرکِ ایرانیِ عرب‌نژاد است. او که هنوز به سن عقل و تمیز نرسیده و از نیک و بد زندگی چندان چیزی نمی‌داند، به ناگهان با واقعیتی هولناک به نام جنگ مواجه می‌گردد. واقعیتی بس تیره و تار که جان او و عزیزانش را به طور جدی تهدید می‌کند. پسرک برای فرار از چنگ سربازان متجاوزی که به خاک سرزمین او یورش آورده‌اند، حفره‌ای در زیر زمین ایجاد می‌کند و ترسان و لرزان در دلِ آن پناه می‌گیرد. اما آیا پناهگاه او برای مدتی طولانی از نظرها محفوظ باقی خواهد ماند؟... در همین حین که داستانِ پسرک و حفره‌ی کوچکش روایت می‌شود، ماجرای موش و گربه‌بازیِ قاتلی زبده و کارآگاهی خبره نیز نقل می‌شود. ماجرایی که در نهایت به طرزی شگفت‌انگیز به داستان پسرک پیوند می‌خورد.
سفارش:0
باقی مانده:1

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

از دو که حرف می‎‌زنم از چه حرف می‌زنم

190,000 تومان
سرسخت‌ها و سخت‌کوش‌ها به زندگی باج نمی‌دهند. استوار و خدنگ در مقابل آن می‌ایستند و تا به هدف‌شان نرسند، دست از تلاش کردن بر نمی‌دارند. هاروکی موراکامی، نویسنده‌ی برجسته‌ی ژاپنی که کتاب او «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم»، توسط مجتبی ویسی ترجمه شده، یکی از آنهاست. او در سال 1949 - اواسط قرن بیستم - در خانواده‌ای فرهیخته به این دنیا قدم گذاشت. در کودکی زیر نظر مادر و پدرش که در دانشگاه ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند با موسیقی و ادبیات روسیه و به طور کلی فرهنگ غرب آشنا شد و آثار نویسندگان بزرگ مثل کافکا، فلوبر، دیکنز، وونه گات، داستایوفسکی، جک کرواک، بالزاک و ... را مطالعه کرد. نویسنده‌ی «پین بال 1973» پس از پایان دوره‌ی متوسطه، در سال 1968 مطالعه‌ی هنرهای نمایشی را در دانشگاه واسدا شروع کرد. دو سال بعد، در سال 1971 ازدواج کرد و مثل همسرش که فروشگاه صفحه‌ی موسیقی داشت، او هم کافه و باری که در آن موسیقی جاز نواخته می‌شد، تاسیس کرد. موراکامی در 29 سالگی نویسندگی پیشه کرد. در گفت‌و‌گو با مجله‌ی اشپیگل گفت: «من از قبل چیزی ننوشته بودم و یک شخص معمولی بودم، یک باشگاه جاز داشتم و هیچ نوشته‌ای خلق نکرده‌بودم.» در 33 سالگی دویدن را با سخت‌کوشی و پشتکار بی‌نظیر آغاز کرد. طعم حضور در مسابقه‌ی ماراتن را اول بار در سال 1996 چشید و خاطرات‌اش از پروسه‌ی دشوار دونده شدن را در کتاب «از دو که حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» نوشت که در ایران با استقبال خوانندگان روبه‌رو شد.
سفارش:1
باقی مانده:2