جادوهای آرژانتینی 3/ فریب‌کاران فریب خورده

105,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
این کتاب قصه‌ی زندگی پدربزرگِ ملیساست. پدربزرگ سال‌ها پیش مُرده.
روزی ملیسا یکی از دوستان پدربزرگش را می‌بیند. ملیسا مشتاق است بیشتر و بیشتر درباره‌ی پدربزرگش بداند.
از دوست قدیمی پدربزرگ می‌خواهد ماجراهای زندگی او را برایش تعریف کند. او هم نشانی ملیسا را می‌گیرد و سه تا نامه برایش می‌نویسد.
سه نامه و سه داستان شگفت‌انگیز از زندگی پدربزرگ. داستان‌هایی که هیچ‌جوره نمی‌شود باورشان کرد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

جادوهای آرژانتینی 3/ فریب‌کاران فریب خورده

نویسنده
فرناندو سورنتینو
مترجم
رضا اسکندری
نوبت چاپ
تعداد صفحات 117
نوع جلد سخت
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
جوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008025269
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جادوهای آرژانتینی 3/ فریب‌کاران فریب خورده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دفترچه خاطرات جغد 6/ خفاش نازنازی‌ام گم شده

140,000 تومان

کتاب خفاش نازنازیم گم شده

در کتاب دفترچه خاطرات جغد 6 (خفاش نازنازیم گم شده) میخوانیم که: توی مدرسه معلم از یک مسابقه بال بال انگیز کلاسی برای ما گفت یک مسابقه داستان نویسی. همان موقع چندتایی موضوع داستانشان را پیدا کردن اما من … وااای دفترچه! بدبخت شدم! آنقدر سرم گرم داستان نویسی بود که باکستر را گم کردم. این بار اوا خفاش نازنازی اش را گم کرده یعنی چه بلایی سر خفاش کوچولو آمده؟! اگر می خواهید بدانید اوا جغدش را پیدا می کند یا من؟ یا آیا او این بار هم در مسابقه برنده می شود یا نه. می توانید این جلد کتاب دفترچه خاطرات جغد 6 (خفاش نازنازیم گم شده) از داستان زیبای اوا که دارای خاطره ای شگفت انگیز است را از سایت عمو کتابی خریداری کنید و این بار هم مثل همیشه دفترچه خاطرات اوا را بخوانید. این کتاب که به چاپ پنجم خود رسیده است در رده کتاب کودک های ۵ تا ۷ سال و ۷ و ۹ سال قرار می گیرد. و در آخر کتاب نیز اوا از شما می خواهد تا اسم گروه جغد ها را بگویید و یا برای او توضیح دهید که باکستر کجا بود ؟
در این داستان خفاشِ اِوا (حیوان خانگی‌اش) گم می‌شود. اِوا با همکاری همه‌ی دوستانش می‌تواند خفاشش را پیدا کند. در این میان داستانش را هم برای مسابقه‌ی داستان‌نویسی مدرسه می‌نویسد و به اهمیت همکاری پی می‌برد.
سفارش:0
باقی مانده:4

نگهبانان گاهول 4/ محاصره

34,000 تومان
کشمکش در قلمرو جغدها بالا گرفته، نیروهای شرّ با محافظان خیر به جنگ برخاسته‌اند.
کلاد که از رویارویی با سورن خشمگین است و عشق به قدرت تمام وجودش را پر کرده است، همراه گروه خود (پاکزادها) به درخت گاهول کبیر حمله می‌کند.
جغدهای شریفی که آنجا زندگی می‌کنند باید با تمام وجود بجنگند تا از خودشان و شرافتشان محافظت کنند.

از سوی دیگر، بزرگان درخت گاهول کبیر، سورن را فراخوانده‌اند و او را برای مأموریت به جایی فرستاده‌اند که خیال نمی‌کرد هرگز دوباره آنجا را ببیند: «آکادمی سنت‌ایگی مخصوص جغدهای یتیم».

سورن و همراهانش باید برای جاسوسی وارد سنت‌ایگی شوند و بعد از تمام‌شدن کارشان، بدون جلب توجه بیرون بیایند.

سورن یک بار از زندان سنگی سنت‌ایگی فرار کرده است و اگر قرار باشد صلح برگردد، او باید دوباره فرار کند...

