جامه‌دران

8,000 تومان

ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او فارغ التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است.
او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده اولین مجموعه داستان خود را در سال 1371 به چاپ رساند و تا کنون کار داستان نویسی و ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی را ادامه داده است.
ناهید طباطبایی داوری برخی از جوایز ادبی از جمله جایزه صادق هدایت گلشیری و جشنواره ادبی اصفهان را بر عهده داشته است او در حال حاضر مدیریت نشر دید را به عهده دارد تا کنون داستان های زیادی از او به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده و چند اثر او نمیز به صورت فیلمنامه درآمده است .
«جامه دران» که نخستین فیلم سینمایی قطبی محسوب می شود، دارای سه اپیزود است و داستان زندگی زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی می برد و حقایقی تازه را کشف می کند.
فیلمنامه این فیلم را قطبی به همراه ناهید طباطبایی که نویسنده کتاب «جامه دران» است، نوشته است

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

جامه‌دران

نویسنده
 ناهید طباطبایی
مترجم
—-
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 116
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002293503
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جامه‌دران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

در خدمت و خیانت زنان: گفتارهایی درباره‌ی زنان

قیمت اصلی: 180,000 تومان بود.قیمت فعلی: 105,000 تومان.

معرفی کتاب در خدمت و خیانت زنان: گفتارهایی درباره‌ی زنان

پژوهشی در حوزه‌ی روان‌شناسی و مطالعات زنان که بیش از هر چیز خود زنان را محور بررسی‌های آسیب‌شناسانه قرار می‌دهد. کتاب در خدمت و خیانت زنان نوشته‌ی شهلا زرلکی بر خلاف پژوهش‌های مشابه، مردان را در زندگی و شرایط زیست زنانه مورد حمله قرار نمی دهد و تلاش می‌کند نگاهی متفاوت به مسائل فردی و اجتماعی زنان داشته باشد.

درباره‌ی کتاب در خدمت و خیانت زنان

مطالعه و پژوهش در مورد زنان در دهه‌های گذشته آن‌چنان وسیع و پردامنه بوده که امروز حوزه‌ی مستقلی به‌نام مطالعات زنان در اغلب کرسی‌های مطالعاتی ایجاد شده است؛ بااین‌وجود تکثر و تعدد مسائل مرتبط با زنان، از حوزه‌های روان‌شناختی گرفته تا ابعاد اجتماعی و سیاسی، باعث شده تا همچنان این زمینه‌ی پژوهشی محل گفتمان‌ها و سخن‌های بسیاری باشد و هرکدام به نحوی با رد یا قبول نظریه‌ای دیگر، بحث جدیدی را در حوزه‌ی زنان مطرح کنند. کتاب در خدمت و خیانت زنان نوشته‌ی شهلا زرلکی در میان انبوه کتاب‌هایی که در مورد زنان نوشته و منتشر می‌شوند، نگاه تازه‌ای را مطرح می‌کند و تلاش دارد تا آسیب‌شناسی زن را با تمرکز بر مسائل روان‌شناختی و اجتماعی خودش مورد نقد و بررسی قرار دهد؛ به همین علت در این کتاب کمتر به مسائلی همچون تبعیض‌های جنسیتی، ظلم آشکار مردان به زنان، فرهنگ مردسالارانه و برتری جمعیتی جنس مذکر بر جنس مؤنث پرداخته شده است. در این کتاب نویسنده می‌کوشد تا بر مسائل زیستی زنان تمرکز داشته باشد و آن‌ها را مورد واکاوی، بازنمایی و کندوکاو قرار دهد؛ همچنین تلاش شده تا در توصیف و تبیین نقطه‌نظرات، از تئوری‌ها و داده‌های مشهور روان‌شناسی و روان‌پزشکی کمک گرفته شود تا مبنایی تازه در زمینه‌ی پرداختن به جسم و روح زنان به‌ دست داده شود. در این کتاب با توجه به این‌که نظرات و دیدگاه‌های فمینیستی بخش عمده‌ای از مطالعات مربوط به زنان را تشکیل می‌دهد، نگاهی نقادانه و موشکافانه نیز به این دیدگاه‌ها صورت گرفته است. با توجه به این‌که نویسنده‌ی کتاب، خود یک زن است، طرح دیدگاه‌های انتقادی نسبت به ظرفیت جسمانی و روحی زنانه نکته‌ای قابل‌توجه است. بر همین مبنا نویسنده‌ی کتاب با پرداختن به نکاتی از جمله ازدواج، خواهرانگی، خیانت و هم‌جنس‌خواهی نوک پیکان بررسی‌های خود را نه عوامل بیرونی، بلکه «زن» و ویژگی‌های طبیعی او قرار داده است. کتاب در خدمت و خیانت زنان در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش نخست که با عنوان «ازدواج، توهم یک ضرورت» نامیده شده به واکاوی ازدواج به مثابه‌ی یک هدف برای زنان پرداخته شده است. در بخش دوم با عنوان «گهواره‌اى که هر ماه ویران مى‌شود» حوزه‌های فیزیولوژیکی و تنانه‌ی زنان مورد بررسی قرار گرفته و در بخش سوم با نام «در خدمت و خیانت زنان» روی مواردی هم‌چون ویژگی‌های جنسیتی، مادرانه و عواطف زن تمرکز شده است. در بخش پایانی نیز که با عنوان «جنس سوم» نام‌گذاری شده نتیجه‌گیری فصل‌های پیشین انجام شده است.

