جامعه نگاری عهد قاجار

420,000 تومان

جامعه نگاری عهد قاجار (تاریخ اجتماعی و زندگی روزمره مردم در دوران قاجار)” از جمله کتاب‌هایی است که با نگاهی بین رشته‌ای که مبتنی بر تاریخی سازی علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی و اقتصادی است، نوع جدیدی از روش شناسی مطالعات تاریخی را اتخاذ کرده که تلفیقی نوآورانه از تجربه‌های تاریخ نویسی مردم است اگرچه این شیوه از نگارش تاریخ خط سیر فراخی را طی می‌کند با نگاهی جزئی نگرانه، زندگی روزانه،  مناسبات خانوادگی، کسب و کار و تفریح و سرگرمی، فرهنگ و اندیشه ایرانیان عهد قاجار را بررسی می‌کند.

از این منظر پرداختن به جزئیات آداب و رسوم روزمره مانند آداب مهمانی و معاشرت، غذا خوردن، ازدواج، سفر و امثالهم نه تنها به عنوان قطعاتی از پازل زندگی فردی و جمعی در آن دوره اهمیت پیدا می‌کند بلکه شرح کیفیت و چگونگی زندگی مردم عادی، زوایای پنهان بستر فرهنگی و اجتماعی آن دوره را روشن می‌کند و می‌تواند به درک دقیق‌تر و وسیع‌تری از سیر تحولات اجتماعی و سیاسی دوره قاجار بیانجامد.

نویسنده در بخشی از پیشگفتار کتاب تاکید دارد: اگرچه گروه هدف در این کتاب مردم عادی هستند، آگاهانه از افتادن در تاریخ‌نگاری فرودستان پرهیز نموده و کوشیده‌ام نه تنها طبقه سرآمد را با نگاه ایدئولوژیک تخطئه یا حذف نکنم بلکه با بیان خرده روایت‌های افراد شناخته شده و برجسته در کنار مردم بی نام و نشان، تصویر فراخ‌تر و عینی‌تر از زیست مردم آن دوره قاجار را پیش روی مخاطب بگذارم.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

جامعه نگاری عهد قاجار

نویسنده
پریسا کدیور
مترجم
——-
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٤٢٢
نوع جلد گالینگور روکش‌دار
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠٣
سال چاپ اول ——
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ تحریر
وزن ٩٨٧ گرم
شابک
9786220404101
توضیحات تکمیلی
وزن 0.987 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جامعه نگاری عهد قاجار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

هیچ یک از آن ها باز نمی گردد

45,000 تومان
"هیچ یک از آن ها باز نمی گردد" داستان دختران جوانی است که هر یک از آن ها با دنیایی از خاطره های گوناگون گذشته و آرزوهای بزرگ آینده برای تحصیل در یک "شبانه روزی" در شهر رم جمع شده اند. زمان داستان مربوط به شروع جنگ های داخلی اسپانیا و آغاز جنگ جهانی دوم است. وحشت از جنگی نابهنگام در سطر سطر این رمان موج می زند و همین ترس از فاشیسم و نازی هاست که برجذابیت داستان می افزاید و خواننده را تا به انتها به دنبال خود می کشاند. توضیحات

کافورپوش

8,500 تومان

آبجی گم شده است. داستان کافور پوش اینطور شروع می‌شود و تلاش برای پیدا کردن خواهر دوقلوی مانی رفعت که به تعبیر خودش نیمه‌اش و بخش زنانه وجودش است. سرگشتگی مانی در راه پیدا کردن خواهر دوقلویش می‌شود روایت داستانی.دخترک نوعی بیماری دارد که نتیجه یک جهش ژنتیکی است. جهشی که از رحم مادر شروع شده است و... دو جنین غیر هم جنس در یک کیسه آب باعث بروز نقصی مادرزاد شده است. داستان کافورپوش قصه هویت و روایتی مدرن از زندگی مانی رفعت که بر مبنای شخصیت است. قصه الگوها و تضادها و روایت‌هایی که در میدان قضاوت رنگ عوض می‌کنند.«دکتر شما خیلی چیزها را نمی‌فهمید. توی هیچ کتابی ننوشته‌اند وقتی بفهمی می‌توانستی با حضور دیگری کامل باشی ولی نیستی چه دردی دارد؟»

بازدم

7,000 تومان
رمان بازدم درباره پسری٣٢ ساله با نام «کسری» است که در فاصله زمانی کمی می‌خواهد از ایران برود. داستان طی یک روز و در فاصله زمانی صبح تا غروب اتفاق می‌افتد. در این برش کوتاه خواننده با زندگی کسری و گذشته و دغدغه‌های او آشنا می‌شود. پدر کسری زندانی سیاسی بوده و مادرش هم مربی مهد کودک است. کسری و بهار خواهر و برادری دوقلو بوده‌اند که بهار سال‌ها قبل طی یک دوره بیماری روحی-روانی از دنیا رفته است حادثه‌ای که تأثیری عمیق بر همه اعضای خانواده و بویژه کسری گذاشته است. «باز هم سرفه کرد. خانه ساکت بود. حتی بی‌صدای توتک که در قفسش بالا و پائین بپرد. یا بال‌هایش را باز و بسته کند و نوک بزند به ظرف غذای آبی رنگش. سکوت محض بجز هیاهوی دور و همیشگی تهران به وقت صبح: صدای حرکت ماشین‌ها، ویراژ تند موتورسیکلت‌ها، ترمزی ناگهانی و جیغ کوتاه لاستیک‌ها. صبحی مثل همه صبح‌های دیگر این شهر بی‌خواب که تا نه روز دیگر جایش را می‌داد به ... به چه واقعاً؟ سکوت صبحدم پاریس یا هیاهویی مشابه؟» «آنیتا یارمحمدی» پیش از این رمان اینجا نرسیده به پل را نوشته است.