سوروسات در سوراخ موش

36,000 تومان

در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش می‌خوانیم:

امروز اخبار تلویزیون می‌گفت: ببرها در باغ‌وحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خورده‌اند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بوده‌اند. من هیچ‌وقت باغ‌وحش گوآدالاخارا نرفته‌ام. یک‌بار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آن‌که ببرد حیوان‌های بیش‌تری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمی‌توانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است. زنِ خورده‌شده، سرنگهبان باغ‌وحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بین‌المللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. می‌گویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچ‌وقت توی قفس ببر نمی‌رفته است. ما هیچ‌وقت از ببرهای‌مان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمی‌کنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخ‌های گلوله‌ها قتل‌ها را انجام می‌دهند. نمی‌دانم ما چه‌طور خودکُشی می‌کنیم، ولی به‌هرحال از ببر استفاده نمی‌کنیم. از ببرها برای خوردن جنازه‌ها استفاده می‌کنیم. از شیرمان هم استفاده می‌کنیم. ولی بیش‌تر از آن‌ها برای تماشا کردن‌شان استفاده می‌کنیم، به خاطر این‌که حیوان‌های قوی و واقعاً خوش‌هیکلی هستند و تماشای‌شان خیلی کیف می‌دهد. من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شب‌ها انجام می‌دهند. ولی فکر می‌کنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینه‌ی کشف کارهای مخفی. آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر می‌رسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه. چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویده‌جویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط می‌توانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپاله‌ی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

دفترچه خاطرات جغد 2/ اِوا شبح می‌بیند

90,000 تومان

معرفی کتاب اوا شبح می بیند اثر ربکا الیوت

هر کسی دلش می خواست داستان ترسناک تری تعریف کند. جورج داستان سنجاب های زامبی را گفت. میسی قصه ی یک عنکبوت غول پیکر را تعریف کرد. داستان لی لی درباره ی اژدها نیمه کاره ماند، چون … بوووم! انگار چیز خیلی بزرگی روی پشت بام بود.
زندگی هوهویی اِوا بال‌قلنبه واقعاً هوهویی است. او همه‌ی همه‌چیز را برای دفترچه‌خاطراتش تعریف می‌کند. اگر می‌خواهید همه‌ی بال‌بالی‌های زندگی هوهویی‌اش را بخوانید، دفترچه‌خاطراتش را کش بروید!
این‌بار اوا در راه مدرسه یک شبح می‌بیند. اما کسی حرفش را باور نمی‌کند. همه‌ی همکلاسی‌هایش فکر می‌کنند او خیالاتی شده حتی بهترین دوستش. حالا اوا باید به همه ثابت کند که واقعاً شبح دیده است.
من توی خیابان کاج چوبی، لانه درختی شماره‌ی ۱۱ زندگی می‌کنم. بهترین دوست من لوسی نوک نوکی است لوسی در درخت کناری زندگی می‌کند. ما همیشه باهم خاله بازی می‌کنیم. قرار است یکشنبه‌ی دیگر خاله بازی کنیم. یوووهووو!
سفارش:0
باقی مانده:2