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

پیاده‌روی در ماه

25,000 تومان

معرفی کتاب پیاده روی در ماه اثر مصطفی مستور

صحنه این نمایشنامه یک کافه کوچک است و شخصیت ها با توجه به میزشان در این کافه معرفی شده اند.
به این ترتیب کافه مذکور، ۵ میز دارد که شخصیت هایشان این چنین هستند:
میز اول: سیامک ۳۲ ساله، هاله ۲۳ ساله و کیانوش ۲۷ ساله.
میز دوم: شیوا ۳۳ ساله، مینو ۳۵ ساله و فرشته ۲۵ ساله.
میز سوم: باغ آبادی ۴۸ ساله، سیروس ۳۲ ساله و گلپا ۵۸ ساله.
میز چهارم: ترانه ۲۳ ساله، مانی ۲۶ ساله، بهمن ۳۰ ساله و فرزانه ۲۸ ساله.
میز پنجم: مازیار ۳۰ ساله و رضا ۴۳ ساله.

ساعت مادربزرگ

47,000 تومان

معرفی کتاب ساعت مادربزرگ

سفر در زمان، جذاب‌ترین اتفاقی است که می‌تواند برای هر کسی رخ دهد! اتفاقی که برای پاتریشیا، درست در زمانی که کسل‌کننده‌ترین روزهای زندگی‌اش را می‌گذراند افتاد. کتاب ساعت مادربزرگ اثر تحسین‌شده‌ی کیت پیرسون شما را به دل یک ماجراجویی نوجوانانه می‌برد و چندین سال به عقب برمی‌گرداند. اگر دوست دارید لذت سفر در زمان را تجربه کنید، این رمان را بخوانید. کتاب پیش‌ رو توانست در سال 1988 جایزه‌ی کتاب سال انجمن کتابخانه‌های کانادا را در بخش کودکان از آن خود کند.

درباره‌ی کتاب ساعت مادربزرگ

همه‌چیز از قهر و اختلاف مادر و پدر پاتریشیا و تصمیم آن‌ها برای جدا شدن از هم اتفاق افتاد. اتفاقی که تعطیلات پاتریشیا را خراب و او را مجبور کرد که به کلبه‌ی تابستانی خاله‌اش برود. آن‌هم درحالی‌که که نه تابه‌حال دخترخاله‌ها و پسرخاله‌هایش را دیده بود و نه از دلسوزی‌های آزاردهنده‌ی خاله و شوهرخاله‌اش در امان بود. کیت پیرسون (Kit Pearson)‌ در کتاب ساعت مادربزرگ (A Handful of Time) بخشی از زندگی پاتریشیا، دختری که قهرمان داستان است را روایت می‌کند. او که به‌اجبار در اردوگاه تابستانی خاله رفته و از شر تمسخرهای بچه‌های او در امان نیست، تصمیم گرفته جور دیگری خودش را سرگرم کند. پاتریشیا که به‌تازگی اتاقک پشت خانه را کشف کرده، به آنجا پناه می‌برد و بالاخره کنجکاوی‌هایش او را به یک ساعت قدیمی می‌رساند که می‌تواند همراه با آن به گذشته سفر کند و به زمانی برسد که مادرش درست هم‌سن خود او و دوازده‌ساله بود. دخترک که مادرش را این بار در سن‌وسال خودش می‌بیند و تازه با دشواری‌های زندگی او آشنا می‌شود، تصمیم می‌گیرد به شکل دیگری با مادرش برخورد کند... این اتفاق، تابستان کسل‌کننده‌ی پاتریشیا را به یک تعطیلات منحصربه‌فرد، ماجراجویانه و جذاب تبدیل می‌کند و رابطه‌ی او را با مادرش به شکل دیگری جلو می‌برد. اگر دوست دارید در این سفر همراه با پاتریشیا و تجربه‌های هیجان‌انگیز او در گذشته باشید، پیشنهاد می‌کنیم کتاب ساعت مادربزرگ را بخوانید.