در باب داستان

150,000 تومان
در باب داستان ریچارد کرنی ترجمه سهیل سمی داستان گفتن برای انسان کاری اساسی چون خوردن است. در واقع، حتی اساسیتر نیز هست. چون غذا فقط ما را زنده نگه میدارد، اما داستان به زندگیمان ارزش میبخشد. هر زندگیای در پی یافتن یک راوی است. همه ما خواهی نخواهی در پی آن هستیم که در دل نفاق روزمرهای که در پیرامون خویش مییابیم، نوعی وفاق ایجاد کنیم. لذا نیاز به داستان در فرهنگ معاصر ما شدید شده، واز آغاز زمان همواره این نیاز بخشی لاینفک از جامعه معنادار محسوب میشده است. در واقع سابقه داستانگویی همان گونه که محققانی چون «کلوگ» و «شولز» ثابت کردهاند به یک میلیون سال پیش برمیگردد. کتاب « در باب داستان» خاستگاه داستان، تاریخ داستان و اسطورههای پیدایش روم، و روایتها و موضوعاتی که در زمینه داستان و پیدایش داستاننویسی را برای مخاطب جایگاه خاصی پیدا میکند، مورد ارزیابی و تفحص قرار داده است. این کتاب در ٢٢٤ صفحه و با قیمت ٢٢٠٠ تومان توسط نشر ققنوس راهی بازار کتاب شد

حیرانی

32,000 تومان
«هرکس اینجا عاشق بشود سنگ می‌شود.» داستانی از عاشقیت و دلدادگی. اما چرا او سنگ نشده؟ دختر در پاسخش گفت چون خود دیو سیاه عاشق اوست و سنگش نکرده. جوان پرسید چرا نگریختی؟ دختر گفت چون پابند این‌جاست و جوان بیشتر از پیش عاشقش شد و گفت چه باید بکنم ای عشق؟ دختر به حسرت از گل سرخی گفت در دل غاری که با بوییدنش طلسمشان می‌شکند. جوان عزمش را جزم کرد و دختر پای چشمه نور به انتظار ماند. جوان از بادستان و خارستان و مارستان و تشستان گذشت و به غار دیو سیاه رسید و با او جنگید که ما تنها صداش را شنیدیم. صدای غرش آسمان و جرقه‌های نوری که چشم را آزار می‌داد. ناگاه نعره‌های دیو با فریاد دلخراشش خاموش شد و چشمان نگران دختر برفی که به انتظار نشسته بود به وحشت باز شد. سکوت و سیاهی همه جا را گرفت. کم کمَک از دل تاریکی صحنه نور سرخی سوسو زد. تکثیر شد، آینه پشت آینه، شد جو باریکه‌ای سرخ و کوچک، رسید به پای چشمه نور و آن هم سرخ شد. آنگاه... محمد علی سجادی نویسنده و کارگردان سینمای ایران این بار داستانی را نقل می‌کند که حیرانی نامیده‌اش. حیرانی از سرنوشت و تقدیر در دل طوفان حوادث این روزگار... . داستان حیرانی سال‌ها در انتظار انتشار باقی ماند تا در اردیبهشتی از انتظار به شکوفه بنشیند. سجادی پیش از این در سال ١٣٨٩ رمان «با نوشته کشتن» را منتشر کرده بود.

عذاب‌ وجدان‌

45,000 تومان
چند دقیقه‌ پیش‌، همان‌ صدای‌ همیشگی‌. هر بار با شنیدن‌ آن‌ صدا، قلبم‌ فرو می‌ریزد، درست‌ مثل‌ شبی‌ که‌ از جزیره‌ برگشته‌ بودیم‌ و من‌ داشتم‌ از ترس‌ می‌مردم‌ که‌ مبادا متوجه‌ شوند که‌ ماتئو، جلوی‌ در ساختمان‌، در انتظار من‌ است‌. با این‌ حال‌ وقتی‌ تاکسی‌ حرکت‌ کرد، هراسان‌ شده‌ بودم‌. همان‌طور که‌ ماتئو رفته‌رفته‌ از من‌ دور می‌شد، من‌ نیز حس‌ می‌کردم‌ که‌ در صحبت‌ کردن‌ با گولیلمو نباید شتابی‌ نشان‌ دهم‌ (و با وجود این‌که‌ داشتم‌ از آنچه‌ تو آن‌ را «تقصیر من‌» می‌نامی‌، رنج‌ می‌بردم‌) حس‌ می‌کردم‌ که‌ بار دیگر آن‌ عذاب‌ وجدان‌ نامعلوم‌ و همیشگی‌ دارد در قلبم‌ جای‌ می‌گیرد... ... من‌ داشتم‌ فکر می‌کردم‌ که‌ دیگر هرگز سعادتمند نخواهم‌ شد. و یک‌ روز، مرگ‌ من‌ نیز فرا خواهد رسید. به‌ نظرم‌ سانتا ترزا هم‌ همین‌ را می‌گفته‌ است‌: تا دو ساعت‌ دیگر، نه‌؟ بگذریم‌. به‌ هر حال‌ ماجرای‌ ما دارد به‌ انتها می‌رسد. ماتئو اغلب‌، با نگرانی‌ خاطر به‌ من‌ خیره‌ می‌ماند. دستش‌ را به‌ پیشانی‌ من‌ می‌کشد و زمزمه‌کنان‌ می‌گوید: «حتی‌ عشق‌ من‌ نیز موفق‌ نخواهد شد از تو دفاع‌ بکند، نه‌، هیچ‌ کس‌ قادر نیست‌ که‌ آن‌ لحظه‌، لحظه‌ مرگ‌ را به‌ عقب‌ بیندازد.» ...