تارک دنیا موردنیاز است

140,000 تومان
میک جکسون در سال 1960 در انگلستان متولد شد. از سال 1995 به صورت تمام‌وقت به کار نویسندگی مشغول است. بیشتر او را با رمان «مرد زیرزمینی» می‌شناسند که در سال 1997 منتشر شد. این کتاب در همان سال نامزد دو جایزه ادبی مهم، یعنی ویت‌برد و بوکر شد. در این یادداشت اما به دیگر کتاب این نویسنده یعنی «تارک دنیا مورد نیاز است» می‌پردازیم. این مجموعه داستان کوتاه با ترجمهِ «گلاره اسدآملی» توسط «نشر چشمه» در 158 صفحه منتشر شد. کتاب علاوه بر داستان‌های میک جکسون همراه شده با تصویرگری‌های «دیوید رابرت»، طراحی بریتانیایی که با حضور خود ابعادی دیگر را به این کتاب بخشیده است.  
فانتری در بستر واقعیت
در ابتدای کتاب با خواهرانی روبرو می‌شوید که مردهای بسیاری به خانه‌ی آن‌ها دعوت می‌شوند. تنها تفاوت این است که همگی مرده‌اند و جنازه‌ی آن‌ها در خانه حاضر است! یا در داستانی دیگر پسربچه‌ای در مدرسه به خواب می‌رود و تا سال‌ها بیدار نمی‌شود! یا کودکی دیگر با روشی باستانی تمام پروانه‌های یک کلکسیون در موزه را زنده می‌کند! و… تمامی داستان‌های این مجموعه دارای المان‌های فانتزی و عجیبی است که همراه شده با فضایی آیرونیک. این اتمسفر مخاطب را در ابتدا غافلگیر می‌کند. اما چنین مسئله‌ای برای شخصیت‌های داخل داستان نه تنها وجود ندارد، بلکه در بیشتر اوقات فضای فانتزی آثار بسیار طبیعی جلوه می‌کند. به طوری که انگار جهانِ متن از ابتدا به همین شکل بوده است. به بیان دیگر فضای داستان‌های این کتاب آمیزه و تلفیقی‌ست از واقعیت و فانتزی. جایی که مرز مشخصی وجود ندارد. قوانین مخصوص به خود را داراست و در بستری اتفاق می‌افتد که همه‌چیز غیر عادی به نظر می‌رسد اما همه چیز طبیعی است! حضور عناصر فانتزی یکی از پارامترهای مهم داستان‌های گوتیک در ادبیات است که بدون شک این مجموعه داستان را می‌توان جزو همین نوع از قصه‌نویسی دانست.  
ترسی رازآلود، لابلای خطوط
ادبیات گوتیک را به صورت کلی می‌توان ترکیبی از عشق و وحشت دانست. ژانری که در اواخر قرن 18 در انگلستان پدید آمد. این نوع ادبی بیشتر متاثر از معماری‌های رازآلود همان‌دوره است و المان‌های آن تناسب زیادی با این سبک معماری دارند. «ده داستان تاسف‌بار» میک جکسون را می‌توان جزو همین ژانر ادبی دانست. از مولفه‌های این ژانر که به وضوح در کتاب جکسون حضور دارد، می‌توان به وجود جوی دلهره‌آور در تمامی داستان‌های کتاب اشاره کرد. یا مثل بیشتر داستان‌های گوتیک، زنان و مردانی را میّ‌بینیم که منزوی‌اند و افسرده، اما برخلاف روند حاکم، به شکلی هولناک خشونتی را موکد می‌کنند که خواننده را در بهت فرو می‌برد. در داستانی دیگر مولف با پررنگ کردن عناصر جادویی در پیرنگ داستان، جنبه‌ای رمزآلود به اثر می‌دهد. مولفه‌های ماورالطبیعه طوری در دل داستان‌ها قرار گرفته که هنگام خواندن کلمات، منطق داستانی، شما را دربرمی‌گیرد و اجازه‌ی خروج نمی‌دهد. همواره باید به این نکته توجه داشته باشیم که نویسنده تمامی المان‌های این ژانر را به شکلی مدرن به کار برده. و در کنار وفاداری به این نوع ادبی، فراروی‌های خود را نیز داشته است و این هماهنگی با زمانه، باعث لذت بیشتر خواننده می‌شود.   شخصیت‌هایی دور اما نزدیک از سبک طرح‌های همراه این مجموعه‌داستان واضح است که شخصیت‌پردازی کتاب، همانند اتمسفر غالب بر داستان‌ها بیگانه بنظر می‌رسد. از پیرمردی که برای قایق‌سواری پس از بازنشستگی‌اش سبب سیل در شهر می‌شود، تا دختربچه‌ای که پس از فوت پدربزرگش استخوان جمع می‌کند یا کودکی دیگر که از خانه فرار می‌کند و تصمیم می‌گیرد که در جنگل به زندگی خود ادامه دهد. وجه برجسته‌ی این شخصیت‌ها تنهاییشان است. تمامی افراد کتاب در انزوایی غوطه‌ور هستند که می‌توان گفت بازنمایی شرایط حاکم بر زندگی فعلی بیشتر انسان‌هاست. این وجه مشترک برخلاف رفتارهای نامتعارفی که کرکترها از خود نشان می‌دهند، سبب می‌شود مخاطب بتواند با آن‌ها احساس نزدیکی کند و خودش را در آن‌ها بیابد. از طرفی سبک شخصیت‌پردازی میک جکسون در کتاب به گونه‌ای‌ست که توضیح زیادی درباره‌ی کرکترها داده نمی‌شود و خواننده بیشتر به یک شناخت کلی درباره افراد دست پیدا می‌کند. چنین نکته‌ای سبب می‌شود که مخاطب بتواند شخصیت‌ها را با تخیل خود ادامه و گسترش دهد؛ که باعث جذاب‌تر شدن شخصیت‌ها و کلیت داستان می‌شود. از طرفی طنز تلخی که در بیشتر لحظات کتاب و رفتار شخصیت‌ها مشهود است، نشان می‌دهد که حضور صفت «تاسف‌بار» در عنوان مجموعه، انتخابی هوشمندانه باشد. در انتها باید گفت ما با نویسنده‌ای روبرو هستیم که نامزد یکی از جوایز مهم ادبی، بوکر، بوده است، مدرس دوره‌های نویسندگی خلاقانه در دانشگاه است، و برخوردی جدی و بدور از کلیشه با ادبیات دارد. خواندن آثار چنین نویسنده‌ای را برای دوستداران ادبیات که چیزی بیشتر از داستان‌های معمولی می‌خواهند و علاقه‌مند به ژانرهای فانتزی و ترسناک هستند، پیشنهاد می‌کنم.