آشنایی با ادیان بزرگ

241,000 تومان
دین به عنوان پدیده ای که هیچ گاه از انسان جدا نشده و به دلیل تأثیر شگفت آور آن در زندگی بشر و نقش آن در رشد و شکوفایی علم و هنر، برای پژوهشگران اهمیت فراوانی دارد. فایده دیگر مطالعه تاریخ ادیان، بهره بردن از آن در برقراری ارتباط با افراد و جوامع گوناگون است. از این رو، دولتهای بزرگ برای تحمیل سیطره خود بر دولتهای کوچک، به سراغ خاورشناسان می روند و از آگاهیهای آنان در باب روحیات و باورهای ملتها استفاده می کنند. تحقیق در تاریخ ادیان برای دینداران سود معنوی دارد و به باورهای دینی ایشان عمق می بخشد. آنان در بحث خود، کژیها و ناهنجاریهای ادیان رقیب را جستجو می کنند و درصددند درستی دین مورورثی و مقبول خویش را ثابت کنند. نویسنده سعی کرده در بررسی هر یک از ادیان، به تناسب اهمیت آنها، نکات مهم و برجسته آن دین را بیان کند و از ذکر موارد غیر مهم و غیر ضروری بپرهیزد. اشتراک ما مسلمانان در پیشینه و زمینه های فرهنگی با دو دین یهود و مسحیت، موجب شده شناخت دقیق تر آن دو دین برای ما اهمیت بیشتری پیدا کند. از طرفی سیطره فرهنگ غرب مسیحی، و ضرورت مواجهه صحیح و از سر آگاهی با آن، شناخت بیشتری را از مسیحیت اقتضا می کند. افزایش ارتباطات و بیشتر شدن ضرورت گفتگوی ادیان، به ویژه ادیان ابراهیمی، بر اهمیت آشنایی با یهودیت و مسیحیت می افزاید. به همین دلیل حجم بیشتری از این کتاب به این دو دین به ویژه مسیحیت اختصاص یافته است.  

قطار به موقع رسيد

35,000 تومان

در بخشی از کتاب قطار به موقع رسید می‌خوانیم

آندره‌آس که در سکوى قطار شاهد شلوغى و بیا وبرو مردم است با خود مى‌گوید، مى‌توانستم اینجا پیاده شوم، بروم یک جائى، یک جائى آن دور دورها، تا من را مى‌گرفتند مى‌گذاشتند سینه‌کش دیوار؛ دیگر بین لمبرگ و چرنوویتس نمى‌مردم، در یک گُله جا در ساکسون تیربارانم مى‌کردند و یا در اردوگاه کار اجبارى دُم سیخ مى‌کردم. ولى حالا پشت این پنجره ایستاده‌ام، به سنگینى سرب. از جا نمى‌توانم بجنبم، سِرّ شده‌ام، خشکم زده، این قطار مال من است و من هم مال این قطارى که باید من را به طرف سرنوشتم ببرد و عجب این است که هیچ دلم نمى‌خواهد اینجا پیاده شوم و در کنار رودخانه البه زیر این درختهاى نازنین گردش کنم. دلم پیش لهستان است، آن قدر دلم با تمام وجود، با شور و شوق در گرو این افق لهستان است که عاشقى مى‌تواند سرگشته و دلباخته معشوقه‌اى باشد کاشکى قطار راه بیفتد، راهش را دنبال کند! چرا اینجا لنگ کنیم، چرا این قدر گذشته و از صداى پُرطنین خبرى نیست؟ صبر و حوصله‌ام تمام شده، ترس ندارم، عجیب اینکه دیگر نمى‌ترسم، فقط کنجکاوى و دلواپسى نامعلومى دارم. و با وجود این نمى‌خواهم بمیرم، مى‌خواهم زنده بمانم، از لحاظ نظرى زندگى قشنگ است، زندگى با شکوه است، امّا نمى‌خواهم پیاده شوم، عجیب است، کاش مى‌توانستم پیاده شوم. همین‌قدر کافى است از این راهرو بگذرم، این بارو بندیل مضحک را جا بگذارم و بزنم به چاک، بروم جائى، زیر درختهاى پائیزى گردش کنم، و حالا مثل اینکه از سرب ریخته‌باشندم، اینجا ایستاده‌ام، مى‌خواهم‌ در همین قطار بمانم، عاشق و مشتاق تاریکى لهستان، این فاصله ناشناس بین لمبرگ و چرنوویتس که باید در آن جا بمیرم هستم.