ته جدولی‌ها 4/ راز چشم شاهین

165,000 تومان

برشی از متن کتاب

جلوی چشممان کامیون گنده ای ظاهر شد و پشت سرش یک جرثقیل آمد. پشتشان هم شش یا هفت تا ون آمدند. همه شان وسط حیاط مدرسه. دقیقا جلوی زمین فوتبال نگه داشتند. فوری یک عالمه متخصص و آدم فنی پیاده شدند. مثل ارتشی ها بودند. استبان و خرونیمو هم سریع رسیدند. جوری با آن متخصص ها صحبت می کردند که انگار کل عمرشان همدیگر را می شناسند. خرونیمو با غرور زیاد گفت: «دیدید عجب چیزی است؟ ابر فناوری به سویالاچیکا رسیده! آینده این است! چشم شاهین!» فلیپه آب دهنش را قورت داد و گفت: «دارم می بینم.» استبان گلویش را صاف کرد و جوری شروع کرد به حرف زدن که انگار سر کلاس علوم است: «این یک جور سامانه ی داده ورزی است که موقعیت توپ را در هر تصویر به صورت سه تعدی محاسبه می کند. بعد، با استفاده از قوانین فیزیک و از طریق دست کم دو تا دوربین که هم زمان یک تصویر را ثبت کرده اند، موقعیت های گوناگون پردازش شده را می گذارد وسط تا مسیری را که توپ طی کرده و همچنین برهم کنش این عوامل در زمین بازی را بازسازی کند.» همه مان جوری بهش نگاه می کردیم که انگار ژاپنی حرف می زند، مسئول های فنی بدون اینکه حتی یک ثانیه لفتش بدهند، با تمام سرعت شروع به کار کردند. ما هم طبیعتا مجبور شدیم از زمین فوتبال برویم بیرون. آلیسیا اعتراض کرد: «این جوری که نمی شود تمرین کرد.» ولی کسی بهش توجهی نکرد. همه داشتیم به متخصص ها و جرثقیلی نگاه می کردیم که داشتند چشم شاهین معروف را رویش کار می گذاشتند. اولش بالای سر هر کدام از دروازه ها دو تا جرثقیل پارک کردند. از هر کدام از جرثقیل ها چهار تا دوربین آویزان بود: دو تا بالای تیرک و دو تای دیگر دقیقا جلو و پشت تیرک. از جرثقیل ها یک عالمه سیم رنگ و وارنگ آویزان بود. چند تا متخصص دیگر سیم ها را می بردند سمت یک میز بزرگ نظارت که گذاشته بودندش زیر یک سایه بان سبز. روی میز سه تا کامپیوتر بزرگ یود و سه تا نمایشگر خیلی گنده که تصاویر انیمیشنی دروازه را از زاویه های مختلف پخش می کردند.  
سفارش:0
باقی مانده:1